مسلمان و شیعه شدن یک مسیحی توسط حاج عمار
بخشی از کتاب عمار حلب《زندگینامهی شهید محمدحسین محمدخانی》
بعد از شهادت حاج عمار وارد مقر قبلیاش شدم. رزمنده ای مسیحی به اسم 《یادمین》 جلویم را گرفت.
گفت: فکر کنم شما رو با حاج عمار دیده بودم، ایرانی هستی؟
گفتم:بله
گفت:حاج عمار روضهی ناتمامی رو برای من گذاشت و رفت.
گفتم:تو رو چه به روضه؟!مگه مسیحی نیستی؟!
گفت:《چند وقتی با حاج عمار بودم. جذبش شدم. میخواستم ببینم اسلام و شیعه چه چیزی داره که ازش آدمی مثل اون بیرون میاد. کم کم مسلمان و شیعه شدم. یه روز بهش گفتم که فرمانده، داستان حضرت زینب(س) شما چیه؟!
اون هم برام تعریف کرد که ایشون روز عاشورا همهی افرادش، حتی پسرانش هم شهید شدن و بعد از اون همه مصیبت، به حالت اسارت اومدن شام. همون موقع حاج عمار رو با بیسیم صدا کردن که بره.》
زار زار گریه میکرد که حاج عمار روضه را ناتمام گذاشت و رفت و شهید شد...
فرمانده تیپ سیدالشهدا
https://telegram.me/shahidmohammadkhani
- ۹۶/۱۱/۲۶