مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

شهید مصطفی خادمی

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۲۵ ب.ظ


بـــــِسـْمِ ربِّ الـشـُّھـداءِ وَ الصـِّدّیـقـیـنْ

شهید مصطفی خادمی 

 فرزند: احمدحسین

متولد: سال ۱۳۷۱ با تحصیلات راهنمایی...

کسی که از سنین کودکی از هوش بالایی برخوردار بود

و شجاعت، خوش اخلاقی و سادگی اش زبانزد بود...

 کسی که تا جایی که توان داشت سعی در مساعدت دوستان و آشنایان و... میکرد

حتی علاقه وافرش به کودکان باعث شده بود از خودش بگذرد و همیشه جهت خوشحالی آنان برای شان خرید کند و....

 در سن ۱۲ سالگی به همراه پدر و مادرش توفیق زیارت ارباب بی سر آقا امام حسین علیه السلام، (مولایی که در مسیر حق خود وخانواده اش را فدای اسلام کرد) را پیدا کرد..

 مصطفی پس از ترک تحصیل مدتی مشغول به کار شد تا اینکه جنگ تکفیری ها علیه مسلمانان در سوریه آغاز شد...

او چندین بار بحث جهاد در سوریه را مطرح کرد

اما هربار با بهانه کم بودن سنش، بامخالفت مادر مواجه میشد...

 تا اینکه یک شب در جواب مخالفت های مادر گفت:

بنظر من حال جهاد برای همه شیعیان واجب شده است و باید از حرم بی بی زینب سلام الله علیها دفاع کرد

تا مبادا دست تکفیری ها به آن برسد...

 آخرین کلامش به مادر و دوستانش با این جمله که؛ دنیا هیچ ارزشی ندارد و بهترین مقام شهادست و آدم باید جایی برود که بدردش بخورد... 

خاتمه پیدا کرده بود.

 در نهایت برای ثبت نام راهی دفاتر اعزام می شود اما چون چشم سمت چپ مصطفی مشکل داشت 

مسئولین به بهانه اینکه با یک چشم نمی تواند اعزام شود، با رفتن وی مخالفت کردند 

 که با جوابی از مصطفی با این مضمون که ؛

(یک چشمم نمی بیند اما چشم دیگرم که میبیند؟!

و می خواهم آن را هم فدای حضرت زینب کنم!

حالا که بی بی مرا طلبیده است شما مانع می شوید؟!

من بر می گردم اما آن دنیا باید جواب حضرت زینب را بدهید!)

رو به رو می شوند،

که تحت تاثیر قرار گرفته و با اعزام مصطفی موافقت میکنند

 در نهایت مصطفی در تاریخ ۱۱مرداد۱۳۹۵ عازم جبهه های حق علیه باطل می گردد

و به مدت ۶۵ روز در سوریه می ماند

 همیشه در تماس هایش از مادر حلالیت میگرفت و از ایشان خواهش میکرد که از سایرین هم برایش حلالیت بگیرد

اما در آخرین تماسش با مادر به ایشان گفته بود:

مادر جان نگران نباش من دوهفته دیگر باز می گردم اما....

 سرانجام مصطفی در تاریخ ۱۰مهر۱۳۹۳ در عملیاتی در شهر حما به شهادت می رسد و به آرزوی خود جهت فدایی حضرت زینب شدن، می رسد  

و درست طبق قولی که به مادرش  داده بود دوهفته بعد بر میگردد

اما او دیگر فقط یک مصطفی نیست 

او حالا فدایی حضرت زینب سلام الله علیها می باشد...

گـــــروه فـرھـنـگـے سـرداران بے مـرز

@Sardaranebimarz

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">