سروده شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا برای رهبر انقلاب
سروده شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا برای رهبر انقلاب
رفیق شهیدم
تقدیم به امام خامنهای
@jamondegan
سروده شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا برای رهبر انقلاب
رفیق شهیدم
تقدیم به امام خامنهای
@jamondegan
شهدای فتنه ۸۸ از مظلومترین شهدای انقلاب هستند.
شهید سید علیرضا ستاری شهیدی که با میله آهنی سه جای جمجمه اش را شکافتند.
@molazemanHaram69
لعنت خدا بر فتنه گران
در اردوی جهادی جنوب کرمان بودیم، سعید برای یک خانواده چاه حفر میکرد که پدرشان فوت کرده بود و چند بچه یتیم داشتند.
یک پسر داشتند که حدوداً یازده، دوازده ساله بود. چنان محبت سعید در دل این بچههای یتیم نشسته بود که وقت خداحافظی پشت سر سعید گریه میکردند.
در طول سال با آن پسر نوجوان ارتباط تلفنی داشت. برای او کتاب و حتی فکر کنم کمکهای مالی میفرستاد. البته کسی زیاد از این کارهای او سر در نمیآورد. اگر کار خیری میکرد سعی میکرد پنهانی باشد.
عکس نوشت:
شهید مدافع حرم سعید کمالى کفراتى، اردوی جهادى، اسفند ٩١، روستای عبدل آباد از توابع جیرفت استان کرمان
در اردوى جهادى، دوستان تمثالی از یک شهید را بر روی سینه خود نصب میکردند تا علاوه بر زنده نگهداشتن یاد شهدا، حس کنجکاوی اهالی روستا بالاخص کودکان و نوجوانان نیز تحریک شود.
@labbaykeyazeinab
به قلم دوست و همرزم شهید
صفر جان هیچکس نتونست تو رو بشناسه
کی میدونست تو اهل روزه مستحبی هستی اونم با اون ادبیات لاتی خودت
کاش بودی الان یه بار دیگه پشت بیسیم صدام میکردی
کاش تهدیدم میکردی که اگه شاورما ندم انبارمو خالی میکنی
ای کاش..........
ای کاش .......
حداقل یه بار بیا از حالت بهم بگو
بگو چی دیدی لحظه آخر که اونطوری بی بی رو صدا میزدی
نعره های یا زینب اونشبت از خاطره کسی نمیره
بابا درست بد شدم اما یه بارم شده بیا تو خوابم
یه کلام بگو فقط
جاماندم
فاطمیون
شهید صفر سیفی
https://t.me/aboualimedia/234
عاشقے بار ڪمے نیست،
ڪمر مے شڪند...
وصف آن بیشتر از عمر،
زمان مے خواهد...
به فـــــدای آن بازوبند خونین
یا زینبت...
لبیک یا زینب
گروه فرهنگی سرداران بی مرز
@Sardaranebimarz
این «شهدا» اول مراقبت از دلشون کردن، بعد «مدافع حرم» شدند.
از «حرم خدا» خوب دفاع کردند که بهشون لیاقت دفاع از «حرم حضرت زینب» رو دادند
شهید مدافع حرم مهدى ایمانى
@labbaykeyazeinab
روز اولی که به خواستگاری ام آمدند،
بعداز آنکه شرط اصلی اش که ادامه دادن به دفاع از حریم عمه جان زینب س و اهل بیت ع بود،با صراحت کامل گفتند:
من سخنم را در یک کلام کوتاه میکنم.
همسری میخواهم که برایم مثل یک همسنگر باشد.همسنگردر زندگی...
همسنگر در جبهه ی دنیا...
در تمام مراحل زندگی در کنارم باشد، علاوه بر اینکه مخالف و مانع رفتن من نشود،بلکه در این راه،مرا یاری دهد.پشتیبانم باشد تا بتوانیم زندگی ای خدایی در پیش بگیریم.
نمیدانستم نام من را در داخل گوشی خود چه ذخیره بود...
یک روز، در داخل گوشی اش دیدم که نام مرا همسنگرم ذخیره کرده است.
