مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

دست نوشته «مدافع حرم» برای همسرش در روز اعزام

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۷ ب.ظ

آنچه می بینید، دست نوشته شهید مدفع حرم «عباس دانشگر» برای همسرش در روز اعزام به سوریه است.

دیوار نوشته معنی دار در شهر حلب

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۵ ب.ظ

دیوار نوشته معنی دار در شهر حلب : اگر از کودکان سوری بجای خون، نفت میرفت، تمام عالم فورا وارد عمل میشدند!

فرازی ازوصیت نامه شهید سجاد مرادی "

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۳ ب.ظ



رهبر عزیزم که راه امام زمان(عج) را ادامه می دهد فراموش نکنید و یاریش نمائید.

کانال مدافعان حرم 

@lranlran


 🎀🎀

جمله ای از شهید دهقان امیری

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۹ ب.ظ


شهید محمدرضا دهقان امیری:

"به قول شهید آوینی شهادت بال نمیخواد حال میخواد...

این جمله ی آخر منه"

از خادمان مسجد مقدس جمکران بود...

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۷ ب.ظ


از خادمان مسجد مقدس جمکران بود...

ساده و با اخلاص!

هنوز چند روزی بیشتر از شهادتش نمیگذرد...

استاد شهید مهدی طهماسبی

محل شهادت: سوریه، حلب

کانال شهید شیخ ابوهادی 

@shahid_ali_tamamzadeh

آزادی چهار اسیر فاطمی

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۳ ب.ظ

چهار تن از رزمندگان لشکر فاطمیون که یک سال پیش در عملیات بصری الحریر در استان درعا سوریه به اسارت گروه های مسلح درآمده بودند، در تبادل اسرا آزاد شدند.حیدر محمدی، سخی میرالله قلی، عنایت حسینی و عباس.

سپاه فاطمیون

شهید مدافع حرم محمد علیزاده

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۰ ب.ظ

شهید مدافع حرم  محمد علیزاده 

متولد 1371 

 شهادت  1394/5/7 

محل سکونت مشهد 

محل شهادت تدمور 

مزار بهشت رضا 

سپاه فاطمیون

@fatemeeun313


اولین شهید «خان طومان»، دیده‌بان محبوب «فاطمیون» 

شهید حبیب اله قنبری

اهل مازنداران

 افلاکیان خاکی

@Aflakiyanekhaki69

خاطره ای از شهید رضا بخشی

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۵ ب.ظ


صحبت‌های همسر شهید مدافع حرم سجاد عفتی

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ


سجاد ورزشکار و مربی کشتی و بسیار مهربان بود ولی معرفت، بارزترین ویژگی ایشان که زبانزد عام و خاص بود و دوستان بسیاری داشت.

همسر شهید مدافع حرم حضرت زینب (س) سجاد عفتی خاطرنشان کرد: سال گذشته سجاد دو بار برای مقابله با تکفیری‌ها به عراق رفته بود که پس از عید امسال در تکاپو بود تا به سوریه برود به ویژه پس از شهادت دوستش مصطفی صدرزاده از شهدای مدافع حرم، شهید عفتی دیگر قرار نداشت و حتی یک بار به سوریه پرواز داشت که پروازش کنسل شد.

همسر شهید مدافع حرم حضرت زینب (س) سجاد عفتی بیان کرد: زمانی که به سجاد می‌گفتم به سوریه نرود در پاسخ می‌گفت، این جنگ متصل به جنگ ظهور امام زمان (عج) است اگر امروز نروم یک تا دو سال دیگر همه باید برویم.

همسر شهید اذعان کرد: سجاد هیچ‌گاه در کارش کلمه نه را نمی‌آورد و به نرفتن فکر نمی‌کرد و می‌گفت، در سوریه به طور اسمی از حریم اهل بیت (ع) دفاع کرده و اما به طور رسمی از ناموس و ایران اسلامی دفاع می‌کنیم.

وی افزود: سجاد معتقد بود مردم سوریه مسلمان هستند و باید به دادشان برسیم؛ گرچه دوست داشت به لبنان برود ولی بیشتر مد نظرش رفتن به سوریه بود.

حضرت رقیه (س) به سنای من صبر بدهد

همسر شهید عفتی ادامه داد: سجاد همیشه می‌گفت، ائمه اطهار (ع) در کشورهای عربی بسیار غریب هستند و حرم‌هایشان همیشه خلوت و به آن رسیدگی نمی‌شود.

