توصیه شهید ابوعلی به دوستش
یادم نمیره دو سه ماه بعد شهادت آقا مصطفی گیر دادم بهشگفتم جان من یه حرف نصیحت یادگاری بهم بگو نمیگفت میگفت من کی ام و......آخر گفت: هر روز زیارت عاشورات ترک نشه.
راوی سید کمیل دوست شهید ابوعلی
یادم نمیره دو سه ماه بعد شهادت آقا مصطفی گیر دادم بهشگفتم جان من یه حرف نصیحت یادگاری بهم بگو نمیگفت میگفت من کی ام و......آخر گفت: هر روز زیارت عاشورات ترک نشه.
راوی سید کمیل دوست شهید ابوعلی
اربعین ۹۳ بود و ابو علی مدیر بودن همش در حال خدمت کردن به زوار بود
به رفقا میگفتم خسته نمیشه مرتضی آنقدر زحمت میکشه .
یه سری بهش گفتم مرتضی جان یه کم استراحت کن شبی ۲ ،۳ ساعت بیشتر نمیخوابی یه خنده ای کردو گفت اجرشو ارباب بهم میده .
آخرم اجرشو زحمتاشو از ارباب و بی بی گرفت .
خوشا به سعادت کاش ما هم زمینی نبودیم ...
زن هستم اگر، ولی دلم سنگر توست
ذکر لب من دعاست، پشت سر توست
رفتی نگران نباش، مردانه بجنگ
این راه از این به بعد، با خواهر توست...
شهیدعلی آقا عبدالهی
خــــــــادم الـشــهداء
@khadem_shohda
تعصب آگاهانه و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحثها بخوبی استدلال می کرد.
آقا محمودرضا میگفت : این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفین عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، میتواند جبهه مستضعفین و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت. محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجههای عراقی و سوری تکلم میکرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را میستود.
آقا محمودرضا با اعزامهای داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه، روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود و در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنی واقعی کلمه زندگی یک رزمنده را داشت.
کانال آقا محمودرضا
مادر شهید مدافع حرم هادی شجاع با بیان این که تحمل غم از دست دادن پسرم برای ما بسیار دشوار است گفت شهادت زیباترین سرنوشتی بود که خداوند سعادت آن را قسمت پسرم هادی داماد 23 روز کرد.
این مادر شهید در خصوص این که آیا موافق رفتن او به سوریه بودید یا خیراذعان داشت: فرزند من عاشق شهادت بود و کسی نمی توانست مانع رفتن او شود زیرا سرشار از عشق به خدا و اهل بیت (ع) بود، تمام فرزندانم فدای اهل بیت (ع) و نظام جمهوری اسلامی ایران.
گفتنی است شهید مدافع حرم هادی شجاع در تاریخ 23 شهریور ماه 1368، در شهرستان اسلامشهر به دنیا آمد، پس از پایان دوره نوجوانی و اخذ مدرک دیپلم همراه با ادامه تحصیل در رشته معماری در مقطع کاردانی، در تاریخ 28 مهر ماه 1392، در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم مشغول به کار شد. او در تاریخ 5 مهر ماه 1394، و 4 روز پس از دامادی اش عازم سوریه شد و به مدت 19 روز در سوریه فعالیت داشت که در نهایت در تاریخ 28 مهر ماه 1394، در حین مبارزه با نیرو های تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
خــــــــادم الـشــهداء
@khadem_shohda
:
این که تیر یا ترکش به تو و من اصابت کند و بمیریم که شهادت نیست! دشمن هم با تیر و ترکش می میرد.
شهادت آن زمان شهادت است و زیبا است که به تکلیف عمل کرده باشیم و مزد و اجر آن را خداوند تعیین کند و آن موقع است که شهادت، شهادت است و عند ربهم یرزقون است.
