مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

ارسالی یکی از کاربران کانال دم عشق، دمشق.

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۶ ب.ظ


سلام علیکم

اول تشکر میکنم از کانال خوبتون که باعث شد من با شهیدم آشنا بشم.

دوم میخواستم از عنایت شهیدم براتون تعریف کنم.

بنده از اونجایی که به مدافعان حرم بی بی زینب ارادت و علاقه خاصی دارم، همیشه اخبارشون رو پیگیری میکنم. انقدر کانال به کانال میگردم تا کلیپ ها و صوت های ناب از این بزرگواران پیدا کنم. 

یه شب اتفاقی کانال شمارو پیدا کردم. چند تا کلیپ و صوت دیدم و گوش کردم، برام جالب بود. اما یه شب خیلی دلم هوای سوریه کرده بود، همش با خودم میگفتم چرا خانما نمیتونن برن و چرا اجازه نمیدن. خلاصه کلی غر زدم

شروع کردم کلیپای کانال شمارو نگاه کردم. صوتاشو گوش کردم. شیرین زبونی شهید عزیزم آقا مصطفی و رفتاراش توجه منو به خودش جلب کرد.

هرچی نگاه میکردم سیر نمیشدم. خلاصه کلی گریه کردم و غبطه خوردم به حالشون. به شجاعتشون ، به ایمانشون و ...

بعد از دیدن کلیپا گفتم برم مصاحبه با خانواده این شهید عزیز رو بخونم. یجا از مصاحبه خیلی دلم گرفت. 

نقل به مضمون(بخاطر کوتاه شدن مطلب مجبورم خلاصه کنم) از همسر شهیدم : سفر آقا مصطفی در فردگاه کنسل شد، مسیر فرودگاه تا خانه را گریه میکرد. بعد از افطار گفت میخواهم بروم با دوستم دعوا کنم، تعجب کردم، آقا مصطفی اهل دعوا با دوستانش نبود، همیشه لفظش مقابل دوستانش فدات شم بود.من هم همراهش رفتم، سر مزار شهدای گمنام رفتیم و آقا مصطفی شروع کرد به دعوا کردن با شهدا و میگفت:  «اگر شما کار اعزام مرا جور نکنید، هرجا بروم می‌گویم که شما کاری نمی‌کنید. هرجا بروم می‌گویم دروغ است که شهدا عند ربهم یرزقون هستند، می‌گویم روزی نمی‌خورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمی‌کنید. خودتان باید کارهای من را جور کنید».

دقیقا خاطرم نیست که 21 یا 23 رمضان بود. من فقط او را نگاه می‌کردم.گفتم من بالا می‌روم تا فاتحه بخوانم. او حتی بالا نیامد که فاتحه‌ای بخواند؛ فقط ایستاده بود و زیر لب با شهدا دعوا می‌کرد. کمتر از ده روز بعد از این ماجرا حاجتش را گرفت. سه روز بعد از عید فطر بود که برای اولین بار اعزام شد.

اینو خوندم و کلی گریه کردم.😢 بعد تو دلم به آقا مصطفی گفتم آقا مصطفی منم خیلی دوست دارم بیام سوریه، دوست دارم از حرم و حریم بی بی دفاع کنم. کاش میشد ، اما اگرم نشه من هیج وقت هیچ جا نمیگم که ما عند ربهم یرزقون نیستید. چون میدونم بی لیاقتی از منه و رفتن به سوریه برای من نشدنیه. 

اینارو گفتم و رفتم خوابیدم. خواب دیدم رفتم سوریه، با هلی کوپتر داریم دور تا دور حرمو نگاه میکنیم. حرم مشخص نیست. دور تادورشو و بالاشو از چند کیلومتری اطراف ، دیوار کشیدن. بعد خودمو تو میدون کنار رزمنده ها دیدم، همه زخمی بودن، یکی چشم، یکی دست و ... دشمن داشت میومد جلو، مدام تیراندازی میکردن. هرچی به رزمنده ها میگفتم توروخدا بیاید عقب مگه نمیبینید دشمن داره نزدیک میشه؟ اما هیچ کدومشون انگار صدامو نمیشنیدن. من برگشتم عقب😔. چند قدم که برگشتم دیرم تو خونمون هستم، خواهرم و یکی از اقوام خرید کردن و دارن خریداشونو به هم نشون میدن و میگن میخندن. هنوز تو حال و هوای سوریه بودم ، بهشون گفتم بابا داعشیا دارن میان چرا وایسادید؟ بهم خندیدن و به حرف زدنشون ادامه دادن. به خودم اومدم دیدم اینجا هیچ خبری از داعش نیست، من تو خونمون هستم و کیلومترها دور شدم از سوریه.😔

بیدار که شدم 1روز کامل تو شوک بودم. از اون روز هر وقت که بتونم میرم سر مزار شهید عزیزم.

برداشت خودم از این خواب این بود که: اولا هرکسی شهامت مقابله با دشمن رو نداره. (کسانی که ایمان و لیاقت و شهامت داشته باشن حتما حضور دارن در این نبرد) کسانی که حتی خیلی دوست دارن برن و جور نمیشه، مطمئن باشن  که یجای کارشون میلنگه. مثل منه روسیاه

دوما اینکه: انقدر در امنیت و آرامش هستیم که فکر کردن به اینکه داعش بخواد وارد کشور ما بشه برای خودمون و اطرافیان خنده داره. و اینکه قدر این نعمتو بدونیم. درست مثل خواب من داعش چند قدم اونورتر از ماست اما ما به برکت وجود این مدافعان حریم عشق آب هم تو دلمون تکون نمیخوره.

اینم از عنایت شهید عزیزم به بنده حقیر.

برای شادی روح امام و شهدا و پیروزی رزمندگان اسلام صلواتی عنای ت بفرمایید.

شهید عزیزم

سید ابراهیم

مصطفی

عشق

رفیق

دم عشق دمشق

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">