همسر شهید عنوان کرد: زمانی که سر قبر همرزم شهید مصطفی صدرزاده می‌رفتیم، خطاب به این شهید می‌گفت، قرارمان این نبود، قرار بود با هم برویم.

وی افزود: حتی می‌گفت، بنر شهید صدرزاده که پایین بیاید عکس من در کوچه پدرم نصب می‌شود که پنج روز پس از چهلم شهید، این اتفاق افتاد.

همسر شهید مدافع حرم حضرت زینب (س) سجاد عفتی مطرح کرد: در پیام‌هایی که از سوریه برای من ارسال می‌کرد نوشته بود حضرت رقیه (س) به سنای من صبر بدهد زمانی که شهید شوم خود حضرت آرامش می‌دهد، غصه سنا را نخورید.

همسر شهید ابراز کرد: به سجاد می‌گفتم به تنهایی نمی‌توانم سنا را بزرگ کنم ولی می‌گفت، مدد شهید زیاد است و در مورد سنا غمگین نباش که پس از گذشت چند روز از شهادت ایشان، سنا آرام است ولی شب‌ها دل تنگ پدر می‌شود.

وی افزود: از شجاعت همسر شهیدم هرچه بگویم کم گفته‌ام چراکه ایشان خیلی دلیرانه در فتنه 88 ایستادگی کرد و زمان عقد چشم‌شان به دلیل اینکه آجر خورده بود، ورم کرده بود.

مسیر ولایت مسیر حق است

به گزارش فارس، سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس به خانواده شهید عفتی اذعان کرده بود که اگر سجاد عفتی و همرزم شهید که قطع‎‌نخاعی شده بود، نبودند تعداد اسرا زیاد می‌شد چراکه عملیات تمام شده بود ولی رزمندگان مسیر را اشتباه رفته بودند.

به همین دلیل شهید سجاد عفتی و همرزمش بسیاری از اسرا را به عقب راندند ولی خودشان دلیرانه ایستادگی کردند که سجاد شهید و همرزمش قطع نخاع شد .

کانال سردارشهیدسجادعفتی

https://telegram.me/sajadeffatimodafeharam

شهید مکیان در لباس دامادی

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۵ ب.ظ


شهید مدافع حرم شهید احمد مکیان در لباس دامادی (8 ماه قبل)


☑️

کربلای خان طومان

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۲۲ ب.ظ


بسم رب الشهدا 

کربلای خان طومان

(تقدیم به 13 شهید مدافع حرم )

چه حزن جانکاهی است بین ماندن و رفتن ...چه احساس غریبی است  بین دل و دلبر ...چه پرواز قریبی است بین حق و حق نما ...چه مدافع دلیری است بین این همه هیاهوهای روزگار......

می بالم به خطه شهید پرور استانم  ، این مهد شیران نام آفرین  ، از دریادلان غواص تا مدافعان حریم عشق! همان قهرمانان ایران زمین ، همان پهلوانان دلیر ، همان مرادن نیک روزگار ، همان تداعی گران لشکر 25 کربلا! از کدامشان بگویم ؟!به کدامشان افتخار کنم ؟!.... زبانم قاصر است.....مروارید اشکهایم در صدف چشمانم سنگینی می کند ، بغض دیگر صبر ماندن ندارد .... نزدیک است اشک و شوق  هم آغوش شوند ! اینجاست که  خاطره کربلای خان طومان زنده می شود  ، مظلومیت شیر مردان مازندران ، آن 13 مرد مبارز جبهه حق علیه باطل ، سرود افتخار سر می دهد ،  فریاد" لبیک یاحسین " بر آسمان بوسه می زند  و جلوه ایثار ، گره می خورد به روح بی آلایش آنان؛ به گمانم  کربلا تکرار می گردد و ندای  بانوی صبر و وفا  طنین انداز می شود ؛ اما اینبار رساتر و شیواتر  که سر می دهد : به جز زیبایی چیزی ندیده ام...... آری زینب (س) عباسهایش را می شناسد!

