مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۸۶ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

زندگینامه شهیدمحمداتابه

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۲۸ ب.ظ

به مناسبت سالروز شهادت 

زندگینامه

شهیدمحمداتابه فرزند علی درپانزدهم مرداد سال ۱۳۶۶ درشهرشهیدپرورگوار زرمیخ ازشهرستان صومعه سرا استان گیلان و در خانواده ای مذهبی و با عشق به اهل بیت دیده به جهان گشود.

پدرش کشاورزی ساده دل و متدین بود که بیش از همه چیز به رزق حلال اهمیت میداد.

محمد دوران تحصیل خود را در زادگاهش شهر گوراب زرمیخسپری کرد.

این شهید دوران ابتدایی را در مدرسه حافظ و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید پورنصیری درس خواند و همچنین دیپلم خود را نیز از دبیرستان شهید خداپرست أخذ نمود.محمد در دوران نوجوانی و جوانی فعالیت های فرهنگی و آموزشی زیادی را در مسجد جامع محل و حوزه بسیج شهید بهشتی داشت.ایشان در برگزاری یادواره های شهدا به صورت ویژه کمک میکرد و نقش بسزایی در زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا ایفا می نمود.

محمد بعد از گرفتن دیپلم در آزمون ورودی دانشگاه افسری امام حسین (ع) شرکت کرد و پس از فارغ التحصیلی در مقطع لیسانس در سال ۱۳۸۹ به عضویت رسمی لشکرعملیاتی۱۶قدس گیلان درآمد.

شهید محمد اتابه در سال ۱۳۸۹ ازدواج و درسال ۱۳۹۳ تنها یادگار  او، امیرحسین به دنیا آمد.این شهید در طول مدت خدمت همواره درحال انجام مأموریت در جبهه های شمالغرب بود.

شهید اتابه در دی ماه سال ۱۳۹۴ برای اولین بار عازم سوریه شد و پس از دوماه دوری از خانواده و فرزندش به دیار خود بازگشت،ولی عشق به اهل بیت به ویژه حضرت زینب(س) اجازه نداد که او را از سوریه و حریم عمه سادات دور نگه دارد.

او حدودا پس از ۸ ماه درحالیکه تنها ۲ روز که از مأموریت قبلی خود بازگشته بود برای بار دوم عازم سوریه شد و سرانجام در منطقه آکادمی نظامی ۳هزار(همدانیه) شهر حلب در ۹ آبان ماه سال ۱۳۹۵ در روز یکشنبه بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر به رفقای شهید خود پیوست و به آرزویی که سال ها برای آن تلاش کرده بود رسید.

پیکر مطهر این شهید پس از یک روز به خاک میهن بازگشت و به زادگاهش منتقل شد و در جوار آستان مقدس آقا سید ابراهیم(ع) و چند تن از شهدای دفاع مقدس واقع درگلزار شهدای شهر گوراب زرمیخ آرام گرفت.

قسمتی از وصیتنامه 



شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم و شرک و الحاد میزند و خواهد زد و تاریخ اسلام این را ثابت کرده است، من نیز در پوست خود نمیگنجم و پاهایم به امر من نمیباشند و خویش را در قفس محبوس میبینم و میخواهم از قفس به در آیم، جنگ در سوریه “جنگ ما” جنگ علیه کفر است و ملت ما باید خودش را آماده هرگونه فداکاری نمایند و در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام و با خلوص نیت پیدا کنیم.

تاریخ شهادت:۹۵/۸/۹

محل شهادت:سوریه_حلب

شادی روحش صلوات

کانال جاماندگان قافله شهدا

 @jamondegan


مادر بزرگوار شهید ابوالفضل نیکزاد: 

راهپیمایی اربعین، یکی از مهم‌ترین برنامه‌های زندگی‌ ابوالفضل بود و از چند ماه مانده به اربعین تلاش می‌کرد تا گروهی را برای رفتن به کربلا آماده کند.

در این چندسال اخیر گروهش بزرگ‌تر شده بود و زمانی که بر‌می‌گشت به دوستانش می‌گفت : خودتان را برای اربعین سال آینده آماده کنید و باید از حالا آماده باشیم.

اما سال گذشته به دوستانش هم گفته بود که من سال دیگر نیستم.

