مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۹۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

اسلحه به دست میگرفت و می رفت خطِ اول جبهه.

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۳۸ ب.ظ

عمار حلب

محمد علی جعفری

بریده ای از کتاب

تا جایی که می‌توانست از خواب و استراحتش می‌گذاشت که حتما خودش در خط حضور داشته باشد. 

فرمانده بارها بهش می‌گفت:« شما وقتی فرمانده هستی، حق نداری بری خطِ اول و بجنگی.

اگه اتفاقی برای شما بیفته، شیرازهٔ کار از هم می پاشه! »  اما قبول نمی کرد. میخواست حتماً کنار نیروهایش وسط معرکه حاضر باشد. 

خیلی راحت می توانست بیاید عقب خط بنشیند، بی سیم دستش بگیرد و با بی‌سیم نیروها را کنترل و مدیریت کند؛ ولی این کار را نمی کرد. 

اسلحه به دست میگرفت و می رفت خطِ اول جبهه. 

 @Q_HajAmmar

عاشق شهادت است

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۳۴ ب.ظ

شهید مدافع حرم قاسم غریب به روایت همسر گرامى شهید؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

قاسم در همان جلسه [آشنایی] از احتمال شهادتش برایم گفت. می‌گفت: که عاشق شهادت است و من در جواب گفتم من دوست دارم عرض زندگی‌ام قشنگ باشد. طولش مهم نیست. منظورم این است که غنای یک زندگی مشترک بیشتر برایم اهمیت داشت. در اطرافم می‌دیدم افرادی را که فقط در کنار هم زندگی می‌کنند و هیچ عشقی در میان نیست. دوست داشتم زندگی‌ام با عشق همراه باشد، هر چند کوتاه. به خاطر همین وقتی همسرم از شهادت صحبت می‌کرد می‌گفتم ارزش دارد آدم کنار یک نفر خوب زندگی کند هر چند کوتاه باشد.

قبل از مراسم عقد با خودم می‌گفتم همسرم شهادت را دوست دارد اما کو جنگ! جنگی در میان نیست که او شهید شود. اما بعد از عقد وقتی آلبوم عکس‌های همسرم را ورق می‌زدم تازه متوجه شرایط کاری و حساسیت‌های شغلی‌شان شدم.

من و قاسم روز دوشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۸۴ عقد کردیم و بعد از عقد به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتیم. چون شب مبعث بود، همسرم برای من مداحی خواند. او نذر کرده بود اگر پسردار شدیم اسمش را عباس بگذاریم. فردای عقد به او گفتم شما به حضرت عباس (سلام الله علیها) ارادت داری. من هم ارادت خاصی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) دارم. می‌توانم شما را مهدی صدا کنم؟ ایشان فکر کرد و گفت: مهدی غریب! خیلی قشنگ است و از آن روز به بعد من ایشان را مهدی صدا کردم.

@labbaykeyazeinab

آخرین دستخط شهید علی اکبر زاده

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۳۳ ب.ظ

هرچی داشت بخشید به کسایی که نیاز داشتن

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۲۸ ب.ظ


شهید مدافع حرم مرتضی حسین پور  شهیدی که هیچ وقت کودکش را بغل نکرد

تو زندگیش هرچی داشت  بخشید به  کسایی که نیاز داشتن  ماشینشو فروخت  برا کمک به یه خانواده وتهیه جهیزیه

از حقوقش همه رو میبخشید اگر میفهمید کسی از نیروهاش نیاز داره اگر خودش نداشت قرض میکرد و به دیگران کمک میکرد وقتی بهش اعتراض میشد که تو که خودت نداری صبر کن پولی گیرت اومد اونوقت کمک میکنی میگفت شایدبه من قرض بدن ولی به اون نه 

کمک که میکرد هیچ وقت انتظار برگشت اون پولو نداشت

با اینکه تو سوریه عراق و حتی بین حزب الله همه به خوبی مرتضی رو میشناختن وروی فرمانده جوان ٣٢ ساله حساب ویژه باز میکردن

ولی اینجا کسی مرتضی رو نمیشناخت حتی کسی نمیدونست مرتضی فرمانده هست

یه لبخند ملایم همیشه رو لباش بود 

خستگی ناپذیر تو هرچی که فکرشو میشه کرد از ماموریت که میامد در اوج خستگی حتی یک لحظه رو از خانواده دریغ نمیکرد 