برادرم ای بی ادعا ترین مدعی !.... ای برهم زننده لشکردژخیمان داعش !...تو همانی که به روشنایی چراغ هدایت حسین (ع )منور شدی ! تو همانی که سکنی گزیدی در کشتی نجات حسین ع !  تو همانی که اثبات نمودی شهادت اتفاقی نیست  بلکه انتخابیست ! تو همانی که بر پرسش شهید اهل قلم مهر تایید زدی: 

آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟

حال میخواهم از نام آوران کربلای خان طومان ؛ از زهیر ها ، حبیب بن مظاهرها ، از وهب ها و......نام ببرم: "شهید جمشیدی" عزیز چه عاشقانه با تلالوء وجودت   نور را  نورانی کردی !"شهید بلباسی" ای بی ریا ترین  ! چه هنرمندانه دانه آخر تسبیح اخلاص را شمردی تا ازسلسله  خادمین شهدا بپیوندی به صف شهدا  .... جایت در کاروان های سفر نور خالیست....... هنوز تن خسته ات رنگ آرامش نگرفته بود که آرام گرفتی .....خداقوت برادر !..."شهید مشتاقی" چه مشتاقانه در صراط  مستقیم حسین ، قدم برداشتی تا برسی به مقصد جاودانگی  .... به چه عارفانه جاودان شدی ! "شهید سید طاهر"چه طاهرانه  مطهر کردی سرزمینمان را با عطر دل انگیز شهادتت..... هنوز شمیم خوش پیکر مطهرت به مشام می رسد! " شهید راد مهر" که رادی و جوانمردی سر تعظیم فرود می آورد در برابر منشت ! 

"شهید حاجی زاده " می دانم که غیرت  و همیت در  کلاس  شجاعتت همیشه نمره قبولی می گرفته اند! "شهید کمالی" عزیز چه با کمال صلابت به جمال شهادت مزین شدی ! "شهید اسدی" بزرگوار چه گوارا  جرعه شهادت را نوشیدی !     

" شهید رجایی فر"  چه  زهیر گونه لبیک گفتی به ندای هل من ناصر ینصرنی اربابت ! "شهید بربری " چه زیبا رها شدی از دنیای مادی ، "شهید عابدینی " چه عاشقانه سجاده شهادت  را پهن نمودی در محضر معبودت ! شهید قنبری چه غریبانه پر کشیدی ! "شهید کابلی"  چه سرافرازانه مسیرت را پیمودی !         در وصفتان هر چه بگویم کم گفته ام ...........

اما حرفهایی ......بهتر بگویم گزافه هایی از اطراف به گوش میرسد حاکی از جهل و نادانی ، حاکی از کوردلی و بی بصیرتی که دلمان را به درد می آورد ، نکند مهر خاموشی  خورده بر دلهایشان!  نکند اقتدا کرده اند به شیطان زمانمان! همانها که ژست روشنفکریشان را چاشنی نقدشان می کنند ؛ همانها که  در جبهه انتقادی می جنگند علیه جبهه حق ؛  همانها که  شهادت را قیاس می کنند با زرو زیور دنیا ، اینان حتی معنای مادیات را هم نمی دانند........اینان حتی فرق دفاع و جنگ را هم نمیدانند.........اینان با واژه شهادت هم بیگانه اند ........... در جوابشان باید اعلام کرد: شهیدان را شهیدان می شناسند!

نگارنده : خادم الشهدا  مازندران

الـــتماس دعای شهادت 

اللهم ارزقنا توفیق الجهاد و الشهادت فی سبیلک 

لبیک یا زینب

سخن مادر شهیدان بختی

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۹ ب.ظ



ای کاش۱۰پسر داشتم وبرای دفاع از حرم حضرت زینب (س) می فرستادم؛ خدا را شکر که پیش عمه جان زینب سرم را بالا می گیرم با شهادت دوتا پسر

شهدای مدافع حرم

@Shohadaye_ModafeHaram

خاطرات سردار سرلشکر شهید حسین همدانی

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۷ ب.ظ


سوریه اولین کشوری بود که بعد از پیروزی انقلاب، نظام جمهوری ‌اسلامی ‌ایران را به رسمی شناخت و این کار بزرگی بود که آن زمان انجام شد. ما در دنیا دو حزب بعث داشتیم؛ یکی حزب بعث عراق و دیگری حزب بعث سوریه که بنیانگزار هر دو حزب هم یک‌نفر بود. وقتی صدام جنگ علیه ما را آغاز کرد، دولتمردان سوریه علی‌رغم این که خود بعثی بودند‌، اما تهاجم ارتش بعث عراق به کشورمان را محکوم کردند و در اردوگاه ایران قرار گرفتند. در مقابل تهاجم صدام به ایران، لوله‌های نفت عراق که از طریق سرزمین سوریه به مدیترانه می‌رفت و از آنجا فروخته می‌شد را بست و حتی خود را از درآمدی که بابت ترانزیت این نفت نصیبش می‌شد بی‌بهره کرد. در طول جنگ هم پشتیبانی‌های زیادی از نظر تسلیحاتی و مهماتی از ایران کرد.