در وصیت‌نامه هم قید کرده است که من خیلی زود دلم برای کربلا تنگ می‌شود، اگر رفتید کربلا من را هم یاد کنید.

 @Agamahmoodreza

پرواز پرستویی دیگر(محسن جمالی)

سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۰۳ ب.ظ


بسم رب الشهـداء

مدافع حرم حضرت زینب (س) ، «محسن جمالی» اعزامی کازرون در

دفاع از حریم اهلبیت(ع)، اسلام حقیقی و تامین امنیت ملی کشورمان؛ در سوریه به فیض شهادت نائل امد.

شهید مدافع حرم علی اصغر اکبری از لشکر زینبیون

سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۵۸ ب.ظ



https://t.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g 

شھداے مدافع حرم قم

شـ‌هیدان دستهایم رابگیرید

سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۴۸ ب.ظ

مرابالےسٺ ازپروازمانده

قدمهایےسٺ درآغازمانده

شـ‌هیدان دستهایم رابگیرید

منم همراهِ ازره بازمانده

شهیدمدافع حرم ارتش اسلام

 صادق شیبک

تاریخ_ولادت:۶۸/۸/۸

ولادتت مبارک

@jamondegan

سالروز شهادت حسین جمالی

سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۴۲ ب.ظ

وصیت نامه 

پاک ومنزهی ای خدا که جز تو خدایی نیست، به فریاد ما برس و ما را از آتش قهر و عذابت نجات ده.خداوند جهاد را برای عزت اسلام قرار داد.با عرض سلام خدمت رهبر عزیزم، سلام بر پدر و مادر عزیزم، سلام بر خواهر و برادرانم. سلام بر دوستان و آشنایان و سلام بر همکارانم و جهاد گران فی سبیل الله. سلام بر شهیدان راه حق، آنهایی که با خون خود باعث عزت و سربلندی اسلام شدند.


🍂امام علی (ع) می فرمایند: نعمتی گواراتر از امنیت نیست. من خدای منان را شاکرم که به من عنایت کرد و من را به راه جهاد و پاسداری از اسلام راهنمایی کرد راهی که جز سربلندی نیست. راهی که فقط خداوند دستمزد آن را می دهد. روزی به این فکر بودم که چرا ما در سال ها و قرن های پیش به دنیا پا نگذاشته ایم و دائما این فکر بر من می گذرد که چرا ما آن روزی که به مادرمان زهرا(س) بی احترامی کردندداخل آن کوچه نبودیم. چرا ما آن روز درب نیمه سوخته را به پهلوی مادرمان زدند نبودیم، چرا ما نبودیم که به مولای مان امیرالمومنین (ع) کمک و اورا یاری کنیم. چرا ما نبودیم که مولای مان امام حسن مجتبی(ع) را یاری کنیم، چرا ما روز عاشورا نبودیم که جانمان را فدای ارباب مان کنیم و چرا…؟ زمانی که این فکرها را می کنم به خود می لرزم و تمام بدنم سرد می شود و بعد از گذشت مدتی به این نتیجه می رسم که اگر بودیم شاید خدای نکرده در جلوی امامان ایستاده بودیم، و حالا همه ما می گوییم: اللّهم عجل لولیک الفرج …ای امام عصر ما بیا ولی من به خودم می گویم که اگر مولای مان آمد و ما نیز همانند مردم کوفه در جلوی ارباب مان صف آرایی کردیم چه خواهد شد. من از خدای منان دائما می خواهم که به من شهادت را عطا کند، تا با این کار بگویم که ای آقا، ای امام ما، من و همرزمانم داخل آن کوچه نبودیم،ماپشت درب نیمه سوخته نبودیم، ما روز عاشورا نبودیم که جانمان را فدا کنیم در راه دفاع از دین و قرآن و حالا که هستیم با تمام وجودمان هستیم. من از خدای تبارک وتعالی خواسته، و دائما می خواهم که دست رد به سینه من و دوستانم نزند، من از خدا می خواهم که در زمان حال به من شهادت عنایت کند و ازخداوند می خواهم زمانی که امام زمان ظهور کرد دوباره ما را زنده کند و از خاک بلندکندتادر رکاب امام زمان (عج) دوباره بجنگیم وبه شهادت برسیم تا دیگر واقعه عاشورا اتفاق نیفتد خدایا به من و دوستانم و باقی ماندگان گروه۱+۱۰ شهادتی زیبا اعطا کند …

