مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۷۱ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

من در آن دنیا بدرت میخورم》

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۸ ب.ظ

شهید«سیدحسین حسینی»

ولادت: 1375/04/15

شهادت: 1394/09/17

محل تولد: مشهد - کال زرکش

محل شهادت: سوریه - حلب - منطقه العیس

شهید تا فقط کلاس پنجم درس خواند و بعد برای کمک به پدر و خانواده کارگری می‌کرد.

ایشان کارگری ساده بودند و وقتی قضایای سوریه پیش آمد برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) به سوریه رفت

با اینکه خانواده مخالف بودند و سنش نیز زیاد نبود میگفت:

《 اگر من نروم دیگری نرود پس چه کسی باید از حریم اهل بیت(ع) دفاع کند》

به مادرش میگفت:

《یک فرزندت را به حضرت زینب(س) ببخش》

میگفت:

《اهل بیت(ع) فدایی لازم دارند》

بهش میگفتیم : نرو ، شاید کشته شوی تو هنوز جوانی ازدواج نکردی زندگی نکردی...

میگفت:

《چه سعادتی بالاتر از اینکه به مقام شهادت برسم ،شهادت لیاقت میخواهد ، ما کجا و شهادت کجا》

مادر میگفت:

بمان و عصای دست من باش در پیری. از طرفی مادرم از بین همه فرزندانش علاقه و عاطفه و توجه خاصی به حسین داشت.

میگفت:

《من در آن دنیا بدرت میخورم》

سه روز قبل از شهادتش به مادر زنگ زده بود که گوشی مادر خاموش بود و با من تماس گرفت و حال مادر را پرسید؛ چون مادرم بیمار بودند و سفارش مادر را کردند

در واقع تنها وصیت ایشان رسیدگی و توجه به مادر بود و قبل از آخرین اعزام هم تاکید بر مراقبت و توجه به مادر داشت.

در واقع شهدا انتخاب میشوند چرا که این اواخر بسیار حالاتش مثبت شده بود و خودش بارها اظهار میکرد که آماده شهادت است و شهدا انتخاب میکنند شهادت را

شهید خاطره ای نقل میکند که با یکی از همرزمانش بنام سید ابراهیم سادات بحثشان شده بود و دلخور بودند از هم

اما روز قبل شهادتش باهم آشتی میکنند و فردایش برادرم که میخواست به مرخصی بیاید

حمام و نظافت میکند و مقداری از راه را میرود و دوباره برمیگردد که با ابراهیم سادات با هم برگردند و به مرخصی بروند.

وقتی که بر میگردد و با ابراهیم سادات ساک‌ها بدست کمی جلوی سنگر می‌نشینند و صحبت میکنند که در همان حین خمپاره از طرف دشمن شلیک میشود وهردو را به شهادت میرسانند.

حکمت آمیز است شهادت دو نفری که تازه با هم آشتی کرده بودند با هم نیز تشییع میشوند و به خاک سپرده میشوند و در کنار هم دفن میشوند.

عالم شهادت عالم دیگریست واقعا لیاقت و سعادت میطلبد.

از ایشان فقط یک دست خط موجود است که شعری است در رثای دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها)

وقتی هم پیکر پاکش را آوردند با اینکه یک هفته ای از شهادتش گذشته و خمپاره به سرش اصابت کرده بودم، اما چنان چهره اش نورانی و تازه بود که فکر میکردید خوابیده

قبلا صورتش کک و مک داشت وآکنه و جوش داشت اما بعد شهادتش صورتش صاف و نورانی شده بود گویی آرایشش کرده اند...

(راوی : خانواده شهید)

کانال رسمی سردارشهید"حجت"

http://telegram.me/joinchat/C_uoXD7j7RAZyxJDNv_Cjg

باورم نمیشدشهیدشده

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۴ ب.ظ


شهیدمدافع حرم سیدسجادحسینی

به درخواست سید سجاد دانشگاه رفتم و در حال حاضر دانشجو هستم، صبح روز ۱۱ آبان ماه بود که از خانه به سمت دانشگاه خارج شدم، بنر شهید دائی تقی را که دیدم ناخودآگاه از خدا برای همسر شهید طلب صبر کردم.

