مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۱۷ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

مــردان پـاڪـ ســرزمینـم ...

جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۳۲ ب.ظ

زخـم ها  را

    بہ جــان خـــریدنـد ،

   تـا زخــمی

      بـر جــانمــان  ننشـینـد ... 

        مــردان پـاڪـ ســرزمینـم ...

شادی روح شهدا صلوات

@mostafa_sadrzadeh


اولین سالگرد شهدای مدافع حرم 

شهید محمد رضا الوانی 

شهید محمد حسین بشیری 

@bisimchi1

دومین سالگرد شهید قدیرسرلک

جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۳ ب.ظ

دومین سالگرد شهید قدیرسرلک در حسینیه موسی ابن جعفر ع در پاکدشت به میزبانی همسر شهید

@haram69



بسم رب الشهداء و الصدیقین

"پرچم عباس [ع] تا بالاست در شهر دمشق، سینه چاکانِ حرم آسوده‌تر می‌ایستند؛ (بخش نهم)، مداح اهل بیت [علیهم السلام]" ...

شهید فاتح مداح اهل بیت [علیهم السلام] بود. همیشه ١٠ روز اول ماه محرم مجلس روضه‌ای که مادر ما برگزار می‌کردند را ایشان پیش می‌بردند. تمام روضه‌های خانه را شهید فاتح می‌خواندند، جای دیگر منبر نمی‌رفتند.

🔸حالا حساب همین تواضع بود یا مشغله کاری زیادشان، نمی‌دانم اما غیر از خانه خودمان جای دیگری روضه نمی‌خواندند. صدای فوق ‌العاده‌ای هم داشتند، همه اقوام و خویشاوندان در خانه جمع می‌شدیم و هیئت ما را ایشان می‌گرداند.

فقط این را هم اطلاع دارم که صبح‌های جمعه هم برای تعدادی از بچه‌های مسجد #سخنرانی می‌کرد و درباره مسائل روز دنیا حرف می‌زد و شرایط را تحلیل می‌کرد. برای هیئت خیاطان افغانستانی ساکن مشهد هم ایشان هم منبر می‌رفت و در مناسبت‌های مذهبی مداحی می‌کرد.

 @labbaykeyazeinab

روایتى از شهید مدافع حرم احمد حاجیوند الیاسى؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"پرچم عباس [ع] تا بالاست در شهر دمشق، سینه چاکانِ حرم آسوده‌تر می‌ایستند؛ (بخش هجدهم)، خدمت بى‌منت در دستگاه امام حسین [علیه السلام]" ...

چایى‌ریز هیئت بود و نوکری می‌کرد در دستگاه ابا عبدالله الحسین [علیه السلام]. 

شیخ نجار سوریه هم که بودیم هر صبح چایی رو احمد درست می‌کرد و برای صبحانه می‌آورد.

بی‌منت خدمت می‌کرد به سپاه حضرت زینب [سلام الله علیها].

خیلی پیگیر برگزاری مراسم بود اونجا و عاقبت مزد عزاداری‌ها و خدمتش رو گرفت.

@labbaykeyazeinab

نوع فن بیان قوی ای که داشت

جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۴ ب.ظ


خیلی شلوغ بود 

اما جلوی رفقا 

یادمه یکجایی نشسته بودیم 

رضا )سنجرانی)افتاده بود رو دنده ی شوخی و خاطره گویی 

اینقدر با اب و تاب و لذت از خاطراتش میگفت که خیلی ها به جز جمع ما رفقا هم میخ شده بودن به رضا 

خنده های شیرینش 

با اون لهجه ی ناب مشهدیش 

و نوع فن بیان قوی ای که داشت 

(البته با تیکه و کنایه های خاص خودش)

چنان مجذوبت میکرد که به خودت میومدی میدیدی :