ای کسانی که این نوشته رامی خوانید یا می شنوید امام علی (ع) می فرمایند: نداشتن چشم بهتر از نداشتن بصیرت است. پیرو پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت مان آسیبی نرسد. ولی امر ما تنهاست. امام ما تنهاست من با فدای خون خود می گویم ای ولی ما ای امام ما، ای رهبرم، من با فدای خون خود نخواهم گذاشت هیچکس چه خودی و چه دشمن نگاه چپی به شما بیندازد. من از خانواده خود حلالیت می طلبم و از تمام کسانی که از من آزرده خاطر شده اند حلالیت می طلبم. و از پدر و مادرم می خواهم که بی تابی نکنید . هروقت خواستید برای من گریه کنید، به جای من کمترین بر مصیبت ارباب بی کفن مان حسین بن علی (ع) و بر مصیبت اهل بیت گریه کنید، بر مصیبتی که بر خانم زینب کبری(س) گذشت گریه کنید.* ای خواهرانی که این نوشته را می خوانید از شما می خواهم که حجاب خود را حفظ کنید و چادر به سر کنید.

 حسین جمالی۹۴/۴/۲۲

شهیدمدافع حرم حسین جمالی

تاریخ_شهادت:۹۴/۸/۸

محل_شهادت:سوریه_حلب

شادی روحش صلوات

کانال جاماندگان قافله شهدا

 @jamondegan

عشق یعنی : فرزند شهید باشی...

سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۳۷ ب.ظ


عشق یعین 

فرزند شهید باشی...محمد امین ، فرزند شهید دائی تقی 

محمد پارسا، فرزند شهید سید سجاد حسینی

@jamondegan

پسر شفیعِ پدر

شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۳۴ ب.ظ


 عجب سفره ای برپاست...

اینجا پدر، شفیع پسر می شود

و‌کمی آنطرف تر، پسر شفیعِ پدر

بأبی انت واُمی و ولدی و‌ مالی

یا ابا عبدالله الحسین(ع)

نبی لو

عسگری


🆔 @jamondegan

روایتى از شهید مدافع حرم عباس دانشگر

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"کنار قدم‌های جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستون‌های این جاده را ما به شوق حرم می‌شماریم؛ (بخش پنجم)، ماساژ پاى زائر امام حسین [علیه السلام]" ...

در سال‌های ۱۳۹۳و ۱۳۹۴عباس و من در  اربعین حسینی شرکت کردیم. عباس در بین راه کوله‌ای سنگین بر پشت و ذکر یا حسین و یا زینب بر لب داشت.

همه خسته و کوفته شب ‌هنگام برای استراحت به موکبی رفتیم. پاهای بعضی از دوستان تاول زده بود. نرسیده به موکب همه به زمین پهن می‌شدند. بعضی‌ها از فرط خستگی دراز می‌کشیدند و بعضی‌ها پاها را ماساژ می‌دادند. جسم‌ها خسته بود ولی روحیات بسیجی در این موکب‌ها گل می‌کرد و بگو و بخندها شروع می‌شد. قلب‌های بچه‌ها از عشق و محبت به امام حسین علیه‌السلام موج می‌زد.

عباس خود را آماده می‌کرد و می‌گفت: "هر که می‌خواد پاهاشو ماساژ بدم بیاد جلو". می‌گفت: "پایی که برای امام حسین (علیه‌السلام) برداره، اون پا ارزش داره".

@labbaykeyazeinab


روزی که قرار شد با برادر و خواهرم برای دیدن پدر به معراج شهدا بروم نمی دانستم قرار است با چه صحنه ای مواجه شوم.

چون از نحوه ی شهادت ایشان چیزی نمی دانستم.

حدود بعد از ظهر بود که به معراج شهدا رسیدیم.

من و همسرم زودتر رسیدیم و وارد حسینیه ی آنجا شدیم.

فضای بسیار معنوی بود. بعد از چند لحظه تابوت مزین شده با پرچم جمهوری اسلامی ، وارد حسینیه شد و من یک لحظه تصور کردم پدر پیشاپیش تابوت با لبخند وارد حسینیه شد.

