مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

برای خاطر خدا ، شما ادامه اش دهید

يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۰۴ ب.ظ


روایتی از یک دیدار صمیمی با خانواده شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی

خانه ای کوچک🏡و ساده اما گرم و صمیمی خانه ای که به راحتی پذیرای سی نفر مهمان شد،وارد خانه که شدیم، مادر اصرار کرد که در اتاق پسرش بنشینیم و ما وارد اتاق شدیم.

در و دیوار اتاق با ما حرف داشت.انگار این اتاق از دیگر اتاقهای خانه خوشبخت تر بود؛

بیشتر حضور مرد آسمانی  را درک کرده بود و اکنون امانتدار یادگارهایش بود.

مادر قدرت تکلم نداشت ، با زبان بی زبانی یادگارها را با عشق نشانمان می داد و با اشاره به ما می فهماند چقدر فرزندش برایش عزیز بوده،فرزندی که از سه سالگی طعم یتیمی را چشیده و از نوجوانی کمک خرج خانه بوده.

و دلش طاقت نیاورده به مظلومان کشورهای دوردست کمک نکند .خواهر و مادر را به خدایی سپرده که تا به حال حامیشان بوده  و پایشان را به مسجد و هیئت باز کرده بود.کمی که می گذرد ، خواهرشهید بقچه ی لباس های برادر را می آورد و جلویمان می گذارد.

و می گوید این همان لباسی است که در زمان شهادت بر تن برادرم بوده.و ناگاه یاد پیرهن پاره پاره و قلب صبور زینب کبری می افتی.

خواهر برایمان می گوید که برادرش چقدر عاشق چادر بود.و او را با این امانت حضرت زهرا آشنا کرده و امروز همان خواهر، با نهایت توان، دست بقیه را می گیرد و به راه حسینی و زینبی می آورد.

ما نیز امید بستیم به دست گیری شهید بابرکت این خانه، تا بتوانیم ادامه دهنده ی راهش باشیم‌


به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید

برای خاطر خدا ، شما ادامه اش دهید

از امروز باری روی شانه مان سنگینی می کندو از تو ممنونیم که ما را به خانه ات دعوت کردی و اجازه دادی در هوایت نفس بکشیم.

مدافع حرم

شهید سجاد زبرجدی

 @zakhmiyan_eshgh

جایت خالی..کاش تو هم بودی

يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۰۲ ب.ظ

چه مبارک روزیست...

جایت خالی..کاش تو هم بودی 

و می دیدی در اوج شادی دلتنگیم

شهید محمود رضا بیضائی

@ra_sooll

خاطره ای از شهید خلیلی

يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۵:۵۶ ب.ظ

شهید کلاس اول راهنمایی بود که برای اولین بار به اردوهای راهیان نور رفتیم و تمام مناطق را برایش تشریح کردم و در منطقه فکه که یک محل تخریب داشتیم، میدان مین، میدان رزم و حسینیه آن محل را به شهید نشان دادم و بعد قبرهایی را به وی نشان دادم و گفتم این ها برای شهداست و شب ها در این قبرها به راز و نیاز می پرداختند، همزمان با صحبت های ما اذان ظهر شد، نماز را خواندیم، بعد از نماز دیدیم، شهید نیست، گشتیم و دیدیم، وارد یکی از قبرها شده است و درحالت سجده در حال اشک ریختن است که این صحنه برای همه به مثابه روضه بود و اشک ریختند و از این صحنه من عکسی تهیه کردم که هم اکنون در اتاق شهید نصب شده است.

به نقل از پدر بزرگوار شهید رسول خلیلی 

دوست شهید آقامحمدرضا

@ra_sooll

شانزدهم آذر شهادت ۱۴ شهید مدافع حرم

اینان زمینه سازان آزادی قدس شریف و ظهور حضرت مهدی(عج)هستند

نشر معارف شهدا در ایتا

 @zakhmiyan_eshgh

یاد مردان خطر کرده بخیر

شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۰۸ ب.ظ

یاد یاران سفر کرده بخیر

یاد مردان خطر کرده بخیر

شهیدمدافع حرم خبرنگار

حاج محسن خزائی

تاریخ ولادت:۱۳۵۱/۹/۱۵

تولدت مبارک دلاور..