مرتضی دلم برات تنگ شده 

حیف که خیلی کم پیش ما بود

حیف که لیاقتشو نداشتیم

بهش گفتم مرتضی بسه دیگه تا کی میخوای بری هر دفعه فقط یه لبحند میزد 

گفتم تو یدونه هستیا فکر مادرت رو کن میگفت من نباشم یکی باید باشه که اونجا اون یه نفر هم مادر داره فرقی نمیکنه 

ما ساده بودیم آقا مرتضی اونجا همه کاره بود و اونقدر مرد بود که اینجا حتی به یک نفر هم نگفته بود اونجا فرمانده تمام نیروهای حیدریون هست

بارها و بارها مجروح شد و جز همسرش وبرادر همسرش که  همرزمش بود هیچ کس خبر نداشت

آدمو یه سری حرفا داغون میکنه که میگن برا پول رفتن برا حق ماموریت 

کسی نمیدونه شنیدم تو حسابش وقتی شهید شد فقط ١٠٠ هزار تومان بود نه خونه ای نه ماشینی

چقدر بعضی ها کم لطفاً

یه روز تو یه عملیات مجبور به عقب نشینی شد همه افراد تحت امرشو به سلامت به عقب برگردوند

بهش گفتن به ایران برگرده درصورتی که لباسی نداشت برا برگشت یکی از بچه ها پولی بهش میده که لباسی تهیه کنه و برگرده یه پیراهن یه شلوار خرید با یه کفش کهنه برگشت 

چه جوری یه سری از آدما میخوان جواب پس بدن که می‌گن اینا برا پول رفتن

سالروز شهادت شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۱۹ ب.ظ

گرامیباد سالروز شهادت

شهید مدافع حرم لشکر

فاطمیون حسین فیاض

شهادتت مبارک...

✌️مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ"

http://eitaa.com/joinchat/2463432705Cb8ebdcd964


بسیار امانتدار بود...

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۱۹ ب.ظ

اخلاق شهید

بسیار امانتدار بود...

شهید مدافع حرم

عباس کردانی

 @jamondegan


عاقبت این جان ناقابل فدای زینب است

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۰۴ ب.ظ

روی سنگ قبر من این جمله را افشا کنید

عاقبت این جان ناقابل فدای زینب است

لبیک یا زینب

مزار یادبود شهیدعلی بیات

@jamondegan

به این دوتاآرزوش رسید

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۰۲ ب.ظ


همسرشهیدمحمدجنتے

محمدآقادوتاآرزو داشت ڪه به این دوتاآرزوش رسید 

یڪےاینکهشهیدبشوددومےاینڪه پیڪرش به ایران برنگردد...

که به این دوتاآرزوش درسوریه رسید.

@jamondegan

داغ حاج حیدر !!

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۵۹ ب.ظ


داغ حاج حیدر !!

 به روایت دوست و همرزم فرمانده حسین 

شبی که حاج حیدر (محمد جنتی) با شهید مراد عباسی فر، شهید شدند حسین خیلی سعی می کرد به روی خودش نیاره چون میدونست ناراحتیش تو روحیه بچه ها خیلی اثر داره، ولی میدونستم چقدر داره از درون میسوزه، بنده خدا یکی از بچه ها که همیشه پشت بیسیم منبع تامین خنده ما بود کلاه پاکستانی ای که حاج حیدر بهش هدیه داده بود رو جلو چشماش گرفته بود و گریه می کرد. میگفت بچه ها بنظرتون حاج حیدر مارو شفاعت میکنه؟  بعدش دوباره میزد زیر گریه، خیلی شب سختی بود هرکدوم گوشه ای کز کرده بودیم و زانوی غم بغل.

 با بچه ها  به حسین گفتیم بریم جنازه حاج حیدر و حاج مراد رو بیاریم، با وجود اینکه هیچ کدوم از ما مثل حسین شوق این کارو نداشتیم اما حسین مخالفت کرد، میگفت منطقه آلودست دست دشمنه نمی خوام بقیه رو هم از دست بدم.

 عقیده داشت شهادت هر کدام از بچه ها پیروزی بزرگی برای دشمنه.

@farmandeh_hossein64

انس زیبا و دلنشینی با قرآن داشتند

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۵۳ ب.ظ


شهید مدافع حرم سید فاضل (مهدى) موسوى امین به روایت همسر گرامى شهید؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

[در باب تقوا] همین بس که در ایشان هیچ حب دنیا و دلبستگی به تعلقات دنیوی ندیدم. هرگز از او نشنیدم که به چیز خاصی علاقه داشته باشند یا بخواهند ابراز علاقه بکنند و در صدد کسب و رسیدن به آن چیز باشند.

