مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

مهمترین ویژگی اخلاقی سردار شعیانی از نظر شما چه بود؟ 

آقا شعبان ویژگی های منحصر به فردی داشت. انسان بسیار با توکلی بود. یعنی بچه های جنگ بوددن اما ایشون استثنا بود. بسیار صبور بود و در اعتقاداتش پایدار بود یعنی اصلا در این سی و چند سال، هیچ تردیدی در مسیر راهش ندیدم. در مسائل سیاسی، انتخابات و... گویی که یک چراغ روشنی دستش بود تا راه را به بقیه نشان بدهد. همیشه هم می گفت که باید در کنار ولایت بمانیم و همراه ولایت باشیم تا خیالمان از هر جهتی راحت باشد. آقا شعبان در این مدت این چراغ راهنما را به دست داشت. راه را پیدا کرده بود و دیگران را هم راهنمایی می کرد. صبوری و پشتکار ایشان و خستگی ناپذیری اش زبانزد بود. بعد از جنگ و بعد از بازنشستگی کارها و فعالیت هایش را بی کم و کاست ادامه داد و شب و روز نمی شناخت و برای همه ما الگو بود. یاد ندارم که آقا شعبان به مسافرت و تفریح خانوادگی رفته باشد.

ما رفت و آمدهای خانوادگی داشتیم و چون فرزندانمان هم سن و سال بودند در زمینه مسائل تربیتی مشورت های زیادی با هم داشتیم و درباره ازدواجشان و نوه هایمان حرف می زدیم و بحث می کردیم. احوال نوه هایم را می پرسید و به رُخَم می کشید که من یک نوه جلوتر هستم.

پسرم وقتی خبر شهادت حاج شعبان را شنید، بسیار منقلب شد. ارتباطی که با بچه های من گرفته بود مثل فرزندان خودش بود. یک یادگاری از خودش به جا گذاشته که به ایشان عمو شعبان می گفتند و برایشان الگو بودند.

دغدغه اصلی اش مسائل تربیتی و اعتقادی بود. پسرم محمد که به قم رفت وطلبه شد، تردید ندارم که آقا شعبان در تصمیم او موثر بود. تردیدی ندارم که پسر دیگرم مجتبی در دوران دبیرستان کنار آقا شعبان در کنگره شهدا کار می کرد، راه و مسیرش را از او گرفته است که امروز توانسته افتخاری برایمان باشد.

*گویا سردار نصیری حس و حال شهادت را از زمان جنگ حفظ کرده است.

وقتی اصرار می کردیم که ما را هم به سوریه ببرد، آقا شعبان می گفت تو باید زبان بخوانی تا بتوانی به سوریه بیایی! مشتاقانه دنبال شهادت بود. می گفتیم آن قدر اصرار دارد که آخرش هم این افتخار را برای خودش کسب می کند. هر مسیری که به سخت ترین کارها منتهی می شد را انتخاب می کرد تا به شهادت برسد. اگر در تهران هم برای او اتفاقی می افتاد جز به شهادت نبود چون صبح ها که از خانه بیرون می رفت هیچ دغدغه ای جز اسلام و انقلاب نداشت.

در زندگی اش ساده ترین و باصفاترین وضعیت را داشت و خیلی جالب  است که اگر عرصه های سیاسی را ببینید، همه دوستانش به نیکی و با اخلاق از ایشان یاد می کنند. فردی صبور و دارای فکری ثابت و مستقر بود و هیچ تردیدی در او ایجاد نمی شد چون با استدلال بود. در هر بحثی برای طرف مقابلش استدلال داشت و از این جهت بی نظیر بود.

*میثم رشیدی مهرآبادی

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">