در بین کلاس بود که با دیدن تماس های بی پاسخ گوشی کمی دلواپس شدم…….آخر من مسافری در آن سوی مرزها داشتم و این دلواپسی من را بیشتر می کرد…

در راه رفتن به درچه با تماس دوست سجاد مواجه شدم که به من گفت، آیا خبر تیر خوردن سید سجاد درست است…. به شدت پایم را بر ترمز ماشین زدم و توان صحبت نداشتم… وقتی دوست سید سجاد متوجه شد که من بی خبر از همه جا هستم، ادامه داد که شنیده است دست سجاد تیر خورده و همین…..

دلواپسی ام کم تر شد و به راهم ادامه دادم ولی زمانی که به درچه رسیدم، نگاه دائی ام با من صحبت از پرواز کبوتر عزیزم سید سجاد به آسمان بود……

بله سید سجاد حسینی همسر مهربانم در دفاع از حرم به شهادت رسید و دیدار آخرمان در روز ۱۳ آبان ۹۴ رقم خورد.

خاطرات ناب شهدا

شهید سجاد حسینی

ڪانال خـاڪـےها

telegram.me/joinchat/AtQMXTwpQdo8yChf_PrD7g

مجتبی جان تولدت مبارک

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۳ ب.ظ

سلام مجتبی جان

سلام برادرشهیدم

سلام آرامش دل طوفانی من

پروازم،آنکه هرروز دلش تورا میخواهد ومیخواند

سلام مرا از خاک به افلاک پذیرا باش

مجتبی جان 

ماه چهارده من

تولدت مبارک

ارسالی:دوست شهید

@bisimchi1

دیدن عکست تمام سهم من از توست

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ق.ظ

دیدن عکست تمام سهم من از توست

آن راهم جیره بندے کرده ام

تـا مبادا توقعش زیاد شود!

دل است دیگر..

ممکن است فردا خودت را از من بخواهد

شهید مرتضی زرهرن

 @Modafean_saveh

-"دعای مجاهدت میکنم براشون"

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۳ ق.ظ


- «خانم محبوبه بلباسی، همسر گرامی شهید. من خواندم وصیّت‌نامه‌ی این شهید را که به این همسرش میگوید که اگر شما نبودی، من به این راه نمیرفتم. شما بودی که کمک کردی من به این راه بروم. این‌طوره خانم؟»

همسر شهید که گویی از تلطّف آقا جا خورده، چیزی نمی‌گوید. مادر شهید اما به زبان می‌آید که:

-  بله، همین‌طوره؛ محمد اصلاً خونه نبود و بار زندگی و بزرگ کردن چهار تا بچه، روی دوش خانومش بود.

در آغوش همسر شهید، دختر ۲۰روزه‌ی شهید قرار دارد. همسر شهید از آقا خواست که در گوش فرزندش اذان و اقامه بگوید. آقا نیز رو به جمعیت مردان گفت که بچه را از مادرش بگیرند. 

آقا شروع کرد در گوش راست اذان گفتن. به گوش چپ که رسید گویا نوزاد هوشیار شده بود و کم‌کم داشت تقلّا می‌کرد که رهبر آهسته‌آهسته او را تکان داد تا مجدداً آرام شود.

نوبت به تحویل قرآن‌ها و هدایا می‌رسد؛ همسر شهید به همراه سه فرزند کم‌سن و سالش پیش می‌آیند؛ همسر شهید بلباسی به آقا می‌گوید:

 -دایی شهید، شهید انقلابه؛ عموی شهید، شهید جنگه. خود شهید هم که در سوریه به شهادت رسید؛ دعا کنین که بچه‌هامون برن قدس رو آزاد کنن.

حضرت آقا فرمودن:

 -"دعای مجاهدت میکنم براشون"

کانال رسمی شهداء مدافع حرم ساوه

https://telegram.me/Modafean_saveh

نذر زیارت عاشورا

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۱ ق.ظ


شهیدمدافع حرم قدیرسرلک

یک روز زنگ زد گفت: با تعدادی دوستان بسیجی و با صفا که مشتاق شهادت هستند در یک جلسه خودمانی که چله زیارت عاشورا است به نیت شهادت گرفته‌ایم. حدودا ۱۰ یا ۱۲ جوان فوق العاده بودند که الان متوجه شدم خداوند حرف آن‌ها را خرید و من را نخرید. از آن جمع ۳ نفر به شهادت رسیدند. متوجه شدم که خداوند آن جوانان را مورد عنایت قرار داده و از این چله نشینی‌ها نتیجه گرفتند.

شهادتش به نذری که دو سال پیش با رفقایش کردند برمی‌گردد؛

یک هیئت، زیارت عاشورا برپا کردند و فقط از اهل بیت (علیهم السلام) شهادت را طلب می‌کرد.