کانال آقا محمودرضا
شهید شاطرى (حسام خشنویس) از نگاه سردار دل ها قاسم سلیمانى در سالگرد شهید شاطرى بهمن ماه ١٣٩٣
شهید شاطری یک مدل بود این مدل وقتی به لبنان رفت آنچنان فضای غم گرفته و خرابی ها را عوض کرد که هیچ کس مانند او نتوانست تبلیغ مذهب کند.
شهید شاطری از این جنس بود. یک مدل بود، مدل رفتاری، مدل اخلاقی، یک الگو بود. لذا وقتی این فکر توی لبنان رفت، آنچنان این چهره غمگرفته در اثر این خرابههای وسیع را با رفتار خودش عوض کرد که من فکر نمیکنم هیچ کس به این اندازه توانسته تبلیغ مذهب کند.
شما به شاطری یک مدال نمیتوانید بدهید. بگوییم "مرحبا شاطری این تپه را گرفت". "بزرگتر از گرفتن یک تپه بود". "بزرگتر از گرفتن یک جبهه یا یک منطقه بود". او با حقیقت عمل خودش و اخلاق خودش دلها را گرفت، دلها را تصرف کرد.
لذا بزرگیاش وقتی نمایان شد که رفت. آن وقت شما باید میرفتید جنوب لبنان و میدیدید.
مسیحیها برای کمتر شهیدی در کلیساهای خودشان و مناطق خودشان میآیند مجلس بگیرند. تمام مذاهب و ادیانی که در جنوب وجود داشتند برای شهید شاطری مراسم گرفتند.
صدور اخلاق کرد. صدور رفتار کرد. این ماندگار شد. در جای دیگری هم من او را دیدم. مردم آنجا که حکومت داشتند، نظامی داشتند، نظام داشتند ولی برای او دست تکان میدادند. در مشکلاتشان به او رجوع میکردند. این نمونهها یک فرد نیستند، یک شهر نیستند، بزرگتر از یک شهرند.
بعضی وقتها انسان یک فرد را از دست میدهد و برای از دست دادن یک فرد متاثر میشود که آن فرد عزیز باشد. بعضی وقتها یک فرد به اندازه یک شهر است، به اندازه یک استان است. بعضی وقتها بزرگتر از یک استان است، به اندازه یک کشور است، نماد یک مذهب است. آدم افتخار میکند، لذت میبرد. ! کدام قلب وجود دارد که تسلیم این نشود؟ ایران یعنی این! انقلاب اسلامی یعنی این! همه را تسلیم خودش میکند.
حاج قاسم
شیعه یعنى این
السلام علیک یازینب الکبری
آخرین بار مشهد دیدم ابوعلی رو بهش زنگ زدم گفتم حاجی بیا حرم ... یه نیم ساعتی تو حرم بودیم وقتی رسیدیم زیر قبه آقا علی بن موسی الرضا گفتم حاجی جان کی میری سوریه ان شاالله... گفت دوهفته دیگه.
گفتم چن روزه میری؟!
بخدا زیر قبه آقا بودیم گفت این دوره طولانیه...
گفتم خب چقد . خندیدو بغلم کرد بازم گفت طولانیه...
ابوعلی طولانی رفتی...
احمدم...
گوشی رو بردار دلم داردزنگ میزند...
دلم تنگ است برایت،هوایش بارانیست
گوش کن... ازهمیشه فریادش بلندتراست
جوابم بده...
شب است و سکوت و تنهایی..
گوشی رو بردار دلم دارد زنگ میزند...
تواین سکوت وتنهایی دست مرابگیر،جوابم بده، که هوای دلم ابریست
جوابم بده ،تادرذهنم درکوچه های تنهایی دلم، هردو باهم قدم بزنیم
گوشی رو بردار دلم دارد زنگ میزند...
جوابم بده،نفس کشیدنم سخت شده درکنار پنجره ی اتاقمون نشسته ام ودارم ازدورترین خاطره ها گذرمیکنم...
گوشی رو بردار دلم دارد زنگ میزند...
