مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمدتقی ارغوانی» ثبت شده است

گفتگو با همسر شهید ارغوانی

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷ ب.ظ


هر سال عید عادت داشتیم که به شمال برویم اما با توجه به خوابی که دیده بودم، شهید ارغوانی به من گفت من امسال عید نیستم که شما را به مسافرت ببرم و احتمالاً چهلم من به عید بیفتد اما اشکالی ندارد و شما هفته دوم عید را به سفر بروید تا حال هوایتان عوض شود، حتماً پسرم را به مسافرت ببر.

لحظه رفتن

وی از آخرین وداع با همسر شهیدش گفت: با توجه به خوابی که دیده بودم می‌دانست که اینبار شهید می‌شود و بی‌قرار بود، بار اول که اعزام می‌شد خیلی با اقتدار از منزل بیرون رفت اما بار دوم دلش نمی‌آمد از خانه بیرون برود، هی بیرون می‌رفت و باز می‌گشت، خیلی کند حرکت می‌کرد، مکرر تماس می‌گرفتند و منتظرش بودند، اما با یک آرامش و اطمینان خاصی رفتار می‌کرد، حسش وصف‌نشدنی بود، لحظه رفتنش خودم را کنترل می‌کردم که گریه نکنم گفت چه خواسته‌ای داری، از شهید ارغوانی خواستم تا اولین کسی که شفاعت می‌کند من باشم، گفت حتماً، اولین نفر و مهم‌ترین کسی که شفاعت می‌کنم شما هستید، من بدون شما به بهشت نمی‌روم، کنار در بهشت منتظر می‌مانم تا شما هم بیایید.

وی ادامه داد: از شهید ارغوانی خواستم برای بار آخر در منزل بگردد تا حضورش را در خانه ببینم و او هم این کار را کرد و خداحافظی کردیم و رفت.

خبری که مرا شوکه کرد

وی از لحظه شنیدن خبر شهادت همسرش بیان کرد: چون با آمادگی او را راهی کرده بودم، هر لحظه منتظر شنیدن خبر شهادتش بودم اما لحظه‌ای که این خبر را دریافت کردم، شوکه شدم، خیلی سخت بود و حالتی خاص داشتم، اما به خودم آمدم و به‌خاطر آوردم که با چه اطمینانی او را راهی کردم و این آرامم کرد، هر شب خواب او را می‌بینم و حضور او را در زندگی حس می‌کنم فرقی که شهدا با دیگر اموات دارند این است که واقعاً زنده هستند و در همه صحنه‌ها و اتفاقات حضور دارند و حضورشان حس می‌شود.

انتظار سخت اما شیرین

همسرشهید ارغوانی گفت: لحظه‌ای که برای دیدار با او به معراج شهدا رفتیم، تمام نشانه‌های شهید را چک کردم، باورم نمی‌شد که او رفته باشد، گفته‌اند که با دفن کردن پیکرها، اطرافیان آرام می‌شوند اما برای من اینطور نیست، هر لحظه منتظر آمدن او هستم، با هر صدای زنگ تلفن گمان می‌کنم شهید ارغوانی است که تماس گرفته، فکر می‌کنم همه این‌ها خواب است، وای به حال کسانی که هنور پیکر فرزندان و همسرانشان نیامده است، این انتظار سخت اما شیرین است، اینکه همسر شهید باشم، همسر کسی که برای دفاع از حرم ائمه(ع) رفته، غیرت داشته و این احساس بسیار دوست‌داشنتی است.

وی افزود: اگر بازگردد و صد بار دیگر هم قرار شود اعزام شود باز هم قبول می‌کنم و او را می‌فرستم، ما برای ائمه(ع) عزاداری می‌کنیم و آرزو داریم در روز عاشورا حضور داشتیم، امروز هم یک جور عاشورا است و باید از ائمه(ع) دفاع کرد.

اولین دیدار و وعده‌ای که محقق شد

این همسر شهید در رابطه با اولین دیدارش با شهید ارغوانی می‌گوید: ۱۴ سال پیش که اولین بار او را دیدم، وضع مالی خوبی نداشت، از او پرسیدم چطور زندگی را شروع کنیم و چطور مرا خوش‌بخت می‌کنی؟ گفت زندگی برایت فراهم می‌کنم که همه غبطه بخورند، در طی این ۱۴ سال از او می‌پرسیدم چه‌شد آن زندگی که همه غبطه بخورند؟ بار آخر که داشت می‌رفت گفت، اینبار واقعاً کاری می‌کنم که همه غبطه زندگیمان را بخورند و واقعاً هم این کار را کرد. 