همیشه دعای بعد از نماز هایش این بود که مرگش با شهادت رقم بخورد.

یکی از خصوصیات اخلاقی بارز شهید این بود که در کارهایش اخلاص زیادی داشت و معتقد بود که هر کاری را باید به نحو شایسته انجام دهد.

راوی :(همسر شهید)

خاطرات ناب شهدا

شهید قدیر سرلک

ڪانال خـاڪـےها

telegram.me/joinchat/AtQMXTwpQdo8yChf_PrD7g‌

اگر برای خداست بگذارید گمنام بمانم....

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ق.ظ


خاطره ی از شهیدمدافع حرم سردار حاج حسین علیخانی

همیشه دنبال گمنامی بود، یک روز با آقا حسین نشسته بودیم و گفتند کتابی نوشته ام دنبال شخصی می گردم که کتاب را به نامش چاپ کنم.

به فکر فرو رفتم، در عصری که اینهمه سرقت علمی اتفاق می افتد، افرادی هم هستند که حاضرند حاصل سالها مطالعه و زحماتشان را گمنام و به نام شخص دیگری منتشر کنند.

یعنی دنبال این نبود که حتی اثری از نام خود به جای بگذارد.

آنقدر در این فکرها غوطه ور بودم که نپرسیدم نام و موضوع کتاب چیست. 

کانال رسمی شهداء مدافع حرم ساوه

https://telegram.me/Modafean_saveh

گل‌های سرخ بوی دست‌های او را می‌دهند

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ق.ظ


شهید مقاومت حزب الله لبنان 

علاء حسن نجمه 

تا روزی که بود

دست‌هایش

بوی گل سرخ می‌داد

از روزی که رفت

گل‌های سرخ

بوی دست‌های او را می‌دهند

 @Modafean_saveh

اندکی صبر سحر نزدیک است

جمعه, ۱۹ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۵ ب.ظ


‍سیدمرتضی آوینی سلام...

سیدشهیدان اهل قلم! راوی لحظه های پر شور عاشقی....

کاش دوباره می آمدی و قلمت راوی حماسه های پرشور فرزندان آخر الزمانی پسر فاطمه (س) میشد.....

کاش قلم به دست میگرفتی و این بار، به جای روایت فتح، از روایت نصر می نوشتی...

روایت ناصران دین حسین....

آنان که در بهبوهه ی دنیازدگی زندگی ماشینی، از میان سربند ها، یازهرا(س) را برگزیدند و با درک موقعیت زمانی خویش، علم عاشقی بر دوش کشیدند.....

کآش بودی تا امـروز هم

به یاد ِ آزادی خرمشهر ، 

پا به پای رزمندگآنِ مدافع حرم ،

آزادی ِکوچه پس کوچه هـــای حلب را ،

برایمان به تصویـــــــر می کشیدی ...

.کاش می آمدی !

همراه ِ دوربینت ،

از پیکار ِشیران ِ جبهه ی مقاومت ،

در پشت ِخاکریزها و سنگرهای حلب ،

روایتِ فتح ِدیگری ، رقــــــــــــــم میزدی ...

.کاش بودی و دوباره صدایت در جانمان طنین انداز میشد که....

."پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند....اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند! "

 ابوعلی آزادی نبل و الزهرا رو به سیدابراهیم بشارت داد.....

.ان شاءالله ما هم به زودی آزادی کامل حلب را به همه ی شهدایی که عاشقانه پر کشیدند بشارت می دهیم.....

تا قدس راهی نمانده ...

 ان شاءالله آزادی کامل حلب

برای پیروزی رزمندگان دعا کنید

نصرمن من الله و فتح قریب 

فان حزب الله هم الغالبون 

اندکی صبر سحر نزدیک است

حلب محل شهادت سیدابراهیم

شادی روح شهدا صلوات

 کانال شهید مصطفی صدرزاده ( با نام جهادی سید ابراهیم)



ساعاتی پیش

مراسم اولین سالروز شهادت

 مدافع حرم 

شهید سجادمرادی

@khadem_shohda

خــــادم الــشهــــدا


تلاش برای شهید گمنام

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۷ ب.ظ


شهید رضا دامرودی

با وجود اینکه روستای دامرود (سبزوار) سه تا شهید در زمان دفاع مقدس تقدیم کرده بود اما توی روستا مزار شهید نداشتیم... 