جوابم بده،تمام دردهایم باسکوت،جانم رو به لبم رسانده
پرم از بغض...
پرم ازخیال...
امادرسکوت به سر میبرم...
گوشی رو بردار دلم دارد زنگ میزند...
جوابم بده...
سه شنبه ها بیشتراز هرروز دیگر دلم میگیره
غم هایم تازه میشه و
تو...
همانی که دلم برایش لک زده...
برای خندهات...
وحالا..
تودربهشت..
من درجنهم دنیا...
نفسم تنگ توئه...
ودلم تنگ تر....
گوشی رو بردار دلم دارد زنگ میزند...
جوابم بده، من صبورم اما...
به خدا دست خودم نیست اگر میرنجم
من صبورم اما...
چه قدر باهمه ی عاشقی ام محزونم
وبه یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما...
آه .
این بغض گران
صبر چه میداند چیست...
گوشی رو بردار دلم دارد زنگ میزند...
جوابم بده...
شهیدم...
کاش اسم تو آخرین کلامم باشد...
پروانه شدن حُسن ختامم باشد...
مانند کبوترانِ در خون خفته...
عنوان "شهید نهم" قبل نامم باشد...
شاعر : ابوعلی
شهید مرتضی عطائی "
دم عشق،دمشق"
@LabbaykeYazeinab
تصویری از دفترچه یادداشت شهید مدافع حرم رضا دامرودی
کانال.شهیدرضا دامرودی
https://telegram.me/joinchat/Cdbj5ECkj1TQtvu_n9G3HQ
سلام فرمانده، سلام آقای مدیر؛ سلام ابوعلی
کجایی دلاور، کاش میشد رد اشکاهیمان را هم با کلمات تایپ میکردیم.
راست است که رفتهای؟ هرچند آروزیت پریدن بود؛ اما دعا کردیم خبر پروازت شایعه باشد.
خداقوت دلاور. خستهء نبرد نباشی. کجا سیدابراهیم را پیدا کردی؟ آن قدر سر راهش نشستی و صدایش زدی تا دستت را گرفت. ما هنوز منتظریم تا صوتی بفرستی و فیلمی؛ منتظر بودیم از حرم بیبی تصویر نماز عید قربان سربازهایش را برایمان بفرستی. چقدر ما غافل بودیم. کجا دوربینت حرکت قافله ارباب را از صحرای عرفات دید که بال گشودی و خودت را رساندی؟ کجایی دلاور؟
دلاور زرنگی کردی، عیدیات را جلو جلو از بیبی گرفتی. پس سهم ما چه میشود فرمانده؟
آهای مرتضی آوینی جبهههای حلب و لاذقیه و دمشق، حالا ما چه کنیم در این بیخبری؟ دلمان خوش بود یک نفر، بیادعا و چشمداشت، بیدریغ برایمان از مردان بیبی میگوید، از عباسهای زینب؛ از شبهای تدمر و بصرالحریر و تل قرین. آخرش سر به راه محمل بیبی دادی. خودت را رساندی و گفتی بیبی جان، به جان بچههایم، تا هستم، دیگر شما روی ناقهء عریان نخواهی نشست. پای قسمات ایستادی که تاب ماندن تا عصر عاشورا را نداشتی؛ شدی شهید عرفه. قرعهء قربانی شدن پای ناقهء بیبی را با التماسهای شب عرفه به جان خریدی.
