مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۷۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

عاشقانه همسر شهید

دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۲۱ ب.ظ


من و سعید سال1381 به شکل کاملاً سنتی با هم آشنا شده و ازدواج کردیم و 13 سال با هم زندگی کردیم. 

سعیدم یک سالی از من بزرگ‌تر بود. آن زمان هر دو دانشجو بودیم. من دانشجوی روانشناسی و ایشان دانشجوی حسابداری.

 در ابتدای آشنایی‌مان سعید از اینکه به خواستگاری یک دختر شهید آمده است بسیار خوشحال بود. او با هدف به خواستگاری من آمده بود.

 می‌گفت از همان شب خواستگاری به پدرت متوسل شدم که اگر لیاقت همسری شما را دارم برای انجام این وصلت دعا کند. 

می‌گفت من به پدر شما غبطه می‌خورم. کاش من نیز در زمان جنگ بودم و در کنار پدر شما به دفاع از اسلام می‌پرداختم.

 همان روز از من قول گرفت که برای شهادتش دعا کنم. من ناراحت شدم اما ایشان گفتند که همه ما رفتنی هستیم. هیچ کس نمی‌داند چگونه به سوی خدا خواهد رفت، پس چه بهتر که این وصال در راه خدا باشد و در راه رضای او کشته شویم.

 هر پنج‌شنبه به مزار پدر می‌رفت و ساعت‌ها با او خلوت می‌کرد.

به نقل از همسر شهید مدافع حرم  سعید سامانلو 

کانال تلگرامی شهید رضا دامرودی 

@shahid_damroodi

زمین گِلی

دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۱۴ ب.ظ

زمستان سال ۹۳ تعدادی از عملیات های لشکر فاطمیون که پیروزی های بزرگی در تاریخ این لشکر مخلص خدا محسوب می‌شود با سختی های فراوانی بدست آمد.

سردار شهید محمدرضا خاوری با نام جهادی حجت یکی از بازوهای توانمند ابوحامد در سوریه بود. رضا ویژگی های خاصی داشت هیچگاه اهل ریا و خودنمایی نبود. همیشه با نیت خالص فقط برای رضای خدا کار میکرد و همین که خدا می‌بیند برایش کافی بود. برای همین هیچکس درست و حسابی او را نمیشناخت و هنوز هم نمیشناسند.جز عده ای اندک.

شهید حجت مسئول عملیات های استان درعا بود که پس از ابوحامد دومین مقام محسوب میشد. همانطور که بارها گفته شده شهید حجت واقعا یک نخبه نظامی بود که حیف شد خیلی زود او را از دست دادیم و در قبال امانت و یادگار ابوحامد کوتاهی کردیم.

همه میدانند که در طی یکی از عملیات ها در آن سال میخواستیم عملیاتی را شروع کنیم که حاج قاسم امده بود و بهمراه فرماندهان برای بازیدید به خط رفتیم و منطقه را نشان و در مورد ان صحبت کردیم سپس حاج قاسم به ابوحامد گفتند که کار را شروع کنید. در این زمان حجت ابوحامد را به کناری برد و آرام و اهسته به ایشان گفتند که به حاج قاسم بگویید: 《 الان باران زیادی باریده و زمین پر گِل هست و عملیات کار را سخت خواهد کرد و این منطقه ناجور است و بچه ها در گل میمانند بگویید اگر میشود یک هفته صبر کنیم زمین سفت تر شود》شهید ابوحامد هم پذیرفتند و ان را با حاجی در میان گذاشتند و حاج قاسم پیشنهاد را نکته بسیار خوب و موثر دانستند و موافقت کردند و عملیات یک هفته به تاخیر افتاد و سرانجام با موفقیت پایان یافت.

حالا جمع عاشقان از میان مان رفته اند و هیچ در مورد خودشان نگفتند. حالا خیلی ها نمیدانند که حجت آن پیشنهادات و مشاوره‌ها را به ابوحامد میداد و هیچگاه ادعایی نداشت. ابوحامد به دلیل داشتن چنین نیروهایی بود که به خود میبالید و با اطمینان به دل دشمن میزد و پیروز بیرون می‌آمد. روحمان با یادشان شاد....

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

(راوی همرزم شهید)

کانال سردار شهید_حجت

http://telegram.me/joinchat/C_uoXD7j7RAZyxJDNv_Cjg

شهادت ! تنها مسیر یکطرفه ی دنیای ماست!

