مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه


شهید سید مصطفی صدرزاده از رزمندگان مدافع حرم حضرت زینب(س) و فرمانده گردان عمار لشگر فاطمیون بود که در عملیات محرم به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید. سید علی صدرزاده از دوستان این شهید عزیز است که خاطراتی شنیدنی از مصطفی داشت که اینگونه  روایت می‌کند:

نحوه آشنایی با شهید صدرزاده                                

ما در هشت سال‌ پیش با مشکلات متعدد مادی گریبان‌گیر شده بودیم، چند صباحی هم به علت تصادف از ناحیه ساق پا آسیب جدی دیدم و توانایی کار کردن را نداشتم. به سفارش یکی از دوستان به هیئت آقا سید مصطفی رفتم تا مشکلاتم را برایش بگویم. هیئت تمام شد و جوان باصفایی را دیدم که جلوی در ایستاده و مورد لطف و محبت همه جوان‌های آن تکیه عزاداری بود. نمی‌دانستم که آن جوان سید مصطفی صدرزاده است. بعد از احوالپرسی جویای مصطفی شدم، سید به روی خود نیاورد و گفت: کارت را بگو من حتما خواسته‌ات را به او انتقال می‌دهم. اما با تاکید من که می‌خواهم آقا مصطفی را ببینم، خودش را معرفی کرد و من برایش یک ساعتی درد و دل کردم. از آن روز به بعد سید هر کاری از دستش بر آمد در حق ما دریغ نکرد و برادرانه به من و مادرم محبت کرد. جالب اینجاست که شهید صدرزاده در آن زمان 22 سال بیشتر نداشت.

تشابه فامیلی، سرآغاز دوستی

روز آشنایی نمی‌دانستم فامیلی‌اش صدرزاده است. لابه لای صحبت‌ها متوجه شدیم که او سید مصطفی صدرزاده و من سید علی صدرزاده هستم. البته سید اهل جنوب بود و من اهل مازندران؛ اما انگار این اتفاق یک نشانه بود برای سید مصطفی تا محبتش به ما بیشتر شود.

هر ماه مرغ و گوشت و برنج برایمان می‌آورد، وقتی هم به اصرار مادر برای خوردن یک چای وارد خانه می‌شد به خاطر اینکه مبادا ما شرمنده‌ شویم تا جایی که ممکن بود با ما چشم در چشم نمی‌شد و سریع می‌رفت. انگار می خواست اجر کار خیرش بیشتر بشود. بعد از شهادتش مادرم دائم از فراق این شهید گریه می‌کند و برایش دعا و فاتحه می خواند.

مخارج عمل جراحی‌ام را شهید صدرزاده داد

درد ساق پا امانم را بریده بود ولی خرج عمل جراحی را نداشتم. شهید صدرزاده برای مداوا مرا به بیمارستان حضرت رسول(ص) برد و اتفاقا هزینه عمل جراحی را هم آقا سید داد. شهید صدرزاده مرد خدا بود، در یک جمله باید بگویم به واسطه شهادت این گونه جوانان، ملت ایران آنها را به دست می‌آورند.

این روزها که آقا سید شهید شده دلم آرام و قرار ندارد

مادر سید علی صدرزاده با همان خلوص و صفای روستایی خود در حالی که مدام اشک می‌ریخت زمان مصاحبه از مصطفی گفت: این روزها که آقا سید شهید شده دلم آرام و قرار ندارد، سید بنده خوب خدا بود، او را عین پسرم دوست داشتم. تنها درآمد ما همین یارانه و سی هزار تومان است که کمیته امداد به حسابمان واریز می‌کند. اگر کمک‌های شهید صدرزاده نبود زندگی بر ما سخت‌تر می‌شد. به اندازه یک دنیا برای ما زحمت کشید.

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">