  @modafeonharem


ڪوچ ڪردند رفیقـان و رسیدند بہ مقصد

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۵۰ ب.ظ

ڪوچ ڪردند

رفیقـان و رسیدند بہ

 مقصد

بے نصیبــم من ِ بیچاره

ڪہ در خانہ خزیدم

از سمت راست

شهید محمود مراد اسکندری

شهید عارف کاید خورده

شهید عباس کردانی

 @zakhmiyan_eshgh

از شوقـ ... وصال یار اسـت..

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۷ ب.ظ

این خندھ ھا...

از شوقـ ...

وصال یار اسـت..

شهید مدافع حرم

میثم نجفی

@modafeonharem

رفیق مثل رسول ۱

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۳ ب.ظ


گوشی ام زنگ خورد ,قبل اینکه فرصت جواب دادن داشته باشم ,صدای انفجار بلند شد.راننده سریع ماشین را نگه داشت و از ماشین پیاده شد .صدای جیغ و فریاد زن ها و بچه هایی که داخل ماشین بودند,بلند شد.همه می خواستند از ماشین پیاده شوند.من به کمک مرد دیگری که داخل ماشین بود ,از آن ها خواستیم که نترسند و برای پیاده شدن عجله نکنند;اما کسی گوش نمی داد .از لرزش گوشی در دستم متوجه شدم که بچه ها دو مرتبه تماس گرفتند.گوشی را جواب دادم و گفتم:"یک ماشین نزدیک ما منفجر شد".محسن پرسید :"خودت خوبی؟" از ماشین پیاده شدم و گفتم:"خوبم,جای نگرانی نیست".هنوز حرفم با محسن تمام نشده بود که حس کردم محکم به پای من چسبیده ,نگاه کردم ,دیدم یک بچه حدوداً پنج ساله محکم پای من را گرفته ,خم شدم و بغلش کردم قلبش مثل گنجشکی که ترسیده باشد ,به تندی می زد.

ادامه دارد..

@ra_sooll

 @Rasoulkhalili

حاج عمار عمار حلب

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۰۵ ب.ظ


تو هیأت لعن میگفتیم؛ با بچه ها کل کل داشتیم که اقا گفته لعن نگویید. این تو کَتمان نمی رفت. لعن میگفتیم... 

یکبار یکی از بچه ها در گروه وایبر شروع کرد به لعن دادن و بقیه شاکی شدن که اینا چه حرفیه!! محمد حسین آن موقع سوریه بود. یک دفعه قاطی کرد. تو خصوصی به من گفت:((برو به این بگو دست برداره از کاراش!)) تند تند پیام می نوشت و عکس میفرستاد؛ عکس چنتا از رفقاش که سربریده بودند فرستاد وگفت:((ته این لعن گفتنا میشه این))...

شهید محمدحسین محمدخانی

فرمانده تیپ سیدالشهدا 

حاج عمار

عمار حلب 

برشی از کتاب عمار حلب 

@shahidmohammadkhani

شهــید میثم نجفی ســالروز شهـادت

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۰۰ ب.ظ

دل بہ دریا زدنت ،

گرچہ تمـاشــا دارد 

تو نباشی چہ تماشا لب دریا دارد ؟ 

پاســدار مدافع حـرم

شهــید میثم نجفی

ســالروز شهـادت

شهادت اربعین۹۴

@ravayate_fath

شهید مدافع حرم زکریا شیری

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۵۸ ب.ظ
زکریا شیری شهید مدافع حرم از پاسداران تیپ 82 سپاه صاحب‌الامر(عج) استان قزوین بوده ، در دفاع از حرم حضرت زینب(س) در آذر ماه سال 94 در سوریه به درجه رفیع شهادت رسیده است.
زکریا شیری شهید مدافع حرم از پاسداران تیپ 82 سپاه صاحب‌الامر(عج) استان قزوین بوده که در نهم فروردین ماه سال 1365 در خدابنده‌ زنجان به دنیا آمد و در دفاع از حرم حضرت زینب(س) در آذر ماه سال 94 در سوریه به درجه رفیع شهادت رسیده است.
پیکر مطهر این شهید گرانقدر در منطقه به جا مانده و تاکنون به کشور بازنگشته است.
یک دختر 4 ساله و یک پسر 2 ماهه دو دردانه به یادگار مانده شهید زکریا شیری هستند
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.