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ب.ظ


وعده ی خداوند 

تخلف ناپذیر

و

شهادت !

تنها مسیر

یکطرفه ی دنیای

ماست!

هرچه خدا بخواهد

همان گونه می شود..

شهیدان مدافع حرم

اسدالله ابراهیمی

مهدی عسگری

محمد کیانی

@haram69

خاطره ای ازشهید عبدالصالح زارع

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ب.ظ


از عملیاتها که برمی‌گشتیم،همه نیروها معمولا شدیدا خسته بودند، به محض رسیدن به مقر همه بچه ها برای استراحت می رفتند و سرگرم کار خودشان بودند اما با اینکه شهید زارع پا به پای بچه ها می‌جنگید و مثل بقیه مهمات حمل کرده و دست و پایش تاول زده بود.

تازه شروع می‌کرد؛کمک به رزمنده ها و براشون غذا می آورد، وسایل استراحت واستحمامشان را آماده می‌کرد.

همیشه دوست داشت در کمک کردن به دیگران در صف اول باشد و بتواند مشکلات دیگران را حل کند.

به نقل از همرزم شهید


وقتی پسرم دنیا اومده بود چهل روزه بودکه  رفتیم جمکران

همسرم محمد رضا رو گذاشت جلو در ورودی مسجد خودش اومد کنار وایستاد بعداز چند لحظه برش داشت.

 ازش پرسیدمچرا اینکاروکرد، گفت: به امام زمان عج گفتم این بچه رو از سربازان خودت قرار بده و  خودت مواظبش باش من فقط وسیله م به منم کمک کن بتونم تربیتش کنم اگه غیر اینه منم این بچه رو نمیخوام...

بیشتر وقتها وقتی محمد رضا  خواب بود آروم اینا رو بهش میگفت.. محمد رضا باباجون دوست ندارم با مرگ طبیعی بریم پیش خدا، دوست دارم  دوتایی باهم شهید بشیم بعد بریم پیش خدا و...

راوی : همسر شهید علی ناصری

 @fatemeuonafg313


شهید حسن خاوری

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۳۸ ب.ظ

شهید حسن خاوری

 مصادف با تولد امام حسن مجتبی (ع)در ماه رمضان سال۱۳۷۰ بدنیا آمد.

حدود ۳ سال در اردوی ملی خدمت کرد.

بعدازآمدن از اردوملی به سوریه رفت ویکسال خدمت کرد.

اعزامی گروه۲۶ بود.

رزمنده ای شوخ طبع و جسور و شجاع

طوری که همیشه تو هجوم و... جلو میرفته تا دوستای مجروحش را به عقب برگرداند.

 در هجوم آخر دوتن از همرزمان مجروحش را به عقب میکشه و خودش باز به جلو میره

اما با اصابت تیر به پاش از طرف دشمن درتاریخ۶آذر۹۴ در بلاس اسیر میشود.

 و در خان طومان پیکرش تبادل  و درتاریخ۱۵خرداد۱۳۹۵ بیست روز قبل ازتولد۲۵سالگی اش تشییع میشود.

روحش شاد

گروه فرهنگی سرداران بی مرز

https://telegram.me/joinchat/D7HRmT8L2XFeVuNZ7v8YUQ

او را در خواب میبینم

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ب.ظ


زمانی که در معراج شهدا چهره آرام او را دیدم که خوابیده، او را بوسیدم. یک هفته بعد خواب امین را دیدم که گفت "مامان من که خواب نبودم. وقتی من را بوسیدی تو را نگاه می‌کردم." خیلی وقت‌ها چشمم را که می‌بندم و باز می‌کنم امین را پیش‌رویم می‌بینم.

وقتی روضه امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را گوش می‌دهم، داغ فرزندم را فراموش می‌کنم. روزی بر سر مزارش روضه می‌خواندم که صدای امین را از پشت سرم شنیدم که گفت "مامان". پشت سرم را نگاه کردم. هیچ‌کس در گلزار نبود. امین برای من زنده است.

راوی:(مادرشهید)

خاطرات ناب شهدا

شهید امین کریمی 

ڪانال خـاڪـےها

telegram.me/joinchat/AtQMXTwpQdo8yChf_PrD7g

نامه به بابایی

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ب.ظ


بسم رب الشهدا

نامه به بابایی

سلام بابایی..دلم برات تنگ شده اخی کی برمیگردی..مامان میگه که بابات کنارته،نوازشت میکنه..

