مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۹۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است


این اواخر از حرکات و گفتارش احتمال می‌دادم بخواهد اتفاقی برایش بیفتد چون با نمازهایش همه را مجذوب خودش کرده بود. 


برگرفته از کانال ‏ @labbaykeyazeinab


روایتى از شهید مدافع حرم کاظم خاوری

سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۱۸ ب.ظ

بهش گفتن: تو دیگه نرو، بمون پیش خانوادت و دختران کوچک و خردسال خودت. بسه پدرت که چند سال هست داره جهاد میکنه، برادرت هم که جانباز شده تو دیگه نرو. اصلاً برای نرفتنش هر کاری کردیم از جانبازی و قطع نخاع و اسارت گفتیم تا بلکه منصرف بشه.

آخرش خندید و گفت: هر چی این چیزها رو میگی بیشتر روحیه مى گیرم برای رفتن. نمیدونی وقتی برام از جهاد و دفاع از حرم میگن چه شوق و شعف و لذتی درونم به وجود میاد.

🔸همه چیز زندگی اش عالی بود، کار خوب، خانواده خوب و فرزندان صالح، خلاصه از زندگیش خیلی راضی بود.

🔺اما از همه این چیزها گذشت تا به یه مقام بالاتری برسه نزد خدا، آخرم انتخاب خودش را کرد.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیهاً بِالْحُسَینِ عَلَیهِ‌السَّلام فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَة


پرستوى حماه 

شهادت ماه مبارک رمضان

 

"شادی روح تمام شهدا بی سر لشکر فاطمیون علی الخصوص شهید خاورى فاتحه مع الصلوات"

برگرفته از کانال "دم عشق، دمشق" @labbaykeyazeinab


همسرم را قسمش دادم به شهید حججی...

سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۱۳ ب.ظ

مدتها بود بہ خوابم نیامدہ بود دیشب قسمش دادم بہ شهید حججی


همون دیشب حسین بہ خوابم اومد. تا دیدمش شروع ڪردم سؤال ڪردن


گفتم: ڪجایے 

✅در محضر سیدالشهدا


یہ ڪم ساڪت شد

✅ گفت: جز شهادت هیچے بہ دردم نخورد.


پرسیدم: نماز شب ؟

✅ براے رضاےخدا نبود... میدونے فقط چیزے  پذیرفتہ میشہ ڪہ فقط و فقط براے رضاے خدا باشہ


گفتم: هیئت رفتن هات؟

✅ ڪامل براے رضاے خدا نبود.


دیگہ نگذاشت چیزے بپرسم، خودش ادامہ داد ڪه: 

🔸شهادت من رو برد بالا


 🔸اگہ شهید نمیشدم، دست خالے بودم


🔸خیلے ڪار دارم، اگہ میمردم بدبخت میشدم


🔸 نفس ڪشیدن هم باید براے رضاے خدا باشہ


بہ سختے صحبت میڪرد، انگار اجازہ صحبت ڪردن نداشت. دوبارہ تأڪید ڪرد:


🔸 جز شهادتم هیچے بہ دردم نخورد، اعمال دیگم براے دل خودم بود


آخرش هم گفت:


🔶خیلے زود دیر میشہ


بهش گفتم حسین جان سفارش منم بڪن.


خندید

هیچے نگفت... رفت


⚛ راوی: همسر شهید مدافع حرم حسین محرابے

☑️تاریخ شهادت ۱۰ آذر ماہ ۱۳۹۵

برگرفته از کانال "به یاد ابوعلی"  @be_yade_abouali


ابوعلی کجاست؟

این سؤال را سه دسته می‌پرسند:


🔸دستۀ اول داعشی‌ها و فتنه‌گران تکفیری هستند که در عملیات بصر‌الحریر، عکس شاخص فاطمیون دستشان بود و دربه‌در دنبال ابوعلی می‌گشتند. آنها مدام با ترس از اسرا می‌پرسیدند ابوعلی کجاست؟


🔸دستۀ دوم دلبستگان به مذاکره و لبخند دشمن‌اند که از رزم ابوعلی و امثال او متعجب‌اند و در‌حال تمسخر. به اینها باشد، کل توان دفاعی کشور را تعطیل می‌کنند و ابوعلی‌ها را تنها می‌گذارند.


🔸دستۀ سوم با افسوس و آرزو می‌گویند: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ» و افسوس می‌خورند و آرزو می‌کنند که مانند ابوعلی، روزی‌خور آستان الهی شوند و جاودانه بمانند!