رضا خیلی پیگیر بود تا هماهنگی های لازم برای تشییع و تدفین یک شهید گمنام توی روستا انجام شود.

میگفت حیف هست که یک شهید در روستا نیست.

یک شهید باید باشد تا مراسمات ملی مذهبی کنار مزارش انجام شود و یک محل آرامش برای مردم روستا باشد

در حال پیگیری همین موضوع بود که خودش راهی دفاع از حرم عمه جان زینب سلام الله شد.

رضا به خواسته دلش رسید و تلاشش هم نتیجه داد.

الان توی روستا  یک شهید داریم... 

شهید رضا دامرودی..

حالا مزار خود رضا شده محل مراسمات مذهبی روستا...

یک نقطه برای نزدیکتر شدن به خدا

یک نقطه برای آموختن درس مردانگی و غیرت...

مزار شهید گمنام 

شهید رضا دامرودی

کانال رسمی شهید دامرودی

با اکانت خود شهید

https://telegram.me/joinchat/Cdbj5ECkj1TQtvu_n9G3HQ

روزت مبارک دانشجوی شهید

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۲ ب.ظ


محمدرضا دوران دبیرستان را در مدرسه امام صادق(ع) منطقه 2 تهران در رشته معارف و علوم اسلامی گذراند و علاقه بسیار زیادی به رشته علوم سیاسی داشت. در سال اول دبیرستان که بود می‌گفت دلم می‌خواهد یک دیپلمات شوم، وقتی به سال سوم و چهارم رسید کاملا نظرش عوض شد چون 3 نفر از دایی‌هایش روحانی بودند علاقه خاصی به این قشر داشت و می‌گفت دلم می‌خواهد به رشته‌ای بروم که به دروس حوزوی مرتبط باشد. بعد بر روی رشته‌ها و دانشگاه‌ها تحقیقات زیادی کرد و رشته حقوق را انتخاب کرد. رشته فلسفه و کلام اسلامی را در دانشگاه رضوی مشهد قبول شد و حتی برای مصاحبه هم رفت ولی با مشورت مشاوران و اساتید دانشگاه‌ به این نتیجه رسید که در تهران ادامه تحصیل بدهد. مشهد را از این نظر دوست داشت که می‌گفت آنجا در زیر سایه امام رضا(ع) درس می‌خوانم ولی رشته حقوق را امتحان داد و در دانشگاه شهید مطهری تهران ادامه تحصیل داد.

نقل از مادر بزرگوار شهیدمحمدرضادهقان

شانزده آذر

فقه و حقوق

@Shahid_Dehghan

باید مثل شهدا بود تا شهید شد....

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۱۹ ب.ظ


خاطره ای از همرزم شهید جواد الله کرم:

یه روز تو گردان منو اقا جوادو چنتا از بچه ها گرم گرفته بودیمو داشتیم صحبت میکردیم که حرف از شهادت شد...

به اقا جواد گفتم که شما دلت پاکه دعا کن که من شهید شم یه جمله کوتاه ولی تاثیر گذاری بهم گفت.

اقا جواد گفت  اگه اینجا شهید شدی که خوشبحالت اما اگه نشدی و رفتی تهران تمام سعیتو کن که شهید زندگی کنی اونوقت تو میدون جنگ میخرنت و شهید میشی

حقیقتش اونجا نفهمیدم اقا جواد چی گفت ولی وقتی بعد از یک ماه برگشتم خونه تازه متوجه توصیه اقا جواد شدم و وقتی خبر شهادت ایشونو شنیدم به این ایمان رسیدم که ...👈اقا جواد یک عمر شهید زندگی کرد و اخر هم مزدشو گرفت.انشالا توفیق داشته باشیم که شهید زندگی کنیم... 

عضو‌شوید

کانال رسمی شهداء مدافع حرم ساوه

https://telegram.me/Modafean_saveh

جای خالی ات دیده میشود...

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۱۷ ب.ظ


جای خالی ات دیده میشود...

منتظر گزارش آزادی حلب از زبان تو بودم یارا 

شهید مدافع حرم محسن خزایی

 @Modafean_save

محمودرضاجان تولدت مبارک

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۴ ب.ظ


سلام محمودرضاجان

سلام رفیق شهیدم

سلام آرامش دل طوفانی من

پروازم، آنکه هر روز دلش تو را میخواهد و میخواند

سلام مرا از خاک به افلاک پذیرا باش

محمودرضاجان 

تولدت مبارک


@bisimchi1