شعری از معلم تقدیم به دوست و همرزمش ابوزهرا
امشب این دل بی قراری میکند
با ابوزهرا چه بازی میکند
شکوه ها از بی وفایی میکند
یاد شبهای رهایی میکند
خاطرات بوی باروت است و خون
فاطمیون راست مردان جنون
مرد میدان جنون جانم بکف
ایهای حا.وسین ویاونون...ح س ی ن حسین
ای ابوزهرا قدح را نوش کن
درد دلهایم صمیمی گوش کن
زخمهای کهنه بانوی شام
در اذان یک سه ساله گوش کن
یاد کن مردان جنگ و نعره را
زخمها و مرحم مستانه را
یا ابوحامد همان دردانه را
یاددرعا.شیخ مسکین.غربه را
یادم آمد کعبه دلها کجا
مرحم دل مقصد و معوا کجا
قدس من ای قبله و مقصود ما
صبح نزدیک است محرابم کجا
خواهم آمد با ندای ینجلی
بیرقم یاری کند سید علی
پرچم نصرومن الله در حرم
یا که مکتوبی به رسم مهدوی
من پرستوی سر گلدسته ام
پرشکسته زخمهایی دیده ام
لیک میخواهم پرپرواز را
من "معلم" آن گل نورسته ام
"کل کل شعری ابوزهرا معه معلم"
عشق زینبی
لبیک یا زینب
کانال سرداران بی مرز
@sardaranebimarz
- ۹۵/۱۲/۱۹