رفقای بهشتی

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۳ ب.ظ

رفقای بهشتی

 ۹ شهید در یک قاب

از راست:

شهید مصطفی شیخ الاسلامی

شهید روح الله صحرایی

شهید علی عابدینی

شهید رضا حاجی زاده

شهید سیدرضا طاهر

شهید روح الله سلطانی

شهید سیدسجاد خلیلی

شهید محمدتقی سالخورده

شهید حسین بواس


چه زیبا ملائک شدند زیستند؛

همان ها که هستند ولی نیستند؛

کسانی که در جمع ما بوده اند؛

ولی حیف نفهمیده ایم کیستند؛

@modafeonharem

خوشا پروازتان با هــم

شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۲۲ ب.ظ

خوشا پروازتان با هــم 

بلند آوازتان با هــم

بہ یاد آرید ما را هــم

در آن پرواز ڪردن هـا . . .

شهید رضا ملایی

شهید مجتبی زکوی‌زاده

شهید میلاد بدری

شهادت اربعین۹۴

سـالروز شهـادت

@ravayate_fath

مشتاقانِ شهادت باید پشتکار داشته باشند

پنجشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۱ ب.ظ

چرا «محمودرضا» از «کوثر» بُرید؟

شهید محمودرضا بیضایی

سرباز رشید اسلام و مدافع حرم «محمودرضا بیضایی» شب قدر را برای شهادت و رسیدن به حضرت دوست انتخاب کرد و سرانجام در روز میلاد پیامبر اکرم(ص) به شهادت رسید.

به گزارش مشرق، شهید محمودرضا بیضایی پنج سال پیش در روز میلاد پیامبر (ص) و امام صادق (ع) به شهادت رسید. او متولد سال 1360 در تبریز بود. بعد از اتمام سربازی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در بهمن ماه سال 82 برای گذراندن دوره افسری وارد دانشکده افسری امام علی (ع) شد. با آغاز جنگ سوریه از سال 1390 برای دفاع از حرم اهل بیت و یاری رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی به سوریه رفت. او پس از 2 سال حضور در جبهه سوریه 29 دی ماه سال 92 در اثر اصابت ترکش تله انفجاری به سر و سینه به شهادت رسید.

علاقه‌ی عجیب «محمودرضا» به «کوثر»

مشتاقانِ شهادت باید پشتکار داشته باشند

او می‌گفت شهادت مزد کسانی‌ است که در راه خدا پُرکارند، می‌گفت شهادت هرکسی دست خودش است. هرکسی خودش انتخاب می کند که شهید بشود. می‌گفت باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده‌ایم و شیعه هم به دنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً.

این جمله آخر را شب قدر گفته بود و گفته بود امشب باید انتخاب کنیم به صف عاشوراییان بپیوندیم یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. آخرین بار هم گفت از کوثر (دخترش) بُریدم.

آقا محمودرضا، وقتی خواست برای خودش اسم انتخاب کند گفت حسین نصرتی. تنش را در راه خدا فرسوده کرد، چشم‌هایش گواه بی‌خوابی همیشگی‌اش بود. در شب تاسوعا، در آزادسازی زینبیه عباس بی‌بی بودن را به رخ دنیا کشید. شب قدر انتخاب کرد که شهید بشود.

از کوثرش که بُرید، روز میلاد رحمت للعالمین، در فوران رحمت الهی غرق شد، به راه رضای محمود الهی رفت، به معراج رفت، شهید شد.


همیشه می گفت : 

برایم دعا کن تا شهید شوم !

برایم خیلی سخت بود ولی

به قدری زیاد می گفت که بعد از نمازها دعا می کردم.

ولی هیچ وقت فکر نمیکردم 

که دعا کنم و به شهادت برسد ....

شهید احمد اعطایی

به روایت همسر بزرگوار

شهادت ۱۳۹۴ حلب سوریه

آرمیده در قطعه ۲۶ بهشت زهرا

@modafeonharem