شهید مدافع حرم حسن رُجائیفر به روایت مفید اسماعیلی همرزم شهید
کربلایی عادل اسماعیلی سراجی:
سر تا پایش خاکی بود
اگر از من بپرسند یکی از رزمندگانی که تو جنگ تحمیلی و مدتی را که در سوریه بودی، دیدی که خستگی را خسته کرده بود، چه کسی است؟ بدون هیچ فکر کردنی، بیشک نام شهید رجاییفر را خواهم آورد.
در طول مدتی را که من با او بودم، جز تلاش و کوشش بیامان و کارهای طاقتفرسای شبانهروزی چیزی ندیدم.
بدون منت و خالصانه مأموریتی که به او سپرده میشد را بهدرستی به پایان میرساند و از آن دسته رزمندگانی بود که در هر شرایطی برای پایان درست مأموریتش بیوقفه تلاش می کرد...
تو خانطومان که بودیم هر دو شب در میان و گاهی هم هر شب، به تعداد 6 الی 7 هزار کیسه خاک را برای سنگرسازی به خط مقدم میبرد تا دوستان همرزمش جانپناه خوب و محکمی را داشته باشند.
بیریا در پر کردن گونیها و خالی کردن آن در خط مقدم، به نیروهایش کمک میکرد.
بارها شاهد بودیم که سر تا پایش خاکی بود، بهطوری که در چند متری شناخته نمیشد.
همیشه به چشمان خسته و سر و روی خاکآلودش غبطه خوردم و بهنظرم هیچ عمل تکریمی نمیتوانست از مجاهدت خالصانهاش تجلیل بهعمل آورد به جز اهدای مقام شهادت که از سوی خداوند منان به او تقدیم شد.