زیر لب به ایشان سلام کردم. تابوت را روی زمین گذاشتند و بعد از چند لحظه پرچم و پارچه ی سفیدی که روی صورت مطهر پدر قرار داشت کنار زده شد.

پدر در رضایت و آرامشی عمیق به سر می برد.

و همین باعث شد یک لحظه تمام دلتنگی این چند روزه از ندیدن ایشان برطرف شود.

انگار دست مهربانش را به روی قلب داغ دیده ی من کشید و تمام زخمهای آنرا شفا داد.

انقدر غرق زیارت پدر شده بودم که فراموش کردم خواهر و برادرم که در ماشین دیگری بودند هنوز نرسیده اند.

بعد از چند دقیقه فرصت دیدار ما به پایان رسید و تابوت پدر را بردند.

بعدا برایم تعریف کردند که سرپوش چوبی تابوت را هر چه کردند نتوانستند با میخ و پرچ نصب کنند. یا میخها کج میشد و یا دستگاه پرچ کارش را درست انجام نمیداد.

مدتی طول کشید و تلاش برای محکم کردن درپوش چوبی بی فایده بود.

در همین لحظه خبر داده بودند که دختر و پسر شهید برای زیارت پدرشان به معراج شهدا رسیده اند و آنوقت همه فهمیده بودند که چرا نتوانستند درپوش چوبی را به روی تابوت میخ کنند.

ابوزهرا چشم انتظار دیدن زهرا و حسینش بود چرا که می دانست این آخرین فرصت وداع با فرزندانش است.

کانال شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند (ابوزهرا)

@shahid_mokhtarband

http://uupload.ir/files/ehkv_2017-10-25_15.13.20.jpg

شهید مدافع حرم سید محمد هادی هاشمی

شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۱۷ ب.ظ

شهید مدافع حرم سید محمد هادی هاشمی از لشکر فاطمیون

ولادت: ۱۳۶۸/۰۱/۰۱

شهادت: ۱۳۹۴/۰۳/۰۶

مزار: بهشت رضا(علیه السلام)

کانال شهید فاتح

#پیشنهاد_ویژه_مطالعه


شهید سید محمد هادی هاشمی به روایت برادرش:

سید هادی چه در زمان زندگی و چه در زمان جهادش همواره بر این عقیده بود که ما همه جا مدافع حرم هستیم چه در حرم حضرت حضرت زینب(سلام الله علیها) و حضرت رقیه(سلام الله علیها) چه در سامرا چه در فلسطین و چه در جای دیگری که لازم باشد و احساس تکلیف شود.

جغرافیا و مرز ما را محدود نمی کند، ما همیشه اهل بیتی رفتار میکنیم اگر کسی اسلام را قبول دارد، قرآن را قبول دارد این دفاع بر او واجب است، فرقی نمیکند که در ایران باشیم یا سوریه یا افغانستان.

او همچنین همیشه با کسانی که این عقیده را داشتند و میگفتند که شما به خاطر پول می روید می گفت:

آدم دنیا دوست و دنیا طلب را هرچه بدهی قانع نمی شود چه طور کسی می 

تواند به خاطر پول راهی را برود که تقریبا ایمان به برگشتش ندارد؟

به اعتقاد من آدم هایی که به این درجه و مرحله می رسند؛ تکلیفشان با خودشان روشن است آنها راهی را انتخاب کرده اند که از روی اعتقادشان بوده 

در رفتن به سوریه، ما نیازمند هیچ قانونی برای رفتن یا نرفتن نبوده و نیستیم و هیچ اجباری هم بر کسی نیست

همچنین می گفت:

هر لحظه برای دفاع از اسلام آماده ایم هر جایی که نیاز به دفاع از تشییع و اسلام داشته باشد.



