مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۰۸ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است


رزمنده دلاور 

قاسم رضایی از لشگر همیشه سرافراز فاطمیون در

 راه دفاع از حضرت زینب کبری(س) از شهرستان دلیجان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

@jamondegan

سالروز شهادت شهید محمدامین زارع

جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۷ ب.ظ


یازینـب ڪبرے(س)

لبـریزجنونیـم دمشـق قسمٺ ماشد 

آواره ے عشقیم غمش قسمٺ ماشد 

تسلیم حسینیــم وفرمانده ابوالفضل

این قوم بهشتے نوڪریش قسمٺ ماشد

@jamondegan

محمود عاشق شهادت بود

جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۵ ب.ظ


پای صحبت همسر شهید مدافع؛ محمود نریمانی

محمود عاشق شهادت بود

 هر چند شهادت محمود داغی بزرگ روی دلش گذاشته ولی به خود افتخار می‌کند که شریک زندگی‌اش مردی بوده که حالا یکی از قهرمان‌های بزرگ شهر است و نامش بر در و دیوار شهر به عنوان مدافع حرم حضرت زینب(س) حک شده و این بزرگ‌ترین افتخار برای او است. در این نوشتار پای صحبت‌های خانم سارا عجمی همسر شهید محمود نریمانی می‌نشینیم تا با این شهید مدافع بیشتر آشنا شویم.

اولین بار که گفت می‌خواهد مدافع حرم شود چه عکس العملی داشتید؟

محمود یک پاسدار بود که داوطلبانه برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) به سوریه اعزام شده بود. این موضوع را هم در جلسه خواستگاری مطرح کرد. به من گفت که من شرایط کارم طوری است که همیشه نمی‌توانم در کنار شما باشم. گفت: شما با این مسئله مشکلی ندارید؟ گفتم: نه. می‌دانستم همیشه جانش در خطر است اما با اینحال راضی بودم.

بعد از ازدواج هم همین نظر را داشتید؟

 وقتی ازدواج کردیم و از ماموریت برمی‌گشت، دوست داشتم زمان به کندی بگذرد تا محمود بیشتر کنارم باشد و حرفی از رفتن نزند. سختم بود اما دوست نداشتم پر و بال همسرم را که برای شهادت گشوده بود، ببندم. چند ماه مانده به شهادتش واقعا احساس می‌کردم که محمود انگار در قفسی گرفتار شده و خود را به در و دیوار قفس می‌کوبد. خودم او را راهی آخرین سفر کردم و با رضایت کامل بدرقه راهش شدم.

محمود نریمانی در چه تاریخی به آرزویش که شهادت بود رسید؟

یکشنبه 10 مردادماه سال نود و سه.

در کدام منطقه و نحوه شهادت؟

در منطقه حماء سوریه. در اثر انفجار بمب به شهادت رسید.


اولین بار کی به سوریه اعزام شد؟

سال 92، درست یک سال بعد از ازدواجمان و بعد از دو سال به شهادت رسید.

از ایشان فرزندی هم به یادگار مانده است؟

بله یک پسر به نام محمد هادی که امیدوارم راه پدرش را ادامه بدهد.

رابطه شهید با محمد هادی عزیز چگونه بود؟

با اینکه مشغله کاری زیادی داشت ولی ا اینحال خیلی با بچه سر و کله می‌زد. وقتی از سرکار می‌آمد تا شب مسئولیت محمد هادی با پدرش بود و من خیالم راحت بود. هر جا که می­ خواست برود او را با خودش می­‌برد. ولی روز قبلی که می‌خواست برود به من گفت که من هم دیگر از شما دوتا دل کندم.

بعد از شهادت محمود چه حسی داشتید؟

از اینکه به آرزویش رسیده بود خیلی خوشحال بودم. قبل از سفر آخر به او گفتم من از تو دل کندم تا بتوانی راحت بروی. می‌دانستم قفس دنیا دیگر جای محمود نیست. بعد از تو تنها که ماندم، حضرت زینب(س) به کمکم  خواهد آمد و از خدا طلب صبر خواهم کرد.

آخرین تماس تلفنی شما کی بود؟

همیشه شب‌ها به من زنگ می‌زد ولی یک روز قبل از شهادت برعکس روال همیشگی ظهر به من زنگ زد. گفتم پس حالا که صحبت کردیم شب زنگ نمی‌ زنی؟ گفت شاید زنگ نزنم، ولی شاید هم  زنگ زدم، تا ببینیم خدا چه می­‌خواهد. شاید می‌دانست شب وقت وقت پر کشیدن و رفتن است و دیگر فرصتی برای زنگ زدن برایش فراهم نمی‌شود.