فرمانده ابوعلی، مردِ عمار لشکر فاطمیون، یادگار سیدابراهیم! از آسمان چه خبر؟ کدامشان اول به استقبالت آمد؟ سیدابراهیم یا احمد؟ شاید هم جواد محمدی برایت گلریزان گرفته. سراغ آنها را از شما میگرفتیم. حالا کجا سراغ شما را بگیریم؟
همهء بچههای شهدای فاطمیون دوباره تنها شدند؛ انگار دوباره پدرشان شهید شد. بادکنکهایی که برایشان گرفتهای چیدهاند دورشان، کسی نیست برایشان درست کند. کجایی ابوعلی؟ دفترها و مدادهای رنگیشان را گذاشتهاند کنج خانه و خیره نگاهشان میکنند. کجایی که به شوق دیدنت نقاشی کنند و برایشان رنگ کنی؟ علی یارت، ابوعلیِ کوچههای گلشهر و میدان بار و... ؛ لبخند علی بدرقهء راهت پدرِ بهشتی نازدانههای شهدا.
گروه ات سوت و کور شده است، کجایی آقای مدیر؟ آن قدر به رندان سحرخیز التماس دعا میگفتی که هیچ کدام حواسمان نبود گوی رندی را ربودهای دلاور؛ این هم نشانهاش، پر پروازت.
کجایی فرمانده؟ صدای بال گشودنت را رفقایت شنیدهاند و آتش گرفتهاند؛ سوختند. یادت باشد قول دادهای شفاعتشان کنی. شما خودت عمری ققنوس وار در آتش فراغ سیدابراهیمها سوختهای، درد سوخته را سوختهدل میداند؛ چشم به راهشان نگذاری. با خون جاریشده از قلبت، خضاب کردهاند و همقسم شدهاند برای عید غدیر، خبر آزادی فوعه و کفریا را محضر بیبی پیشکش کنند.
دمت گرم، شهید عشقبازان دمشق! آخر ادمینها هرچه پست هم بگذارند، جای صدای خادم حرم امام رئوف، جای تصاویر بچهمحلهء امام رضا خالی است؛ بار سنگینی روی دوشمان گذاشتی دلاور! کاش راه و رسم یادکرد شهدا را یادمان داده بودی. به مددی که از بهشت بدرقهء راهمان میکنی دلخوشیم که شرمنده راه و مرام و مسلکت نشویم. بیا و هرازگاهی برایمان از کنار خیمهء مولا عکس بفرست، قول میدهیم نپرسیم کجای بهشت است؟ شما مددی بفرست، دعا کن، یادمان کن، شفاعتمان کن، قول میدهیم نگذاریم مرام «دم عشق، دمشق» به فراموشی رود...
@labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
از هم سبقت بگیرید در ترک معصــــــــــیت و گناه و در انجام فریض الهی و واجبات.
اگر کسی میانتان با علت یا بدون علت, تفرقه انداخت آگاهانه یا نا آگاهانه صحبتهایی کرد که باعث دوری شما از هم می شود، با تدبیر و تفکر به جا دفع شر کنید.
برایم هیـــــئت و روضه اهل بیت (علیهما سلام) زیاد برگزار کنید. حلالم کنید. محتاج دعای خیر شمایم.
شهید مدافع حرم احمد عطایی
@khadem_shohda
خــــادم الــشهــــدا
شهید رضا کارگربرزی
نیمه شب از خواب بلند شدم ، دیدم باز رضا مثل هرشب درحال خواندن نماز شب است نمیدونم چرا اون شب برام تماشای رضا فرق
می کرد. اصلا یک جورایی محو تماشای رضا شده بوده . مثل هرشب ، آرام و بی صدا با تمام سختی های موجود در منطقه ،
رضا یک محوطه امنی برای خودش به نام نماز ساخته بود با تمام جدیت و تحکم اخلاقی ای که داشت ، توی نماز آرام بود.
وقتی نمازش تموم شد و رفت سراغ کارهای مربوطه اش و من ماندم و صبح فردا که خبر شهادت رضا را برایم آوردند.
کانال شهید @rezakaregarbarzi
شهادت رمضان۹۳
بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم
@Haram69
عرض ارادت مداح اهل بیت حاج احمد واعظی خدمت مادر بزرگوار
شهید دفاع مقدس محمود مختاربند و شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند
شهدای مدافع حرم قم
@sh_modafeaneqom