شهید رضا اسماعیلی شهید فاطمیون
رضا دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد بود. ورزشکار بود. عشق ساخت بدن.
ژست میگرفت و عکس میانداخت. نایب قهرمانی وزن 55 کیلوگرم پرورش اندام استان خراسان رضوی را نیز در کارنامه داشت. عکسهای بدن رزمیکار و ساخته شدهاش را میگرفت و به دوست و آشنا نشان میداد و پز میداد.
آقارضا کارگر بود. مثل بیشتر مهاجرین افغانستانی و مثل بیشتر آنها با غیرت کار میکرد. گذشت و گذشت و گذشت. تا اینکه سوریه شلوغ شد. اوایل بیتفاوت بود، هنوز خبری نبود، اما کمکم توجهش جلب شد. تا اینکه یک روز شنید حرم خانم زینب(س) را در دمشق تهدید کردهاند. گفتند خرابش میکنیم و جسارت میکنیم و تا نزدیکیهایش هم رسیدهاند. نمیدانم شاید سر ساختمان بود، شاید هم باشگاه، شاید هم پیش همسر تازهعروسش... اما طاقت نیاورد. بلند شد و رفت.
خاطرات نمایانی از جنگاوری های قهرمان پرورش اندام ما تعریف می کنند. دست آخر در غوطه شرقی دمشق شیر زخمی گرفتار شد. از بدنش انقدر خون رفته بود که بی حال روی زمین افتاده بود و سرش را از تن اش جدا کردند.
رضا اولین شهید فاطمیون بود که سرش را بریدند.
وقتی که میخواستند سرش را ببرند پشت بیسیم رجز میخواندند
شاسی بیسیم رضا را باز گذاشتند تا جیغ و داد احتمالی رضا را هم رزم هاش بشنوند و بترسند.
ولی رضا زیر تیغ مسلحین فقط نعره ی یا علی سرمیداد
رضا اسماعیلی جوان ۱۹ ساله افغانستانی خیلی ها را خجالت زده کرد. تازه داماد هم بود و آنقدری هم زندگی نکرد. قهرمان پرورش اندام رفت و به خیل قهرمانان واقعی پیوست. راستی قهرمان 19 ساله یک پسر تو راهی هم داشت حتی تولد پسرش محمدرضا را هم ندید.
نثار روح بلندپروازش،،،صلوات