فرازی از وصیتنامه شهید نریمانی؟

به من و خواهرانش وصیت کرده بود، اگر من شهید شدم دوست ندارم صدای گریه­ شما را نامحرم بشنود. وقتی کسی شهید می­‌شود اطرافیانش دوست دارند با صدای بلند داد بزنند ولی  خوشایند نیست، چون ما می‌خواهیم راه حضرت زینب(س) را ادامه دهیم اصلاً خوشایند نیست که صدایتان را نامحرم بشنود.

حرف آخر...

گاهی دلم برای مهربانی‌هایش تنگ می‌شود.  ولی از خدا می‌خواهم به من صبر بدهد تا بتوان دوری او را تحمل کنم و رهرو خوبی برای شهدا باشم. 


@jamondegan


بسم رب الشهداء و الصدیقین

احمد می‌گفت:

آدم با کلام حسینی نمی‌شود، باید راه را شناخت و در مسیر آن حرکت کرد،

راه حسین (ع) شجاعت و حضور است، آدم با سکوت و یک‌جا ایستادن حسینی نمی‌شود،

برای حسینی شدن باید بلند شد، باید ایستاد و باید حرکت کرد.

 @labbaykeyazeinab

حدوداً سال ٨٢ بود که داشتیم با محمدرضا زارع الوانی می‌رفتیم بانک،  اولین حقوق سپاه حاج رضا را بگیریم.

رفتیم بانک دیدم  حقوق چند ماه حاج رضا شد ۱۵۲ هزار تومان.

وقتی که از بانک حقوقش را گرفت ۵۰ هزار تومان از حقوقش را واریز کرد به حساب  زلزله‌زده‌های بم.

گفتم رضا زیاد است اگر می‌خواهی کمک کنی کمتر کمک کن. آقا رضا گفت: "آن موقع که در نانوایی کار می‌کردم روزی ۱۴۰۰ تومان مزد می‌گرفتم که هر روز ۴۰۰ تومانش را در صندوق صدقات می‌انداختم. حالا که، چند برابرش حقوق گرفتم چرا کمک نکنم".

 @labbaykeyazeinab

عضو هلال احمر بود و زمانی که  زلزله بم پیش آمد هر چند که از لحاظ فیزیکی نحیف بود، می‌گفت می‌خواهم برای کمک بروم.

بعد از ۱۲ روز که آمد، از آن روزی که رفته بود نحیف‌تر هم شده بود.

 @labbaykeyazeinab

خاطره ای از شهید مجتبی کرمی

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۴۱ ب.ظ

«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»

مجتبی شخصی بود که از لحاظ فروتنی بسیار زبان زد بود و هیچ گاه نشد که او را غرور فرا بگیرد و نفسش بر او غلبه پیدا کند؛ چرا که او انسانی خود ساخته شده بود.مجتبی شخصی بود که لقب السابقون السابقون برایش برازنده بود و دلیل آن هم پیشی گرفتن از امور خیر نسبت به بقیه اطرافیان بود، به صورتی که او در اکثر موارد خیر یک قدم جلوتر از بقیه حرکت می کرد.

یکی از اموراتی که مجتبی بسیار در آنها سفارش می کرد و همیشه خود نیز در انجام آن پیش قدم بود، صله رحم بود.

در یکی از اعیاد نوروز هنگامی که مجتبی در ارتفاعات سر به فلک کشیده سنندج مشغول پاسداری از نظام و حکومت اسلامی بود، همه ما در شهر و دیار خود مشغول انجام دید و بازدید های مرسوم بودیم.به محض مراجعه ما به منزل اقوام به این سخن رو به رو می شدیم که همین الان مجتبی از سنندج با ما تماس گرفت و عید را تبریک گفت.

او آنقدر به انجام احکام اسلامی و ایجاد وحدت در بین اقوام خود تاکید داشت که حتی در زمان انجام ماموریت؛ اگر لحظه ای زمان پیدا می کرد، قطعا آن لحظه را به دید و بازدید تلفنی اختصاص می داد تا همه ما را متوجه این سفارش مهم اهل بیت(علیه السلام) کرده باشد.

شهیدمدافع حرم مجتبی کرمی

راوے : برادرشهید

@MolazemanHaram69

«‌‌‌بسم رب الشهداء و الصدیقین»

مقام معظم رهبری:

باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.

شهید مدافع حریم اهل بیت

علی صالحی

پسری خوش رو و خوش خنده از دلاوران یگان زرهی که

در بدترین حالات ممکن هم، اگر با او بودی

میخندیدی!

 کمر درد شدیدی داشت

و همیشه میگفت:

خودم رو نذر بی بی زینب(سلام الله علیها) میکنم تا خوب شوم

خوب هم که شدم، نوکری اش را میکنم

 روز اعزام با هم بودیم

حال عجیبی داشت 

گویا می دانست قرار است اتفاقی بیفتد...