سوریه در سازمان‌های بین‌المللی همیشه در کنار ما قرار می‌گرفت و جنایات صدام را محکوم می‌کرد. با توجه به این حمایت‌های سوریه از ما در آن زمان، معرفت حکم می‌کرد که ما هم در این شرایط بحرانی به سوریه کمک کنیم. اما این تنها دلیل‌مان برای پشتیبانی از سوریه نبود، بلکه تدبیر رهبر معظم انقلاب مبنی بر این که سوریه عمق استراتژیک ماست و تنها کشوری است که در جبهۀ مقاومت مانده است، دلیل عمدۀ کمک ما به این کشور، در مقابل این جنگ نیابتی بود.

اگر بشاراسد در همان مذاکرات به غربی‌ها جواب مثبت داده بود، اصلاً چنین حادثه‌ای برای سوریه رخ نمی‌داد.

بنابراین، ایران وارد معرکه شد و به ارتش سوریه کمک نمود و از آنان خواست تا برخوردشان را با مردم اصلاح کنند. مستشاران نظامی ما به دولتمردان سوریه گفتند که در مقابل اعتراض برخی از مردم نباید با این خشونت برخورد می‌کردید. همکاران ما مانند سردار اشتری که از فرماندهان و مسئولین نیروی انتظامی بودند، در همان مراحل اول برای کمک مستشاری به این کشور رفتند. بعد از ایشان برادرمان سردار چیذری چند ماهی درسوریه حضور پیدا نمودند و نهایتاً در سیزدهم دی ماه سال ۱۳۹۰ بنده به این کشور مأمور شدم. زمانی که من به عنوان فرماندۀ سپاه تهران خدمت می‌کردم، هنوز آثار فتنۀ ۸۸ و مشکلات ناشی از آن باقی بود. ما در حال توسعۀ سپاه محمد رسول‌الله ( صلی‌الله‌علیه‌و آله ) بودیم. نواحی را از شش ناحیه به بیست‌ودو ناحیه توسعه دادیم. در حال سَر و سامان دادن به سازمان رزم گردان‌های امنیتی بودیم که سردار جعفری بنده را احضار نمودند. خدمت ایشان رسیدم و بعد از ارائۀ گزارشی از وضعیت سپاه تهران، به ایشان فرمودند: فلانی به سوریه می‌روید؟ 

خب، خیلی‌ها دوست داشتند که بروند سوریه. بنده یک مکثی کردم و گفتم: برای چه بروم؟ با چه عنوانی بروم؟ فرمود: ارتش و نظام سوریه درخواست کمک کرده‌اند. به عنوان فرمانده بروی و کمک کنی! سردار قاسم سلیمانی هم گفته که شما برای این کار مناسب هستید. 

از آنجایی که خودم هم انگیزۀ بالایی برای حضور در سوریه و دفاع از حرم‌های عمۀ‌سادات و حضرت رقیه داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. اصلاً نگفتم فکر می‌کنم بعداً جواب می‌دهم. همان‌جا جواب مثبت دادم. ایشان هم با سردار سلیمانی تماس گرفتند و گفتند که فلانی موافق است. 

چند روز بعد مراسم تودیع بنده و معارفۀ سردار کاظمینی به عنوان فرماندۀ سپاه تهران انجام شد. دو سه روز بعد هم حاج قاسم به من گفت: فردا صبح فرودگاه امام خمینی ( ره ) باش! بنده هم وسایل زیادی جمع نکردم و با یک ساک کوچک رفتم فرودگاه و به همراه ایشان به سمت دمشق رفتیم.....

 خیمه گاه  

نشر معارف شهدا ، ترویج فرهنگ جهاد و مقاومت