بابایی مهربونم مگه بهم قول ندادی که تولدم بیایی،مگه قول ندادی برام ازاون عروسکا بخری..

بابایی جونم وقتی که دلم برات تنگ میشه گریه میکنم😭..مامان برام ازیک دختر سه ساله میگه که توخرابه بهش چیا که گذشت..بابایی مامان میگه که تو رفتی دفاع کنی از حرم دختر سه ساله امام حسین(ع)همون که هرشب باهاش حرف میزنم ..

وخواهرش زینب(س)

بابایی میخوام گله کنم  از کسایی که میگن توبخاطر پول رفتی مامان گریه میکنه بخاطر این حرف من ناراحت میشم..بابایی خوبم اخه چراا اینطورمیگن مگه تو از دختره سه سالت از جونت از همسر زندگیت نگذشتی..چرااا میگن چرااا اشک مامان درمیارن

اخه مگه نمیدوننن شهدااعند ربهم یرزقونن مگه نمیدوننن که صداشون میشنوی مگه نمیدونن این حرفابجای دعوای درد میشه نمک روزخم

وقتی اینا میگم یاد عمه جانم زینب میفتم..خرابه شام

بابایی قشنگم سلام به عمه جان رقیه برسون بابایی مامان داره صدام میکنه🗣 شبت بخیربابایی جووون👋

دوست دارم  زود برگردپیشم

دل نوشته

فدایی بی بی زینب

تقدیم به شهید بیضایی و دخترش کوثر


بسم الله الرحمن الرحیم

(پیام تسلیت از طرف همسران شهدا مدافع به همسران شهدا آتش نشان)

 رهبر انقلاب: شهامت و فداکاری آتش­‌نشانان دل را از تحسین و تمجید و نیز از نگرانی و اندوه، آکنده میسازد.

خبر تلخ و دلخراش شهادت جمعی از آتش نشانان غیور کشورمان قلب هایمان را مالامال از اندوه نمود.

نه آتش نشان بهتر بگوییم جانفشانانی که برای حفظ جان هموطنان ،بی باک و نترس به دل آتش زدند زیر آوار ساختمان پلاسکو ماندند اما اجازه ندادند به هموطنانشان آسیبی برسد.

کودکانشان چشم انتظار ماندند و همسرانشان بی تکیه گاه اما نگذاشتند خانواده کسبه و مردم حاضر در صحنه عزادار شوند.

شنیده ایم یکی از این شهدای بزرگوار آرزوی شهادت در دفاع از حرم را داشته و این نشان می دهد که جوانان ما برای دفاع حد و مرز نمیشناسند و  هر کجا صدای کمک خواهی به گوششان برسد از جان می گذرند چه بیرون از مرزها در دمشق ، حلب، سامرا و.... چه در چهارراه استانبول و ساختمان پلاسکو ...با دلی دریایی به آتش و خطر می زنند.

همسران بزرگوار و داغدار شهدای آتش نشان بی شک لحظاتی که بر شما و دیگر بازماندگان این واقعه تلخ گذشت روزی هم برما گذشته و هیچ گاه از خاطرمان بیرون نخواهد رفت .ثانیه به ثانیه درد شما را با تمام وجود درک می کنیم .ما تلخی بی خبری را می دانیم غم فراق سنگین و جانکاه است....اما ایمان داریم عزیزانمان عاقبت بخیر شدند و در وصف اجر شهدای شما همین بس که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

هرکس جلو هجوم آب و آتش را بگیرد و جمعی از مسلمانان را نجات دهد بهشت بر او واجب می شود.

ما همسران شهدا به همسری این مردان بزرگ مفتخریم و به داشتن این مردان مرد بر خود می بالیم.

پیام تسلیت ما همسران شهدای مدافع حرم را پذیرا باشید. از خداوند متعال برای شما،فرزندان، مادران ، پدران و دیگر بازماندگان این شهدای عزیز صبر و اجر جمیل را خواستاریم.