خیلی خوشم اومد.
کلمه ی زیبایی بود...
همسنگر...
پرمعنا بود..
خیلی زیاد...
شایداگر خانم دیگری بود از این کار خوشش نمیاد،یا اینکه ناراحت میشد،اما برای من واقعا جالب بود.
و عشقش درقبلم بیشتر میشد.
تا اینکه در اولین و آخرین سفر زندگی امان،که سفربه سرزمین عشق(کربلای معلی)بود
در راه رفتن به کاظمین در داخل اتوبوس بودیم که دیدم گوشی اش را از داخل جیبش در آورد.
چند ثانیه ای با گوشی کلنجار شد.
سپس گوشی را جلوی چشمانم آورد.
نگاهم میکرد.
لبخند بر لبانش نقش بسته بود.
به صفحه ی گوشی نگاه انداختم.
نوشته بود
همسفرم
نگاهش کردم.
خندید و گفت:از حالا به بعد،همسفرم هستی...
همسفر در سفر زندگی...
همسفر تا بهشت...
خوشحالم که از همسنگری با او، در این دنیا،به همسفری با او، تا بهشت رسیدم.
امیدوارم در بهشت منتظرم بماند...
راوی:همسرشهید
شهید مدافع حرم
شهید حسین هریری
همسرانه
همسنگر
همسفر تا بهشت
پیامکی که شهید مدافع حرم محمدامین زارع سال ۹۲ به نقل از شهید چمران برای دوستش فرستاده بود.
آنانکه به من بدی کردند،مرا هوشیار کردند.
آنانکه به من انتقاد کردند،به من راه و رسم زندگی آموختند.
آنانکه به من بی اعتنایی کردند،به من صبر و تحمل آموختند.
آنانکه خوبی کردند ،به من مهر و وفا آموختند.
پس خدایا! به همه اینانکه باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند خیر و نیکی عطا کن!
شهید مظلوم مدافع حرم
محمد امین زارع
یادگاری از شهید
@shahidemohammadamin
حسن ما را پیش حضرت زینب(س) رو سفید کرد
بلوک 30 ردیف سوم شماره 42 بهشت رضا وعده دیدار خواهر و برادر است. خواهر و برادری که به اندازه همه روزهای خوب کودکی با هم خاطره دارند. خواهر و برادری که همیشه با هم دوست و رفیق بودند. حالا مریم که هر روز بعد از ظهر منتظر بود که برادرش از سر کار بیاید تا یک استکان چای داغ میهمانش کند باید برای دیدن برادر به اینجا بیاید تا باز هم مثل همیشه خاطرات کودکی را با هم مرور کنند. در این نوشتار مروری میکنیم شخصیت شهید حسن حیدری را از زبان خواهرش مریم.
ماجرای سوریه رفتنش را چگونه با خانواده در میان گذاشت؟
حسن اصلا در این مورد با ما صحبتی نکرد. چرا که میترسید پدر و مادرم مانع رفتنش شوند به همین خاطر به بهانه رفتن به تهران برای کار کردن خانه را ترک کرد. پدر و مادرم هم فکر میکردند که او به تهران رفته. ولی من موقع رفتنش دلشوره عجیبی داشتم انگار به من الهام شده بود که میخواهد سوریه برود. چون چند بار درباره دوستش که یکی از اعضای فاطمیون بود با من صحبت کرده بود.
مگر برای اعزام به سوریه رضایت پدر و مادر و یا همسر شرط نیست؟
چرا. ولی از آنجا که حسن با اولین گروههای مدافعان به سوریه رفته بود کمی شرایط اعزام آسانتر از حالا بود.
شهید حیدری از اعضای فاطمیون بودند؟
بله. از طریق دوستانش با رزمندگان فاطمیون آشنا شده بود و از همین طریق هم به سوریه اعزام شد.
تاریخ و محل آسمانی شدند شهید حیدری؟
برادرم نهم دیماه سال نود و چهار در حلب سوریه شربت شهادت را نوشید و آسمانی شد.
خبر شهادت برادر چگونه به گوش شما رسید؟
یک روز چند نفر از بنیاد شهید به خانه ما امدند و گفتند که حسن به شدت مجروح شده. ولی کمکم متوجه شدیم که او به شهادت رسیده. روز بعد زنگ زدند و گفتند برای شناسایی به بهشت رضا(ع) برویم.
وقتی این خبر را شنیدید چه احساسی داشتید؟
خیلی روز سختی بود. نمیدانستم چطور بای باور کنم که حسن دیگر در بین ما نیست. خیلی نگران حال پدر و مادرم هم بودم.
خواهر شهید بودن چه حسی دارد؟
حس افتخار و غرور. با اینکه دوری حسن برای من خیلی سخت است ولی به خود افتخار می کنم که خواهر کسی هستم که راه دفاع از حرم حضرت بیبی زینب(س) جان خود را فدا کرده است. حسن ما را پیش حضرت زینب(س) رو سفید کرد.
به عنوان خواهر شهید بفرمایید راه شهدا را چگونه میتوان ادامه داد؟
با حفظ حجاب و عمل به دستورات قرآن. شهدا برای حفظ دین جان خود را فدا کردند. بنابراین ما هم باید پیرو دستورات دینی باشیم.
چه ویژگیهایی در شهید وجود داشت باعث شد به این سعادت نائل شود؟
برادرم حسن خیلی اهل کار و تلاش بود. رعایت حال پدر و مادر را هم میکرد و همیشه سعی میکرد آنها را راضی نگه دارد. گاهی که حرفی مخالف میل او میزدند حتی اگر قبول نداشت هم مخالفت نمیکرد روی حرف آنها حرفی نمیزد. به هم هم سفارش میکرد هوای پدر و مادر را داشته باشیم.
شهید حیدری به چه کاری مشغول بود؟
شغلش سنگکاری بود و درآمد خوبی هم داشت.
بهترین خاطره که از شهید در ذهن دارید؟
حسن یک بار که من کوچکتر بودم برایم یک ساعت مچی هدیه خرید که خیلی خوشحال شدم. الان هم هنوز آن ساعت مچی را دارم به عنوان یادگاری نگه داشتهام.
آیا از آرزوی خود برای شهادت چیزی به شما گفته بود؟
حتی یک بار هم در مورد این موضوع با ما صحبت نکرده بود. میترسد که نگران شویم. ولی انگار در این مورد با دوستانش صحبت کرده. بعد از شهادت این حرفها را از دوستان نزدیکش میشنیدیم. حتی وقتی متوجه شدیم که به سوریه رفته و در تماسهای تلفنی میگفتیم مراقب خودت باش شهید نشوی میگفت ما کجا شهادت کجا.
در تماسهای تلفنی از اوضاع سوریه چگونه تعریف میکرد؟
حسن معمولا هر دو سه هفته زنگ میزد ولی در مورد اوضاع سوریه چیزی نمیگفت تا مبادا ما نگران شویم. در تماسهای تلفنی بیشتر التماس دعا داشت و میخواست که برایش دعا کنیم. شاید میخواسته برایش دعا کنیم که به آرزویش که شهادت بوده برسد.
قـسـمـتـے از وصـیـتـنـامـه
اگـر میخواهـید عزت داشـتـه باشید تا دشمن هم از شما بترسد امر به معروف و
نهے ازمنڪر ڪنید و گرنه دشمـن هـم از شماحساب نمے برد آنوقت است ڪه ذلت شروع میشود، گوشـتـان بـه دهان رهبـرے باشـد و بـدانـید ڪه هرگز ذلـت و ضررے در آن نیست. براٻ ریـاست جـمـهـور افراد سست و تـرسو را انـتخاب نڪنید ،بدانید غرب گرایان بـا شعـار مردم فریب حمایت از محرومان واعتدال و... می آیند و بعد اقـتـدار ملت را بـا عهدنامه هایے بـدتر از ترڪمن چاے به بادمیدهندویادمان باشد تا قبل انقلاب ڪجا بودیم والان وضیعت مان چطور است. آنروز اگر یڪ آمریکایے آیت الله ما رابا ماشین زیر می گرفت ما حق محاڪمه او را نداشتیم و الان هم در خیلی از ڪشورها چنین است و ما امروز آمریکاے جاسوس را محاڪمه و به اعدام محڪوم مـینماییم.
پس قـدراسلام عزیز را بدانید و نعمت انقلاب را پاس بدارید، گوش به حرفـهاے یڪ عـده راحــت طلب نـدهید. اگر دقـت ڪنید همیشه افرادے ڪه بـدے انقلاب را مے گویندبرای این ملت و ڪشورڪمترین قـدمـے بـر نـداشـتـه انـد و همشیه خود را طلبڪارمیدانندوبه همانها میگوییم خیال نڪنید اگر روزے، خدا نڪند دشمن بیاید نسبت به شـمـا رحم میڪند، نخیر آنها به هـیـچ ڪس رحم نخواهند ڪرد اگر چنین باشد سـوریه، عراق و افغانستان را نظاره کنید مگر به شیعه،سنے،مسیحے و... رحم ڪرده اند،مگرآمریکا باپخش برنامه هاے ضد خانواده به ڪسی رحم مے ڪن، مگر احداث چـنـد صـد ڪانـال مـاهـواره اے و پخش برنامه هاے ضد اسلامے و اخلاقے فـارسـے زبـان بـراے حـمـایت از خـانواده است؟؟پس بـرادران و خـواهران آنـهـا بـا انجام این ڪارها بر علیه ما هستند و بنا به دستور صریح قرآن ما نیز نباید به آنها اعتماد نماییم.
شـهید مدافع حرم قاسم تیمورے
ــاریــخ شــهــادت:۱۳۹۴/۱۰/۰۴
مـحـل شـهـادت:سـوریـه حـلـب
ســــــالـــــــــروز شـــــهـــــــادت
شـــــادے روحــــــش صـــــلـــــوات
ڪانال جاماندگان قافله شهدا
@jamondegan
شـهـیـد «دنـے جـرج جـحا» مـلقـب بـه «ابـو عـرب» یڪی از ایـن دلـیـر مـردان از طایـفـه مسیحیان سوریه بود ڪه جان بر ڪف نهاده به دفـاع از حرم مطهر حضرت سـڪیـنـه(س) دخـتـر امـام حــسـیـن (ع) در مـحلـه «داریـا» واقــع در ریـف دمـشـق برخاسته بود.
دنی جرج اولین شهید مسیحـے مدافع حرم حضرت سڪینه(س)شمرده میشود.
پیڪر این شـهـیـد مسیحی دفاع از حریم اهلبـیـت(ع) بر دوش هموطنـان مسـلمان و مـسـیحـےاش در مـحـله مسیـحـے نشین «باب توما» در دمـشق تـشـییع و به خاڪ سپرده شد.
از شـهـداے دیـگـر طـایـفـه مـسـیحیان سوریه میتوان به شهید«انس الرومانے » اشـاره ڪـرد ڪـه مـسـئـول بـخش ادارے حرم مطهر حضرت زینب(س) در منطقه «زینبیه»درجنوب دمشق رابرعهده داشت
@jamondegan
انگشتر هدیه امروز رهبرے به حجت ڪوچولو
(خواهرزاده شهیدمدافع حرم حـجـت اصـغـرے شـربـیـانـے) در دیـدار خصوصی رهبرے۹۶/۱۰/۴
@jamondegan
خانواده شهید«محمد غفاری»ازشهدای یگان ویژه صابرین
با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدارکردند.در
این دیدار امام خامنهای قرآن و انگشتری را به خانواده این شهید تقدیم کردند.
@jamondegan
دل و دیدهاش
با خــــــدا بود
همین برای نهراسیدن
کـــــافی است ..
دشمـن هرچہ نزدیڪ تر ؛
در نظـرش کوچڪ تر ...
شهید مدافع حرم صالح صالحی
رامشیر
@jamondegan
چهلمین روز نبودنت رسید...
شهید مرتضی عبداللهی