عید در خانه شهدا

همسر شهید ارغوان در ادامه می‌افزاید: همسرم درآمد خوبی داشت اما ساده‌زیست بود و اهل تجمل نبود اما اکنون که او نیست ما تحت فشار هستیم، کاش زودتر این دوران سپری شود، کاش فقط دغدغه ما نبودن همسرم باشد، از قدیم گفته‌اند یک دل را غم است نه یک شهر را، همه شور و شوق عید را دارند و خوشحالم از اینکه مردم در امنیت و با شادی به استقبال عید می‌روند.

وی با چشمانی اشک‌آلود ادامه می‌دهد: امسال در منزل ما حال و هوای عید حس نمی‌شود، شور و شوق عید را نداریم، انشالله خدا به ما صبر دهد و هیچ فرزندی پدرش را از دست ندهد، درست است که جای همسرم در خانه ما خالی است و زندگی برای ما سخت است اما خوشحالم که مردم در امنیت هستند؛ نمی‌خواهم کسی مدیون ما باشد، مردم لطف دارند اما کاش کسانی که کم لطفی می‌کنند کمی مهربان‌تر باشند، نمی‌خواهم کسی فکر کند که باید مدیون ما باشد چون این یک وظیفه بود، همین که مردم گاهی یاد ما باشند و بی‌انصافی نکنند ما مدیون آن‌ها می‌شویم.

پولی که دیگران دیده‌اند و ما ندیده‌ایم

این همسر شهید ادامه داد: مردم خیلی لطف دارند اما بعضی مانند نمک روی زخم هستند، گاهی گله می‌کنم که ای‌کاش بودی و ای‌کاش نمی‌رفتی و این اتفاقات و این حرف‌ها پیش نمی‌آمد، روزی جایی بودم که پشت سرم مردی داشت از ما می‌گفت، گفت، خوش به حال همسرش چون شهید ارغوانی اولین شهید منطقه بود، دو میلیارد تومان به او داده‌اند، من به خاطر اینکه برای همسرم احترام خاصی قائل هستم و به احترام اینکه اسم همسرم را برده بود چیزی نگفتم، روزی که پیکر شهید را برای وداع به مسجد جامع آورده بودند، من بین جمعیت بودم که خانمی گفت: این‌ها را نباید شهید حساب کنند، شهید کسی است که در راه خدا و وطن کشته شود اما این‌ها برای یک کشور دیگر کشته شده‌اند، گفتم، اگر این‌ها نمی‌رفتند الآن شما باید اینجا می‌جنگیدید و شما به این راحتی صحبت نمی‌کردید؛ او قانع نشد و گفتم: اگر همدردی نمی‌کنید حداقل به زخم هم نمک نزنید، کسی شما را اجبار نکرده برای وداع بیایید، گفت، آمده‌ام ببینم مردم چکار می‌کنند، شما با این شهید چه نسبتی دارید، گفتم، دوست داشتم در این مراسم حضور داشته باشم، شما هم تماشا کردید و بهتر است که به کسی توهین نکنید و بروید، یا شنیده‌ام که گفته می‌شود به ما ۱۸۰ میلیون تومان پول داده‌اند یا حقوق ثابت ماهانه داریم، این در صورتی است که ما تا کنون نه پولی دریافت کرده‌ایم و نه دریافت خواهیم کرد، این حرف‌ها برای ما مثل نمک روی زخم است و جگر ما را می‌سوزاند، داغ نبودن عزیزمان به کنار شکسته شدن دلمان هم سخت است.

بی‌قرار از نبودن

وی با بغضی در گلو از دلتنگی‌های پسرش می‌گوید: جمع ما همیشه سه نفری است، همیشه سه نفرمان کنار هم هستیم، پسرم هم همیشه در صحبت‌هایمان حضور داشته است و به نظر من شبیه‌ترین کس به محمدتقی، امیرحسین است؛ وقتی پدر و پسرها را می‌بیند، شوخی آن‌ها را می‌بیند، وقتی می‌بیند دست در دست هم راه می‌روند، غمگین می‌شود اما آنقدر فهم و درک دارد و فوق‌العاده صبور است و با احساساتش کنار می‌آید که به روی خودش نمی‌آورد و من که مادر او هستم متوجه می‌شوم، امیدوارم روزی مانند پدرش یک قهرمان شود.