خاطره ای از شهید محسن فانوسی
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۵۸ ب.ظ
در منطقه جنوب (خرمشهر) ماموریت پاکسازی بودیم.
ماموریت دو هفته طول میکشد و در روز دوازدهم ماموریت، لباس شخصی هایم را شستم و داخل اتاق پهن کردم تا خشک شوند و بعد آن ها را اتو کنم که برویم داخل شهر.
وقتی رفتم و برگشتم دیدم آقا محسن لباس هایم را اتو کرده!
به شوخی به او گفتم:آقا محسن! با این خط اتو میشود سر برید!! شما از همسرم برایم بهتر لباسم را اتو کردی و هر دو زدیم زیر خنده...
آقا محسن فرمانده من بود و من نیروی جزء او!
اما محسن به خاطر اخلاصی که داشت لباس نیروی زیر دست اش را اتو کرده بود.
اینگونه اند فرماندهان سپاه اسلام
راوی: آقای "ش"
شهید مدافع حرم محسن فانوسی
یسیم چی
@bisimchi1
- ۹۵/۰۶/۲۹