اذیتش میکردیم و

مداحی می گذاشتیم،

با شنیدن مداحی بغض گلویش را میفشرد

می گفتیم: تو اینبار حتما شهید میشوی

آن هم به بدترین حالت ممکن

خیلی نوربالا میزنی!

 در جواب میگفت:

منِ روسیاه گناهانم زیاد است 

لیاقت شهادت ندارم...

 سرانجام علی صالحی بر اثر انتحاری به فیض شهادت نایل آمد

و با تقدیم کردن جانش به پیشگاه عمه ی سادات، ادای دین کرد.

نامش ماندگار و راهش پایدار باد!

به روایت: همرزم شهید

گروه_فرهنگی_سرداران_بی_مرز

yon.ir/TgAAb t.me/joinchat/D7HRmT8L2XFeVuNZ7v8YUQ

بوسه ی امیرعلی بر پیکر پدر..

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۳۲ ب.ظ



https://t.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g 

شھداے مدافع حرم قم

پست اینستاگرام مادر شهید معزغلامی

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۳۰ ب.ظ


https://t.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g 

شھداے مدافع حرم قم

تشییع و خاکسپاری ششمین شهیدعارف کایدخورده

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۲۶ ب.ظ

تشییع و خاکسپاری ششمین شهید مدافع حرم شهرستان دزفول

شهیدعارف کایدخورده 

@jamondegan

پاسدارسعد حمادی به خیل عظیم شهداپیوست

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۹ ق.ظ


بسم رب الشهداء و الصدیقین

در آخرین نبرد بوکمال ومبارزه با

پسمانده های داعش،پاسدارسعد حمادی

 درراه دفاع ازحرم حضرت عقیله بنی هاشم وبه خیل عظیم شهداپیوست.

شهادتت مبارک

خوزستان

@jamondegan


بسم الله الرحمن الرحیم

فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما

سوره‌نساء _ آیه۹۵

خبر خوش پایان عمر شجره خبیث و ملعون داعش با فرماندهی سردار رشید اسلام و سرباز ولایت حاج قاسم سلیمانی دل همه خانواده های شهدا را خوشحال نمود و بهار ربیع مصادف شد با بهار دلهای امت اسلام.

امروز قطره قطره خون شهدای عزیز، جانبازان و رزمندگان مدافع حرم شجره طیبه اسلام اعم از سپاهی، ارتشی، بسیجی، شهدای غیور فاطمیون، زینبیون و حیدریون به ثمر نشست و حریم اهل بیت و اسلام در امنیت باقی ماند و دست بدخواهان با شمشیر بران اسلام قطع گردید.

ما همسران شهدای مدافع حرم، این پیروزی جبهه حق را به امام عصر(عج)، مقام عظمای ولایت و همه مردم عزیز ایران و جهان اسلام تبریک عرض می‌نماییم. اعتقاد داریم ثمره خون شهیدان منحصر به نابودی داعش نیست بلکه این خون‌ها در رگ‌های حیات درخت تنومند جبهه مقاومت برای نابودی کامل اسراییل از روزگار و تحقق وعده امام خمینی(ره) خواهد انجامید.

شهدای ما پیشگامان آزادسازی قدس شریف هستند و تا محو کامل اسراییل از پا نخواهیم نشست.

سپاه اسلام تازه در ابتدای راه است و هدفش قدس شریف است. حالا در شرایطی هستیم که یک گام به این هدف نزدیک‌ تر شدیم و حاضریم تا تحقق این وعده الهی جان خود را فدا کنیم.

به امید روزی که جهان پر از عدل و داد گردد و شهدایمان تحت لوای ولی عصر (عج) رجعت نمایند تا وعده الهی محقق گردد.

اللهم اجعل عواقب امورناخیرا

موسسه فرهنگی رباب س

همسران شهدای مدافع حرم

https://telegram.me/joinchat/CN3ThjyuhqHpD7G2tLWSyQ

شهدا به خاطر اعتقادات راسخشان آسمانی شدند

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۳ ب.ظ

شهدا به خاطر اعتقادات راسخشان آسمانی شدند

یک سال بود که لیلا و درسا از بابا خبری نداشتند. یک سال بود که بابا زنگ خانه را نزده و کلیدش را در قفل در حیاط نچرخانده بود. یک سال چشم به راه بودند تا کسی خبری از بابا برای آنها بیاورد. تا اینکه یک روز سرد زمستانی انتظار آنها به پایان می‌رسد و بابا از سرزمین غربت گرفته شام برگشت تا همیشه در کنار آنها باشد. در این نوشتار پای صحبت‌های معصومه غلامی؛ همسر سردار شهید حمزه کاظمی می‌نشینیم تا با این شهید والا مقام بیشتر آشنا شویم.

