مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه



متولد نهم آبان ۱۳۶۴ بود، در تهران. مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت.مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست.اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش. و دقیقا به همین دلیل هم بود که وقتی شنید همه دغدغه رهبری حفظ حرمین شریفین است و دلش از حمله تکفیری ها به درد آمده، زن و بچه ۹ ماهه اش را به خدا سپرد و لباس رزم پوشید. رفتا تا این بار نه فقط از ناموس ملت و کشورش که از حرم آل الله در کشوری غریب دفاع کند. هر چند دفاع را فقط در جنگ و اسلحه نمی دید، او سال های متمادی در اردوهای جهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود. مرد عمل بود و شجاع. مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود. آخرین بار که آمد فروردین ماه امسال بود، بعد از آن رفت و وقتی برگشت تنها لبخندی از رضایت بر لب داشت.محمد حسین محمد خانی حالا دیگر آرام گرفته بود.

محمدحسین با جهاد انس داشت قرارمان این بود که دوستان شهید محمدخانی قبل از نماز مغرب در مسجد صاحب‌الزمان(عج)جمع شوند. قاسم کارگر، مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجد صاحب‌الزمان(عج) نخستین فردی است که سراغش می‌رویم. او مدت‌ها به‌عنوان مربی بسیج با محمدحسین در ارتباط بود. کارگر از روزهای ورود شهید محمدخانی به بسیج می‌گوید: «حدود سال 74 بود که محمدحسین برای ثبت‌نام در بسیج سراغم آمد. آن روزها اوکلاس پنجم بود.» ورود شهید به بسیج با اجرای برنامه‌های ویژه بسیج محله‌اش همراه شد. کارگر سخنانش را این‌گونه ادامه می‌دهد و می‌گوید: «محمدحسین جزو بچه‌هایی بود که خیلی راحت در دل همه جا باز می‌کرد. قرار بود تابستان آن سال با دانش‌آموزان ممتاز مدارس، کلاس‌های فوق برنامه داشته باشیم. محمدحسین هم جزو دانش‌آموزان درسخوان بود و سعی می‌کرد در همه کارها پیشقدم باشد.» دوره راهنمایی‌اش را در مدرسه امام موسی صدر واقع در خیابان تفرش غربی در محله مهرآبادجنوبی سپری کرد. مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجدصاحب‌الزمان(عج) به خاطره‌ای که از شهید دارد اشاره می‌کند و می‌گوید: «‌تابستان آن سال به‌عنوان برنامه اختتامیه فعالیت بسیج دانش‌آموزی بچه‌ها را برای اردو به بهشت زهرا بردیم. محمدحسین برخلاف بقیه دوستانش با محیط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبی آشنا بود. وقتی بر مزار شهدا حاضر می‌شدیم محمدحسین زندگینامه آن شهید را برای‌مان تعریف می‌کرد. این کودک 12ساله برخلاف بسیاری از افراد به خوبی با شهدا آشنا بود. حضور در کنار پدری رزمنده و ایثارگر باعث شده بود تا شهید محمدخانی به خوبی با مضمون جهاد و ایثار آشنایی داشته باشد. کارگر با اشاره به این موضوع می‌گوید: «وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم تعجب نکردم. او همیشه آرزوی شهادت داشت. هروقت من را می‌دید، دستم را در دستش می‌گرفت و می‌گفت حاجی حلالم کن. تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.» مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجد صاحب‌الزمان(عج) درباره آخرین خاطره‌ای که از شهید دارد می‌گوید: «مدت‌ها بود که محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و می‌خواهم ببینمت. گفتم کمی دیر می‌رسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شهید شوم. وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر محمدحسین عاشق شهادت بود.

منبع:

@arbabeeshgh

@Shohadaye_Modafe_Haram

@arbabeeshgh کانال حضرت عشق

@Shohadaye_Modafe_Haram

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۸)

  • با سلام خدمت همه ی دوستان و عزیزان
  • با سلام
    بنده حقیر یکی از دوستان  آقا محمد حسین بودم که در دوران دانشگاه در شهر یزد افتخار آشنایی با این عزیز رو داشتم بر خلاف میل باطنی و به رسم روزگار چند سالی هست که از حال این عزیز خبری نداشتم تا اینکه اول محرم امسال خبر شهادت این رفیق شفیق رو فهمیدم . حالا قصد دارم انشاالله اگه خدا توفیق داد برا سالروز شهادت آقا محمد حسین از کرمان بیام تهران فقط می خوام تاریخ دقیق و محل برگزاری مراسم سالگرد رو بدونم
    با تشکر - ح جمعه نژاد
    پاسخ:
    سعی می کنم بعد از مطلع شدن حتما اطلاع رسانی کنم
    سالگرد شهید انشاا... ٥شنبه سیزده آبان از ساعت ١٤ الی١٧ بهشت زهرا قطعه ٥٣ و جمعه مهرآباد جنوبی ١٥الی ١٧ مسجد صاحب الزمان برگزار میشه
    سلام. بنده سال 96 سعادت حضور بر سر مزارش را داشتم اول ورودم به قطعه شهدا پس از زیارت خاک پدرم  تا رسیدم سریع جلوی چشمم بود که جلب شدم فاتحه ای خوانده ودرد دل نمودن تا یک هفته نشده انجام شد وادای نذر کردم وسر خاکش حاضر شدم برای بار دوم وفاتحه ای خواندم گفتم رفیق من ممنون که برام دعا کردی والان هم دعایش میکنم دوست جدیدم را روحش شاد 
    پاسخ:
    خوش به سعادتتون ... ما رو هم دعا بفرمایین
    سلام،
    من همیشه دنبال شهیدان بودم و همه آرزویی که دارم اینکه منم بتونم شهید بشم,چون به نظر بین این همه شهید مردن معمولی خیلی ناراحت کننده است.
    پاسخ:
    اللهم الرزقنا شهاده فی سبیلک
  • اعظم وکیلی
  • کتاب عمار حلب رو روز اول مهر در کتابخانه مدرسه اتفاقی دیدم و در حال خوندن این کتابم . من معلم زبان مدرسه ایرانی در خارج از کشورم و اشنایی با این شهید در روز اول مدارس رو باعث افتخار و البته یک نشانه خوش یمن و خوب برای خودم و دانش اموزام میدونم . کمی از کتاب رو برا بچه های کلاس خوندم خیلی خوششون اومد. از این شهید عزیز میخوام که کمکم کنند ب گونه ای عمل کنم تا شرمنده شهدا نشم .
    پاسخ:
    سلام علیکم. چقدر عالی. ان شالله در پناه خدا و اهل بیت و این شهید باشید.
    با سلام. بنده طبق نظر رهبری که فرمودند نهضت ترجمه به پا کنید ، دوست داشتم اولین کار ترجمه ام را با زندگینامه شهدا اغاز کنم، میخواستم بدونم زندگینامه ایشون ترجمه به زبان انگلیسی شده یا خیر . و من میتوانم ترجمه ان را اغاز کنم؟
    پاسخ:
    سلام علیکم.  بنده خبری در این مورد ندارم. 

    شهادتت مبارک سردار قلبها

  • مهدیه علیزاده
  • کتاب قصه دلبری نیامده دلم را برد من یک دخترم اما بال بال میزنم برای شهادت امیدوارم... شهید محمد خوانی دستمو تو این دنیا بگیرین...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">