🔺کتاب پیشِ‌رو، حاصل ده‌ ساعت گفت‌وگو با مرتضی عطایی (ابوعلی) از رزمندگان لشکر فاطمیون است.

این مصاحبه‌ها در مرداد‌ ٩٥در شهر مشهد ضبط شد تا در کتاب خاطرات شهید مصطفی صدرزاده استفاده شود، اما با شهادت ایشان فرصتی برای چاپ خاطرات ابوعلی پیش آمد تا دستۀ اول و دوم و سوم، سؤالشان را دوباره بپرسند که «ابوعلی کجاست؟»


ادامه دارد ...

صفحه ١


✍️ برگرفته از کتاب:"ابوعلی کجاست؟"؛ شهید مرتضى عطایى

به کوشش دفتر مطالعات جبهه فرهنگى انقلاب اسلامى


برشى از وصیت نامه شهید مدافع حرم حسن غفارى

سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۵۹ ب.ظ

خدای من دیگران شاید فکر کنند من "شهادت" را برای بهشت می‌خواهم، ولی نه!

ای معبود من! در این لحظه، مکان و زمان از تو می‌خواهم اگر جان بی ارزش مرا قبول نمودی و بعد از پاک نمودت من خواستی، مرا در بهشت خود جای دهی، از تو خواهش و تمنا دارم به جای بهشت که شاید آرزوی همه باشد به من نوکری، غلامی آقا سیدالشهداء (ع) را بدهی.

چرا که تنها چیزی که مرا آرامم می‌کند، نوکری و خادمی و خدمتگزاری به سالار شهیدان، اباعبدالله الحسین (ع) می‌باشد.

برگرفته از کانال دم عشق، دمشق @labbaykeyazeinab


چرا فقط محسن حججی را که سرش را بریده‌ایم، گذاشتید روی سرتان و حلوا حلوا می‌کنید؟! 

چرا از آن چهل نفری دیگری که در همان حمله کشتیم چیزی نمی‌گویید؟! 

چرا سپاه از شکست‌هایی که از ما خورده نمی‌گوید؟! 

چرا فرماندهان سپاهتان از بی‌تدبیری‌هایشان نمی‌گویند؟! 


این‌ها و حرف‌هایی از این دست سوال‌هایی است که این روزها داعشی‌های فارسی زبان پخش می‌کنند در رسانه‌هایشان. 

این داعشی‌های وطنی، سه تیغه اصلاح می‌کنند، کت و شلوار می‌پوشند و ادکلن مارک فلان می‌زنند و به ظاهر هیچ شباهتی به آن داعشی که این روزها تصویرش را پشت سر محسن حججی می‌بینیم ندارد. 

داعشی‌های وطنی دستشان تمیز است، اما دهانشان بوی گندِ دروغ و نفاق می‌دهد. برای خودشان سایت و صفحه و کانال و حتی روزنامه‌ی قانون‌مند هم دارند. و قانون اول و آخرشان هم خالی کردن دل مردم و اختلاف افکنی است.

حالا که ایران از شهامت و غیرت فرزندانش حرف می‌زند اینها دوره افتاده‌اند و وقیحانه خونخواه محسن حججی و همرزمانش شده‌اند. 

حضرت روح الله بیش از سی سال پیش گفت: اگر سپاه نبود کشور هم نبود. و این به حساب روزگار ما می‌شود عراق و سوریه و لبنان هم نبودند. 

یادمان نرفته چهار سال پیش اردوغان در آنکارا وضو گرفت و اعلام کرد نمازش را در مسجد اموی دمشق خواهد خواند، اما طفلک! در حلب کارش گره خورد و دل و روده‌اش به هم پیچید و وضویش باطل شد و دمش را گذاشت روی کولش و رفت تا به رتق و فتق کشور کودتا زده‌اش برسد. 

به برکت خون شهید همدانی‌ها محاصره حلب هم شکست و امپراطوری جدید عثمانی در دوره جنینی و حتی پیش از آنکه جنسیتش معلوم شود سقط شد.

دو سال پیش در عراق هم داعش تا دروازه‌های بغداد و حتی تا نزدیکی مرز ایران پیش آمده بود و خیلی‌ها ماست‌هایشان را کیسه کرده بودند. اما با دیری نگذشت که با خون شهید تقوی‌ها موصل هم آزاد شد و داعش جل و پلاسش را از عراق جمع کرد و رفت. 

حالا آمریکا اردوگاهش در سوریه را آورده است در منطقه‌ای در مرز عراق، اردن و سوریه. برای خودش خط قرمزی کشیده است و حد و حدودی معلوم کرده. تروریست‌های محلی را آموزش می‌دهد و از نیروهای داعش پشتیبانی می‌کند. سپاه، یعنی همین محسن حججی‌ها  هم زده‌اند به دلِ همه این‌نوچه‌های کدخدا و در این چند ماه نقره‌داغشان کرده‌اند. اما کیست که نداند جنگ هم اشکنک دارد و برد و باخت. 

 یکی بگوید این داعش‌های وطنی در کدام پیروزیمان همراه مردم خوشحال بوده‌اند که توقع داشته باشیم در عزای عزیزان ملت رخت سیاه بپوشند؟!

با این‌ها باشد حضرت قمربنی‌هاشم را هم به عنوان پرچمدار کربلا محاکمه می‌کنند که حتما او بوده که باعث شکست سپاه سیدالشهدا شده است. نه که گمان کنید دلشان برای امام حسین می‌سوزد. نه، این‌ها نانشان را در تنور عمر سعد گرم میکنند.

برگرفته از کانال شهدای مدافع حرم @mostafa_sadrzadeh

محمد در مورد حجاب بسیار جدی برخورد می‌کرد

دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۵:۴۲ ب.ظ


شهید مدافع حرم محمد کیهانى به روایت همسر گرامى شهید؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"ما مدّعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند؛ (بخش چهاردهم)، غیرت دینى" ...

محمد همیشه روی ظاهر انقلابی بچه‌ها سفارش می‌کرد و تأکید داشت که انسان باید از ظاهر شروع کند. من به محمدم می‌گفتم: حاجی آدم باید از باطن و درون آغاز کند و پاک و انقلابی باشد.

🔸اما محمد می‌گفت: نه اگر انسان توانست از ظاهر شروع کند آرام‌آرام به درون و باطن می‌رسد. محمد می‌گفت: ظاهر بچه‌ها باید حزب‌اللهی باشد، ظاهر که انقلابی باشد، باطن خود به خود انقلابی می‌شود. وقتی که برای زیارت پیکر همسرم رفتم، پسرها دورم حلقه زدند. نمی‌خواستند نگاه نامحرمی به من بیفتد، می‌دانستند پدرشان حساس است آنها هم مانند پدرشان غیرت دینی دارند.

هر زمان از خواب بیدار می‌شد، شروع می‌کرد به خواندن روضه، بچه‌ها می‌گفتند بابا ما می‌خواهیم کمی بیشتر بخوابیم. می‌گفت بچه‌ها با خواندن روضه انرژی می‌گیرید و با انرژی بیدار می‌شوید. محمد خیلی روی حجاب و پوشش اسلامی تأکید داشت. "غیرت دینی" داشت. محمد در مورد حجاب بسیار جدی برخورد می‌کرد و بیشتر اطرافیان هم این موضوع را می‌دانستند. محمدم به هیچ وجه تحمل بدحجابی و بی‌حجابی را نداشت.

 @labbaykeyazeinab

پرهیز از تفاخر و چشم و هم‌چشمی بود

دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۵:۴۰ ب.ظ


سردار شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند به روایت دختر گرامى شهید؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"ما مدّعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند؛ (بخش پانزدهم)، پرهیز از تفاخر و چشم و هم‌چشمی" ..

یکی از خصوصیات بارز پدرم پرهیز از تفاخر و چشم و هم‌چشمی بود و همیشه ما را به این امر توصیه می‌کرد. 

مخصوصاً هنگام رفتن به مهمانی‌ها و جشن‌ها سفارش می‌کرد طوری لباس نپوشیم که باعث تفاخر شود. 

خودشان هم در لباس و ظاهر بسیار دقت داشتند.

یادم می‌آید که روز عروسی برادر کوچکم بود و ما طبق رسوم رایج وسایل عروس و داماد را توی یکی از اتاق‌های خانه‌شان چیده بودیم و اطراف آن را تزیین کرده بودیم تا بازدیدکننده‌ها از خانه عروس و داماد آن‌ها را ببینند. این وسایل کیف و کفش و لباس و چمدان‌ بود که برای عروس و داماد خریداری می‌شود. پدرم وقتی این منظره را دید ناراحت شد و از ما خواست تا آن‌ها را جمع‌آوری کنیم تا مبادا تازه‌عروس‌های دیگری که در فامیل هستند با دیدن آن‌ها حسرت بخورند. 

در روز پاتختی هم از ما خواست تا از خواندن هدایایی که برای عروس و داماد آورده‌اند در جمع خودداری کنیم تا مبادا کسانی که در جمع حضور دارند و نتوانسته‌اند کادوی مناسبی تهیه کنند یا پول کمتری به‌عنوان کادو داده‌اند شرمنده و سرافکنده شوند.

ایشان این دقت و ریزبینی را همیشه داشت و نگران بود و نمی‌خواست با اجرای این رسومات حتی یک نفر رنجیده خاطر شود.

 @labbaykeyazeinab

فقط براى امام حسین علیه السلام نفس بکشید

دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۵:۳۷ ب.ظ


شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى) به روایت همسر گرامى شهید؛

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"ما مدّعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند؛ (بخش هفدهم)، خدمت خالصانه به زوّار امام حسین [علیه السلام]" ...

مهمترین صفتی که آقا مرتضی را به "مقام شهادت" اون هم ظهر روز عرفه رساند، طوری برای زائرین امام حسین علیه السلام زحمت می کشید مانند مادری که برای فرزندش بدون هیچ چشم داشتی کارهای او را انجام می دهد.

از هیچ کاری کوتاهی نمی کرد. حتی یک نفر در طول سفرهایی که با آقا مرتضی به زیارت عتبات رفتند را پیدا نمی کنید که از او دلخور شده باشند.

هیچ گاه در شهر کربلا کفش به پا نمی کرد. می گفت: "خاک کربلا حرمت داره. خون سیدالشهداء در اینجا ریخته شده".

هیچ گاه به کسی نمی گفت جا نداریم هر کس گذرنامه می داد قبول می کرد و می گفت: "کسی که دعوت کرده خودش درست میکنه".

حتی مواردی پیش مى آمد که به یقین می رسیدیم خود ارباب کارها را درست می کرد.

یکبار که باید برای بستن قرارداد اتوبوس ساعت هفت صبح می رفت والا صاحب اتوبوس با فرد دیگه ای قرارداد می بست و هیچ پولی برای بستن قرارداد نداشت و شب تا صبح می گفت نمی دونم صبح چه کار کنم.

صبح زود که برای برداشتن وسایل کار رفته بود مغازه، زنگ زد و از خوشحالی برای من تعریف کرد که طبق قولی که یکی از کارخانه های وسایل تاسیسات داده بودن و باید پنج سکه برای او می فرستادن.

وقتی آمده بود درب مغازه را باز کند بسته ای از لای درب افتاده بود و وقتی اون بسته را باز کرده بود. چهار نیم سکه داخل بسته بود و سریع اونها را فروخته بود و قرارداد اتوبوس را همان اول صبح بسته بود.

چه قدر اون روز آقا مرتضی خوشحال بود و گفت خود ارباب کارها را درست میکنه.

 @labbaykeyazeinab

روایتى از شهید مدافع حرم مهدى عسگرى

دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۵:۳۴ ب.ظ

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"ما مدّعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند؛ (بخش هجدهم)، یاد مرگ" ...

آقا مهدی خیلی زیاد یاد مرگ بود و به همه هم یاد آوری می کرد. همیشه تو صحبتهاش از مردن با عزت صحبت می کرد.

مرگ موضوعی بود که برای آقا مهدی حل نمی شد. هیچ وقت ساده از کنارش نمی گذشت. همیشه نگران این بود که خدا من چه جوری می خوام بمیرم.

همیشه می گفت: "خدایا مرگ منو غیر شهادت قرار مده"؛

یه جمله معروف داشت که می گفت:

"خدایا اول پاکم کن بعداً خاکم کن"

 @labbaykeyazeinab


واکنش اینستاگرامی کامبیز دیرباز به خبر شهادت ابراهیم خلیلی 

در فیلم «اخراجی‌ها ۱» حضور داشت.

@bisimchi1

شهادت رزمنده دیگری در سوریه(ابراهیم خلیلی)

شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۴۴ ب.ظ


بسم رب الشهدا

مدافع حرم، ابراهیم خلیلی در دفاع از حریم ولایت،به دست 

تروریست های تکفیری در سوریه به شهادت رسید.

هنیئا لک یا شهید

@bisimchi1

رزمنده مدافع حرم محمد محمدی

شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۴۸ ب.ظ


بسم رب الشهدا والصدیقین

رزمنده مدافع حرم محمد محمدی  به جمع شهدای مدافع حرم پیوست

اعزامی از اسلامشهر

شهادت سوریه تدمر

 @MolazemanHaram69

سرم فدای سر ابا عبدالله .

شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۴۶ ب.ظ


شهید محمد شجاعی از فاطمیون 

وقتی ترکش خورد ب سرش بلند شد

 گفت سرم فدای سر ابا عبدالله ..

 ترکش بعدی سرش رفت

@haram69


@jamondegan