قصه دلدادگی سردار

شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۱۲ ب.ظ

دیگر از روزگار به شکوه افتاده بود که چرا از قافله همرزمان شهیدش جامانده‌. هر روز با عکس رفقای شهیدش درد دل می‌کرد و از دلتنگی‌های خود برای آنها می‌گفت. وقتی شنید حرم عمه سادات حضرت زینب کبری(س) در شام مورد تعدی دشمن قرار گرفته لحظه‌ای آرام و قرار نداشت. حس غریبی به او می‌گفت که در باغ شهادت دوباره باز شده. برای همین به سوریه رفت تا از حرم بی‌بی دفاع کند. سردار «غلامرضا سمایی» که سال‌ها در سنگرهای مبارزه و جهاد حضور داشت، سرانجام همچون پرستویی سبکبال از سرزمین شام به آسمان‌ها پرکشید. اکنون که یک سال از پرواز غریبانه او می‌گذرد پای صحبت‌های «فاطمه عابدزاده» همسر این شهید سرافراز می‌نشینیم تا قصه دلدادگی و شهامت او را برایمان روایت کند. 

در مدت یک سال دوری و فراق شهید سمایی بر شما چه گذشت؟ 

تنها حسی که می‌توانم بگویم در این مدت لحظه به لحظه همراه من بود، حس آرامش خاطر است. حتی یک لحظه هم دلتنگ او نشدم چرا که لحظه به لحظه حضورش را احساس می‌کنم. گاهی حتی صدای مناجات‌ و قرآن خواندن او را می‌شنوم.  

آشنایی و ازدواج با سردار سمایی برای شما چگونه رقم خورد؟ 

قبل از ازدواج با خانواده همسرم آشنا بودیم. دختر خواهر و دختر عمه من هم عروس این خانواده بودند و من عروس سوم خانواده سمایی بودم.  

ازدواج با یک مبارز و کسی که فعالیت‌های جهادی داشت برای شما نگران کننده نبود؟ 

اتفاقا همه ابن موضوع را به من گوشزد می‌کردند. ولی من معتقد بودم انسان که بالاخره از این دنیا می‌رود پس چه بهتر با شهادت به ملاقات خدا برود. اوایل انقلاب که شهید سمایی تحت تعقیب بود و عده‌ای قصد ترور او را داشتند، گاهی همراه او به مشهد می‌آمدم. یکی از دوستان می‌گفت: شما نمی‌ترسی برایت اتفاقی بیفتد. می‌گفتم نه اگر قرار باشد همسرم شهید شود چه بهتر که من هم همراه او باشم و هردو با هم به شهادت برسیم. 

از مبارزات شهید در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی برایمان بگوئید؟ 

 غلامرضا از همان سال‌های اول انقلاب فعالیت‌های انقلابی داشت و جزء انقلابیون فعال بود. به طوری که یک مدت ساواک دنبالش بود و او با زیرکی توانست از دست انها فرار کند. در دوران هشت سال دفاع مقدس هم فعالانه در جنگ حضور داشت. از همان روزهای اولی که جنگ شروع شد به خرمشهر رفت و تا آخرین روزهای جنگ هم در سنگر دفاع  حضور فعالی داشت. 

از بین همرزمان شهیدش بیشتر به کدام شهید علاقه داشت؟ 

شهید قاجاریان که از شهدای مدافع بود و شهید شوشتری را عاشقانه دوست داشت و عکس این دو شهید را در اتاقش نصب کرده بود. 

زمزمه رفتن به سوریه توسط شهید از چه زمانی شروع شد؟ 

از وقتی چند نفر از دوستانش به سوریه رفته و به شهادت رسیده بودند. مثل همین شهید قاجاریان. برای همین او هم هوایی شده بود و تصمیم گرفت به سوریه برود. می‌گفت باید به آنجا بروم و از تخصصی که در توپخانه نقطه زن دارم استفاده کنم. یک ماه قبل از اعزام ساکش را بست. مشهد که با رفتنش موافقت نمی‌کردند. برای همین به تهران رفت و از انجا برای اعزام اقدام کرد و بالاخره با رفتن او موافقت کردند و عازم سوریه شد. 

سردار سمایی چند مرتبه به سوریه رفتند؟

 در ابتدا بدون اطلاع ما 2، 3 بار رفته بود. می‌گفت مأموریت‌های داخل کشور می‌روم ولی سوریه می‌رفت. ولی این آخرین باری که رفت 40 روز از حرم مرخصی گرفت و رفت و گفته بود بعد از این چهل روز برمی‌گردم. 