ومن الله توفیق

از طرف همسران شهدای مدافع حرم  

کانال رسمی شهید جاویدالاثر علیرضا بریری 

  @shahidalirezaboriri


بیو گرافی شهید رجایی فر

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۲۷ ب.ظ


‍ شهید حسن رجایی فر

نام پدر : اصغر

تاریخ تولد :1354/04/04

تاریخ شهادت : 1395/02/17

محل شهادت : سوریه - خان طومان

مشخصات

شهر : خشرودپی بندپی غربی 

شهرستان : بابل

 استان : مازندران

 وضعیت تاهل : متاهل

 شغل : پاسدار

 نوع عضویت : سپاه - کادر 

تحصیلات : فوق لیسانس

کد شهید : 10545

 رسته : پیاده

موضوع شهادت : مدافع حرم

 عملیات : عملیات امام علی(ع)

 محل شهادت : سوریه - خان طومان تاریخ شهادت : 1395/02/17

نحوه شهادت : درگیری با داعش                                                                                                                       گلزار:جاویدالاثر

@shahid_rajaeefar


سیدمیلاد پیشنهاد داد که با هم عقد اخوت ببندیم ، اعتقاد داشت رفقای مسجدی و هیئتی خیلی باید از لحاظ معنوی همدیگر را رشد بدهند با هم رفتیم مزار مطهر شیخ محمد بهاری نشستیم و سید گفت وقتی با هم عقد اخوت ببندیم مسئولیت داره ، هر جا زیارت رفتیم باید همدیگر رو دعا کنیم ، من اگر شهید شدم قول شفاعت می دهم چون باهات عقد اخوت بستم باید شفاعتت کنم و هر جایی که موندیم باید همدیگر رو کمک کنیم بکشیم بالا

سید سال ۸۸ حرف از شهادت می زد و اینکه قول شفاعت به ما داد از همون سالها رو خودش داشت کار می کرد....

راوی : دوست شهید

شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی

@ShahidMiladMostafavi

https://telegram.me/joinchat/Bc1v3z-zHaCvt3Rg1RLwmQ

برخورد مناسب

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۲۴ ب.ظ


شهید رضا دامرودی

نیروهای رزمی توجاده روداب سبزوار باماشین شاسی بلند توقف کرده بودند و همه اسلحه بدست آماده بودند و هرماشینی رو نگه می داشتند و بازرسی کامل از افراد وداخل ماشین می کردند انگار داشتن دنبال چیزمهمی می گشتند...

به خودم گفتم الان با برخورد تند و خشنی مواجه میشیم...

نزدیک که شدیم دیدیم یک نظامی خوش قد وبالا و اسلحه بدست اومد جلو با لبخند و برخوردی بسیار متین ...

 بعد هم از تور ایست و بازرسی عبور کردیم...

اون نظامی خوش اخلاق رضا دامرودی بود که انشالله قیامت بیاد و همینطوری بگه که شما میتونی راحت رد بشی وشفاعتمون کنه

خاطره ارسالی اعضا کانال

از شهید مدافع حرم رضا دامرودی

https://telegram.me/joinchat/AAAAAECkj1SQr44ZhhSSpA

از بردارانم که همیشه در خط ولایت بودید و به من هم انرژی می دادید تشکر می کنم.معتقدم از روزی که برادر بزرگمان در جنگ هشت ساله (دفاع مقدس) شهید شد ، یک لحظه برادرانش را رها نکرده و دستمان را گرفته تا در راه ولایت تا به اینجا کشانده است وشماها هم همیشه به این موضوع واقف بودید.بنابرین راه ما راه اوست و از خدا می خواهیم که مثل او بهترین مرگ را که همان شهادت در راه خدا می باشد نصیبمان کند.

عزیزانم ، ابزارها وشیوه های انحراف بیش از حد تصور است .مبادا لحظه از خط امام ومولایمان منحرف که هیچ ، پایتان بلرزد ؛ تنها توصیه ام به شما همین است.زیرا همین کار همه مسائل دیگر را حل خواهد کرد.

شهید مدافع حرم ستار محمودی

شهید جنگ تحمیلی عراق عبدالرسول محمودی

@bisimchi1

محل شهادت شیهد سجاد دهقان

شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۵۸ ب.ظ

شعری که هر شب شهید سجاد طاهرنیا میخوندند

شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۵۶ ب.ظ


من مست می عشقم هشیار نخواهم شد

وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه

تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد

تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی

در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد

آن رفت که می‌رفتم در صومعه هر باری

جز بر در میخانه این بار نخواهم شد

از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن

از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد

از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت

وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد

چون یار من او باشد، بی‌یار نخواهم ماند

چون غم خورم او باشد غم‌خوار نخواهم شد

تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم

تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد

چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم

چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد

تا هست عراقی را در درگه او باری

بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد