کاردرست ودلسوزانه
شهیدمدافعحرمـ مجتبی زکوی زاده
مجتبی هر کـــــاری را به درستـــــی بود و خیلی دلســـــوزانه انجام میداد ، داشتیم سنگر میساختیم گفتم خوب شد؟ یه چشمک زد و لبخندزد ؛گفت من میدونستم شما بسیـــــجی ها کارتون رو درســـــت انجام میدن ،
آقا مجتبی توی خاک ها توی اون هوای سرد خوابید تا تست کنه که جای بچه هایی که شب میخوان بیان خوب جا میشن یانه ، به محض اینکه خوابید توی خاک ها بهش گفتم همین سنگر هم زیادشونه بعد تو میخوای طول و عرض سنگر رو هم برا راحتی بچه ها تست کنی!
گفت ما باید کارمون رو درســـت انجام بدیم درس و عبرتی بود برا خودم تا همیشه بادقت انجام بدم.
همین که تست کرد سنگر رو رفت به سمت ماشین که الوار چوب در بیاره برا سنگر بعدی که یکباره موشکی از بالا سر من رد شد تا خواستم بگم مجتبی بپا دیگه دیر شده بود و همون لحظه فورا به شهادت رسید.
ماشالله هیکل بود ؛ بهش به شوخی میگفتیم اقا مجتبی تو وزنت زیاده اگه شهید بشی یا زخمی سخته که بیاریمت عقب! گفت نترسید جایی شهید میشم که شما اذیت نشید ، راست گفت بوالله جفت ماشینش شهید شد باهمون ماشین پیکر مطهر رو آوردیم عقب...
یک خصوصیت رو فهمیدم اینکه بسیار خوش اخلاق بود و تبسمی بر لب داشت در کلام حتی در سختی بعد ازاینکه اومدم ایران وقتی فک کردم چرا مجتبی شهید شد فقط اخلاق زیباش چشممو گرفت...
راویهمرزم شهید ( ا _ ز)
شبشهادتاربعین۹۴
بانک اطلاعات شهدای مدافع حـــــرم
@Haram69