عه چقد زمان گذشته

تاسوعای حسینی سر را تقدیم عمه سادات(س) کرد

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۴۱ ب.ظ


روز دوم محرم شهید مدافع حرم محمود سالاری وارد سوریه شد 

 به مانند اربابش ابا عبدالله (ع) وارد  کربلا شد ودر روز نهم محرم مصادف با ظهر 

 تاسوعای حسینی سر را تقدیم عمه سادات(س) کرد

@Mahmod_salari313


بسم رب الشهداء و الصدیقین

در حقیقت رضا بزرگ شده مسجد و هیئت‌های عزاداری بود و به قولی مگر می‌شود بچه هیئتی باشی و جسارت به حرم بی بی زینب [سلام الله علیها] را تاب بیاوری؟

رضا بسیجی فعال، قاری_قرآن و مداح اهل بیت [علیهم السلام] بود. خودش دوست داشت تمام وقتش را صرف ائمه اطهار [علیهم السلام] کند.

بیشتر وقتش یا در مساجد می‌گذشت و یا به آموزش در پادگان. طوری رفتار می‌کرد که انگار این روزمرگی‌ها برایش مهم نیست.

 @labbaykeyazeinab

شهیدمحمدشاطی الخیکانی

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۳۶ ب.ظ


بهش گفتن این شال زنونه چیه انداختۍگردنت

گفت این شال نامزدمه

خودش بهم داده وگفته بذارگردنت که من هم یه ثوابی برده باشم

 بتازگی درعملیات آزادی الحویجه عراق شهیدشد.

بى‌قرار محرم" ..

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۲۷ ب.ظ


شهید مدافع حرم حسین هریرى به روایت همسر گرامى شهی

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"پرچم عباس [ع] تا بالاست در شهر دمشق، سینه چاکانِ حرم آسوده‌تر می‌ایستند؛ (بخش بیستم)، بى‌قرار محرم" ...

این مقام [شهادت] حاصل سال‌ها تلاش و #نوکری در راه اهل بیت [علیهم السلام] بود. سال‌ها #محب ارباب و اهل بیتش [علیهم السلام] بودند. سال‌ها عشق آن‌ها را در دلشان و وجودشان #پرورش دادند. همه و همه دست به دست هم داد تا ایشان فدایی عمه جانمان شود.

🔸یادم هست که در ایام #محرم بی‌قرار بودند و بسیااار گرفته ...

دهه اول ماه محرم سال ۹۵، اولین و آخرین محرمی که با هم برای سیدالشهداء [علیه السلام] عزاداری کردیم بود که ایشان رو بسیار غمگین و گرفته دیدم.

پرسیدم چرا این‌قدر چهره‌ات ناراحت است؟ با خودم فکر کردم شاید از من دلخور باشد.

اما همسرم در جواب گفتند از روز سوم که آب را به روی ارباب بستند حالم این‌طوری میشه ...

و سعی می‌کنم کمتر بخندم، کمتر بخورم و کمتر استراحت کنم. واااقعاً رفتارشون همین‌طور بود. با اینکه ایشان در طول روز آب بسیار می‌خوردند اما در این ایام از آب خوردن اجتناب می‌کردند.

🔺اصلاً استراحت نداشتند و به یک هیئت و مراسم بسنده نبودند، هیئات مختلف می‌رفتیم. چرا که ایشان می‌گفتند باید این‌قدر در بزنیم تا ارباب جواب سلاممان را بدهد. در این ایام، مکان ایشان فقط هیئت‌ها، مداحی‌ها، سینه‌زنی‌ها و حرم رفتن‌ها بود. بدون استثنا سعی می‌کردند هر شب به حرم آقاجان بروند. همیشه می‌گفت باید رزق طول سال خود را در ماه محرم بگیریم. بلافاصله بعد از برگشت از محل کار برای آماده کردن هیئت، برای مراسم شب و نوکری به مساجد و حسینیه‌ها می‌رفتند و بعد از آن دنبال من می‌آمدند و با هم برای عزاداری می‌رفتیم و بعد از اینکه چندین هیئت سینه می‌زدیم، در دل شب به حرم اقا علی بن موسی الرضا [علیه السلام] می‌رفتیم و تا اذان صبح انجا بودیم. دو سه ساعتی بیشتر استراحت نمی‌کردند و باز به محل کار می‌رفتند. برنامه زندگی ایشان در ایام محرم این بود. استراحت برایش بی‌معنا بود. گاهی نگران سلامتی‌اش می‌شدم اما باز با خودم می‌گفتم نوکری برای ارباب، توانش رو هم به انسان می‌دهد. چه بهتر که در راه نوکری برای اربابمان باشد.

