مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

ارسالی یکی از کاربران گرامی گروه "دم عشق، دمشق"‌ :

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ب.ظ


از وقتی بچه بودم از در و بری هام، از تلویزیون، از خانواده، میشنیدم که توی این مملکت یه روزی یه عده پیدا شدن که از همه چیشون گذشتن و رفتن جلوی دشمنی ایستادن که به سرزمینشون تجاوز کرده بود، همه میگفتن اونا سربازای روح ا... بودن و با هر اشاره ش جونشون رو فدا میکردن...

خب برای آدمهایی از این جنس از همون بچگی حسی جز حس احترام نداشتم و فکر میکردم شهدا و جانبازان و رزمنده ها تو سال67 تموم شدن. 

گاهی برام سوال پیش میومد که چجوری این نسل طلوع کرد و بعد هم غروب...

فکر میکردم بازمانده های اون نسل فقط جانبازانی هستن که بعد از سالها رنج،هنوز هم اشاره ای از چشم حضرت آقا براشون کافیه...

اینا همش ذهنیتهایی بود که از بچگی با من بزرگ شد و مطالعه کتاب و تماشای فیلم و مستند هم تئوری احترام به بزرگمردان دفاع مقدس را برام پررنگ تر کرد.

راستش فکر میکردم اونهمه ایثار دیگه هیچوقت نمود پیدا نمیکنه و گاهی حسرت میخوردم...


تا اینکه جریان سوریه پیش اومد،برای منی که پای صدا و سیمای خودمون می نشستم یکی دو سال اول، اصلا توی سوریه خبری نبود،حتی مثل خیلی های دیگه نمیدونستیم همپیمان مقاومت،در سوریه، با نقشه ی زشت آمریکا و اسرائیل و سعودی و.... مورد هدف قرار گرفته( که الآن همه میدونن که هدف این حمله تنها کردن ایران در عرصه ی مقاومته)

بعدها هم که کم کم اخبار سوریه به صداوسیمای ما راه پیدا کرد خیلی کنجکاو نبودم،یک کشور درگیر جنگ داخلی خیلی آرمانی به نظرم نیومد....

نمیدانم چقدر قبول دارید که گاهی یک مسئله ی ساده، مسیر زندگی آدم رو برای همیشه عوض میکنه،مسئله ای مثل آشنایی با یک دوست،یا ورود اتفاقی به یک جریان فکری،یا حتی عضویت در یک گروه...

خیلی اهمیت نداره که چطوری، ولی بیشتر از یک سال پیش با نصب تلگرام به عضویت گروه " دم عشق،دمشق" دراومدم.

البته اینو بدونید که اوایل حتی به مفهوم نام گروه فکر نکرده بودم و صدالبته که اون موقع مثل الان ده ها کانال و گروه با این موضوع رو نمیشناختم یا شاید وجود نداشت.

روزهای اولی که توی گروه اومده بودم برام جالب بود که مگه بچه های ایرانی و افغانستانی هم توی سوریه هستن؟ 

هنوز درک نکرده بودم عظمت مدافعان حرم رو....

اما کم کم وارد تلگرام میشدم فقط برای اطلاع از وضعیت " حرم بی بی دمشق"

کم کم دغدغه ی من سلامتی بچه هامون شد،کم کم میفهمیدم داستان بچه ها و مردان دهه ی شصت داره تکرار میشه،داستان عاشقی...

ماه رمضون پارسال رو اعضای قدیمی گروه بخاطر دارن،شبهایی که تا سحر چت آزاد بود و بساط تعریف خاطرات و صوتهای داغ داغ و عکسهای ناب مدافعان...

شاید اون شبها برای خیلی ها فقط زمان تعریف خاطره بود اما برای شخص من،عرصه ی حیرت بود از اینهمه دلاوری بچه ها...

خیلی چیزها تو وجودم تغییر پیدا کرده بود اما هنوز در مرحله ی تکامل بودم.

تا وقتیکه محرم سال94 شروع شد،نمیخوام خیلی مفصل بپردازم به سیر اتفاقات روحی خودم، کاربرای قدیمی گروه میدونن چی میگم،اول آبان 94 مصادف با تاسوعای حسینی یکی از اعضاء " دم عشق،دمشق" پرکشید،شهید "سید مصطفی صدرزاده "

شهید بزرگواری که روز و لحظه ی عروجش رو میدونست" ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم"...

قبلا هم از تاثیر این شهید بر خیلی ها شنیدم، اما برای من این شهید یک شهید معمولی نبود،الان داشتم میفهمیدم از جان و فرزند و خانواده گذشتن یعنی چی؟" زن و بچه م به فدای یک کاشی حرم بی بی" یعنی چی....

اصلا" دم عشق،دمشق" یعنی چی...

بزرگمردان دلاور دوباره برگشته بودن،محکم و استوار،اونم تو زمانی که متاسفانه برای خیلی ها جای ارزش ها عوض شده.... 

برگشته بودن شهید " ابوحامد ها،فاتح ها،مالامیری ها،بختی ها،بخشی ها،حسینی ها،موسوی ها،بادپاها،تمام زاده ها،صابری ها،جوانی ها،بیضایی ها و ذوالفقارها و...."

برگشته بودن"سید ابراهیم ها"

مردانه برگشته بودن

زمان، زمان عروج مردان راستین رسیده، مردانی که یک لحظه اخم حضرت آقا رو تاب نمیارن... 

" دم عشق، دمشق " یک گروه نیست،محل عرض اندام شهداست،محل یادگیری بیسوادهایی چون منه،محل جنگ نرمه...

" دم عشق، دمشق" محل پرورش سربازه،سرباز بی بی(س)

انگار پادگان آموزش روحه،و من تو این پادگان به انتهای دوره ی آموزش رسیدم و آماده ی اعزامم...

کاش راه.شهدا رو گم نکنیم

کاش راه" دمشق " رو گم نکنیم

کاش....

https://telegram.me/Labbaykeyazeinab

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">