تاریخ اولین اعزام شهید به سوریه چه زمانی بود؟

سی ام دی ماه سال نود و چهار.  

تاریخ و محل آسمانی شدن شهید کاظمی؟

 ۲۵ بهمن سال ۹4 در منطقه طاموره واقع در شمال حلب به مقام رفیع شهادت نائل شد.

از نحوه شهادت این شهید بگوئید؟

همسرم فرمانده تیپ فاطمیون بود. با یکی دیگر از  همرزمانش مهدی قاسمی برای شناسایی منطقه ماموریت داشتند، در این ماموریت مهدی قاسمی شهید می‌شود و همسرم برای اینکه پیکر او دست تکفیری نیفتد پس از آرام شدن منطقه برای  آوردن پیکر شهید، به منطقه می رود که در اثر اصابت گلوله تک تیرانداز تکفیری‌ها زخمی و در همانجا به فیض شهادت نائل می شود و پیکرش به دست تکفیری‌ها می‌افتد.

از چگونگی پیدا شدن پیکر پاک شهید برایمان بگوئید؟

پیکر پاکش یک سال بعد و پس آزادسازی شهر حلب در منطقه طاموره در شمال حلب، تفحص و با آزمایش DNA شناسایی و سپس به وطن برگردانده شد.  

گویا شهید از رزمندگان دوران جنگ هم بوده‌ است از فعالیتش در آن دوران بگویید؟   

در دوران دفاع مقدس در عملیات والفجر ۱۰ و عملیات آزادسازی پادگان ابوذر و عملیات مرصاد حضور داشت و در منطقه سردشت جانباز شیمیایی شده بود.

وقتی تصمیم گرفت به سوریه برود سعی نکردید از انجام این کار منصرفش کنید؟

همسر من یک پاسدار و یک رزمنده بود و خود من هم به خاطر سابقه فعالیت در بسیج با فرهنگ جهاد و شهادت به خوبی آشنا بودم. بنابراین دلیلی نداشت که مانع رفتنش بشوم.

قبل از ازدواج با هم نسبت فامیلی داشتید؟

خیر. من عمومی من از دوستان و همرزمان همسرم بودند و شهید کاظمی از طریق او با خانواده ما آشنا شده بود و از من خواستگاری کرد. ما سال 80 و روز تولد حضرت زینب(س) با هم ازدواج کردیم.

تحصیلات و شغل شهید؟

در دوران نوجوانی وارد بسیج شده بود و در سال ۶۹ به استخدام سپاه درآمد. فوق لیسانس رشته اطلاعات استراتژیک و آموزش سپاه لشکر سیدالشهدا(ع) بود.

فرزند هم دارید؟

بله دو دختر به نام‌های لیلا و درسا.

در آخرین تماس تلفنی چه گفتگوهایی بین شما رد و بدل شد؟

شهید کاظمی به علت مشغله کاری هرچند روز یکبار اگر فرصتی ایجاد می شد با من تماس می گرفت و احوال پرسی می‌کرد. اما در آخرین تماس گفت جایی می‌رود که دسترسی به تلفن ندارند. گفت: نگران نباشید شما را به خدا و بعد از خداوند متعال، بچه‌ها را به شما می‌سپارم.

پاسخ شما به کسانی که می‌گویند مدافعان برای پول به سوریه می‌روند چیست؟

این حرف کاملا نادرست است. مدافعان حرم کسانی هستند، که خدا آنها را گلچین کرده است و به خاطر اعتقادات راسخشان آسمانی شدند.

اختلافات زندگی را چگونه حل می‌کردید؟

شاید باورتان نشود ولی من و شهید کاظمی هرگز در زندگی اختلاف نداشتیم. البته گاهی اختلاف سلیقه داشتیم که خیلی زود حل می‌شد. شهید کاظمی در زندگی برای من مثل یک راهنما بود و همیشه من را راهنمایی می‌کرد و گاهی هم از من راهنمایی می‌خواست.

دوستان و اطرافیان او را با چه ویژگی اخلاقی می‌شناختند؟

بین دوستان به مهمان نوازی معروف بود. در کارهای خیر بخصوص ازدواج جوانان پیشقدم بود. روی نماز اول وقت تاکید داشت و پیرو خط امام و رهبری بود.

از اخرین وداع بگوئید؟

آخرین دیدارمان بیستم دی ماه و در فرودگاه امام خمینی(ره) بود. مثل همیشه با بچه‌ها گرم و صمیمی خداحافظی نکرد و بچه‌ها از این موضوع ناراحت بودند. انگار از همه چیز دل کنده بود و می‌خواست سبکبال و بدون دلبستگی برود.