 @labbaykeyazeinab

قول و قرارهامون هم یادت نره

پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۰۷ ب.ظ


الان یاد زمانی افتاده بودم که رفته بودم مشهد 

تازه برگشته بودم از منطقه و چند وقتی بود از رضا سنجرانی بیخبر بودم 

خونه ی شهید مرتضی عطایی بودم 

دیدم مرتضی گوشی رو برداشت و شماره گرفت (با لهجه ی مشهدی)

الو سلام خوبی یره ؟

چه خبرا 

کجایی ؟

میای خانه ما ؟

ها 

میدونی که جای مایه ؟

گوشی خودت باهاش حرف بزن ...

منم از همه جا بیخبر که اقا مرتضی گفت کرار ه

گفتم سلام علیکم(صدام رو کلفت کردم )

گفت علیک سلام

گفتم اقا رضا خوبی؟

زد تو خال 

گفت تو اونجایی؟!

کجایی 

کی اومدی و خلاصه حال و احوال 

بعدش گفتم چجوری از پشت تلفن با تغییر صدا اینقدر زود شناختی ؟!؟!

گفت داشتم فیلم اون عملیات اون شب رو به یکی نشون میدادم و تا صدات رو شنیدم شناختمت 

الانم یهویی یاد اقا رضا سنجرانی افتادم 

کاش اونم یادم بیفته 

کاش یادش بیفته چه شبهایی رو صیح 

چه صبح هایی رو شب کردیم با هم 

خیلی دلتنگتم داداش 

دستگیر باش رضا جان 

قول و قرارهامون هم یادت نره 

بی حد و عدد 

یا علی مدد

ولایتیم

دلنوشته خواهرانه

سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۸ ب.ظ


@ghorbankhanimajid

شهدا مسافران جنت رضوان هستند

سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۶ ب.ظ


پست اینستاگرام برادر شهیدسیدمصطفی موسوی

مدافع حرم 

فاطمیون

محرم

@bisimchi1

شهادت، مختص مردان خداست

سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۳ ب.ظ


شهید: نادر رضایی

محل زندگی: اسلامشهر/ افغانستان

شهادت: ۱۳۹۳

تشییع:  ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶

میعادگاه: اسلامشهر- امامزاده عقیل(ع)

از این شهید یک دختر ۳ ساله بیادگار مانده.

@jamondegan

مادر بزرگوار شهید سجاد زبر جدی 

سجاد در یک خانواده شهیدپرور رشد پیدا کرد.

دایی‌هایش داود و مرتضی کمانی هر دو از شهدای دفاع مقدس هستند. پسرم دوست داشت پاسدار شود و ما هم مشوقش بودیم. از خصوصیات بارز پسرم می‌توانم به ؛ 

محجوب بودن، داشتن ایمان قوی، حبّ رهبری، پاکدامنی، شجاعت، صداقت، مهربانی، احترام به بزرگ‌تر‌ها،ورزشکار و بسیار مسئولیت‌پذیر اشاره کنم.

سجاد اهل صله رحم بود و تمامی خصوصیات خوب یک انسان واقعی را دارا بود.

‌پسرم با ایمان قوی و علاقه شدید قلبی به اسلام و ائمه اطهار، از میهن و اسلام و کشورش دفاع می‌کرد و همواره گوش به فرمان رهبر بود. به نظر من همه این خوب بودن‌ها و خالص بودن‌هایش، به خاطر علاقه‌اش به سرگذشت دایی‌های شهیدش داود و مرتضی کمانی بود. او مسیر شهادت را از دایی‌هایش آموخته بود.

من با تمام سختی‌های پیش رو در زندگی که عمده‌ترین آنها از دست دادن همسرم و نداشتن مسکن و نبود منبع درآمد و مشکل تکلّم و شنوایی‌ام بود، سه فرزندم را با حب ائمه اطهار بزرگ کردم.

@Agamahmoodreza