تاریخ اعزام و شهادت همسرتان؟ 

  28 شهریور وارد سوریه شده بود و پنجم آبان‌ماه بالای دیده‌بانی بر اثر اصابت خمپاره از ناحیه صورت و قلب مجروح  و به بیمارستان منتقل شد. پزشکان سعی داشتند جان او را نجات بدهند. اما انگار او میلی به برگشتن نداشت و بامداد ششم آبان‌ که مصادف با شهادت امام سجاد(ع) بود به جمع یاران شهیدش پیوست. 

و حرف آخر... 

از همه کسانی که تلاش می‌کنند یاد و خاطره شهدا زنده بماند تشکر می‌کنم و امیدوارم شفاعت شهدا در ان دنیا شامل حالشان شود.

مثل یک تکیه‌گاه و عصایی برای دست پدر

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۴۱ ب.ظ

شهید مدافع حرم مهدى طهماسبى به روایت پدر گرامى شهید؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"کنار قدم‌های جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستون‌های این جاده را ما به شوق حرم می‌شماریم؛ (بخش سوم)، ادب زیارت" ...

در پیاده‌روی اربعین سال گذشته همیشه در طول مسیر آقا مهدی به دلیل احترام همیشگی خود به پدر و مادرش هیچ وقت جلوی من قرار نمی‌گرفت و یا حرکت نمی‌کرد.

همیشه و در همه حال پشت سرم قدم بر می‌داشت و همراهم بود.

مثل یک تکیه‌گاه و عصایی برای دست پدر.

 @labbaykeyazeinab

روایتى از شهید مدافع حرم حجت اسدى

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۳۸ ب.ظ


بسم رب الشهداء و الصدیقین

"کنار قدم‌های جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستون‌های این جاده را ما به شوق حرم می‌شماریم؛ (بخش دوم)، خادم الحسین [علیه السلام]" ...

آقا حجت خیلی به نوکری اهل بیت [علیهم السلام]  اهمیت می‌داد، و همه کارها رو به بهترین وجه ممکن انجام می‌داد.

یادمه پارسال اربعین چون ما دیر رفته بودیم حجم کار خیلی زیاد بود تا ۴ روز نگذاشت ما بریم حرم. گفت بگذارید کارا تموم بشه، اول نوکریتونو کنید، بعداً برید تو حرم لذت ببرید.

خلاصه یه روز یه دسته ایرانی داشتن می‌رفتن، من چند تا از بچه‌های خادم دیگه کارو ول کردیم و دویدیم دنبال اون دسته. رفتیم از گیت گذشتیم و از در باب قبله ضریح و دیدیم سلام دادیم و سریع برگشتیم و تو حرم نرفتیم. وقتی برگشتیم آقا حجت لبخندی زد و گفت، آخر کار خودتو کردی.

 @labbaykeyazeinab

خصوصیات اخلاقی پویا ایزدی

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۳۴ ب.ظ


خوش اخلاقی و کار خیر:یکی از

بارزترین خصوصیات این شهیدبزرگوار

خوش اخلاقی وگشاده رویی بود,واین ویژگی ایشان در بین تمام اعضای خانواده,اقوام دوستان وهمشهریان شناخته شده بود.

در تمام سالهایی که افتخارآشنایی با این شهیدوالامقام را داشتیم خدا را گواه میگیریم که حتی یک مرتبه اخم وعصبانیت ایشان را هیچ کس ندید.

ایشان فردی بسیارصبور و متین بودند واگرتمام عکسها وفیلمهایی که ازاین شهیدعزیزموجوداست را ببینید به وضوح متوجه این موضوع خواهیدشد ایشان همیشه همراه و شریک مشکلات وگرفتاریهای اعضای خانواده,دوستان وآشنایان بودندواگر مشکلی برای کسی پیش می آمد تا حد توان از کمک کردن دریغ نمیکردند و اگر مشکل پیش آمده خارج از استطاعت ایشان بود با راهنمائی های گره گشا و همدردی و همدلی سعی در یاری رساندن به دیگران راداشت.

(مسافرتاسوعا)

تاریخ_شهادت:۹۴/۸/۱

محل شهادت:سوریه(حلب)

به مناسبت سالروزشهادت 

کانال جاماندگان قافله شهدا

 @jamondegan