مناعت طبع‌شان مرا به وجد می‌آورد. در سیرت‌شان قناعت شدیدی به هر آنچه داشتند بیداد می‌کرد.

صله رحم را به معنای کامل ادا می‌کردند. صله رحم کردن‌شان فراتر از مرز محدد بود، از خویشان، دوستان و آشنایان گرفته تا اموات قبرستان‌ها، نه فقط قبرستان شهر خود را بلکه قبرستان سه شهر را ...

انس زیبا و دلنشینی با قرآن داشتند. همیشه خانه را با صدای دلنشین تلاوت قرآن منور می‌‌کردند. با صدای قرآن‌شان سر به بالین می‌گذاشتم و با همان صدای بهشتی برای نماز صبح از خواب بیدار می‌شدم.

چه بگویم که صحبت از بهشتیان قلم توانایی می‌خواهد که بتواند زیبایی‌هایی را تعبیر کند که غیر قابل وصف بودند.

اللهم ثبت اقدامنا علىٰ دینک

اللهم ارزقنا الشهاده و الشفاعه

اللهم عجل لولیک الفرج

کلنا فداک یا زینب

 sapp.ir/labbaykeyazeinabs

https://t.me/Labbaykeyazeinab

استخاره شهادت

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۵۳ ب.ظ

استخاره شهادت 

دست نوشته

 شهید لطفی نیاسر

و پیش بینی نوع شهادت ...

 در تاریخ ۶ آبان ماه ...

شهید راه نابودی اسرائیل



برایش درست کنار محمودرضا  قبر آماده کرده بودند. پیکر حامد که رسید وادی رحمت ، طوفان به پا شد و باد شدیدی شروع به وزیدن کرد و خاک را برداشت و پاشید روی سر و صورت مردم. پیکر را گذاشتند کنار قبر. دسته‌ی موزیک به صف شد که مارش عزا بزند. حامد توی وصیتش نوشته بود که توی مراسمش گروه موزیک سپاه بیایند و مارش بزنند؛ نتوانستند. تاب نیاوردند... . یاد حرف حامد افتاده بودند که روز آخر قبل رفتن به‌شان گفته بود: « توی مراسم تشییع من، حق رفاقتی که با من داشتید و حق فرماندهی‌ای که بر گردن‌تان دارم را خوب ادا کنید و درست و حسابی مارش بزنید. خودم هم حواسم به‌تان هست. آبروداری کنید. هرچه باشد، شما زیر دست من کار یاد گرفته‌اید و کار شما را به حساب من می‌نویسند. حواس‌تان باشد خارج نزنید! که آن‌وقت می‌آیم و حساب تک به تک‌تان را می‌رسم.

https://telegram.me/joinchat/BpYW0DvpaSbEtZubJJeklg

دو جلد کلام‌الله مجیدِ اهدایی از سوی رهبر انقلاب اسلامی، به مادر شهید جاویدالأثر اکبر گلباشی و پدر شهید مدافع حرم اهل بیت علیهم‌السلام مهدی ایمانی تقدیم شد.

 @Rajanews_com

بازیکےیکےجوانه میزند ازدامان زنان زینبے

جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ

یکے‌یکےشهیدمیشوند...
وبازیکےیکےجوانه میزند
این شجره‌ےشهادت
ازدامان زنان زینبے
سلام بر شهدا
سلام بر علی‌اکبرهای زمانه
روز جوان مبارک
شهیدمدافع حرم محسن قوطاسلو
@modafeonha

خاطره ای از شهید مدافع حرم ناصر مسلمی سواری

جمعه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۴۸ ب.ظ

همرزم شهید مدافع حرم ناصر مسلمی سواری:

ناصر مدام در نماز هایش گریه میکرد:وقتی علت را از او پرسیدم گفت:من میدونم که شهید نمیشم یکی از بچه ها گفت:چرا این قدر ناراحتی؟ناصر گفت:من زن،بچه و زندگی و همه چیز دنیا رو طلاق دادم؛فقط یه چیز هنوز تو دلم مونده که اگه این رو هم طلاق بدم صددرصد شهید میشم.هرچه اصرار کردیم قبول نکرد در موردش با ما حرف بزند تا شب عاشورا که ناصر با حالت خندان آمد و گفت:به خون امام حسین (ع)من فردا شهید میشم.این در حالتی بود که عملیاتی در پیش نبود.گفتیم:چی شده ناصر خواب دیدی؟گفت:خواب هم دیدم ولی اون چیزی که تو دلم بود رو طلاق دادم .گفتیم:چی تو دلت بود؟گفت :پسر آخرم بنیامین.

 @Agamahmoodreza