مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۴۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است


پرده‌ی اول:

رمضان سال ۹۴ است. اما این ماه رمضان با تمام رمضان‌هایی که تجربه کرده بودی فرق می‌کند. در ثانیه ثانیه هایش حضور خدا را حس می‌کنی. انگار خدا از رگ گردن هم به تو نزدیک تر شده است. یا شایدم هم نه... این تو هستی که به خدا نزدیک شده ای.

در هر حال بوی رمضان امسال برایت خواستنی‌تر است.

در شب‌های قدر بود که احساس کردی دیگر بین تو و خدا هیچ فاصله‌ای نیست. غرقِ لذت بودی... هر «یا رَّب‌» ی که می‌گفتی صدای خدا را می‌شنیدی که می‌گفت: لبیک، لبیک بنده ی محبوبم، لبیک.

و تو با شنیدنِ ندای ملکوتی حق تعالی فهمیدی که حاجت روا شدی...

روح الله (قربانی) تقدیرت نوشته شد، تنها ۴ ماه دیگر، درست مصادف با ماهِ حسین (ع)

پرده‌ی دوم:

محرم سال ۹۴ است. هنوز هم شیرینیِ اجابت دعایت در شب‌های قدر را حس می‌کنی. تمام برنامه ریزی هایت را کرده ای: وصیتها و نصیحت‌ها.

آماده‌ای و منتظر تحقق وعده‌ی الهی. 

ماه، ماهِ حسین(ع) است‌. همیشه دوست داشتی سرنوشتت با حسینِ فاطمه(س) عجین شود. 

آنقدر شب‌های قدر حسین(ع) را صدا زدی تا حاجت روا شدی. آن هم چگونه در تقدیرت رقم خورد؟

پاسداری از حریم خواهرِ بزرگوارش، عقیله بنی هاشم(س). 

خودت هم می‌دانی هرکسی لایق این مقام نیست پس آن را قدر می‌دانی و از ثانیه ثانیه هایش لذت می‌بری.

صبحِ روز ۲۱ محرم که از خواب بیدار شدی انگار زمین و زمان تحقق وعده‌ی الهی را فریاد می‌زدند. ملائک پروازت را تمنا می‌کردند. تو لبخند می‌زدی و لبخند می‌زدی. چقدر حسِ پرواز داشتی...

ظهر بود که زمین به آسمان رسید. این صدای خود خدا بود که تو را می‌خواند:

روح الله ، بنده‌ی محبوبم، ای که تکه ای از روح خود را در کالبدت دمیدم، وقت موعود فرارسید. حسینم را صدا بزن تا تو را تا عرشِ خویش بالا بیارم. بال بگشا، بیا ای بنده‌ی پاکیزه‌ام. بیا که بهترین‌ها را برایت درنظر گرفته ام.

بی وقفه حسین(ع) را صدا می‌زدی. روح الله آرزویت محقق شد. تو در آغوشِ خدا #شهید شدی...

پرده‌ی سوم:

بارها و بارها گفته بودی که دنیا کم و کوتاه است. گفته بودی دلبسته‌ی آن نشویم که معامله‌ی پرسودی نیست!

حالا در عمل ثابت کردی که به دنیا تعلق نداری، آسمان برای تو جای بهتریست.

و تو ثابت کردی که اگر عاشقِ حسین(ع) شوی، شهیدت میکند‌.

روح الله ماه رمضان فرارسیده، هنوز هم صدای «یارب یارب» تو به گوش می‌رسد.

راستی برایم سوال شده:

از عرش خدا ، خدا را صدا زدن چه حالیست؟

نظر به وجه الله چگونه است؟

در جوارِ حسین(ع) دعای جوشن خواندن چه کیفی دارد؟

روزی خوردن نزد خدا چه طعمیست؟

پرده‌ی آخر:

روح الله از آسمانها بنگر حال ما خاکیان را که پابند دنیا شده ایم. 

دعا کن که از بندهای دنیا در ماه رحمت و مغفرت الهی رها شویم.

دعا کن برایمان که در شبهای قدر عاقبتی به زیبایی تو برایمان رقم بخورد.

و العاقبة للمتقین

@shahid_ghorbani

علی آقا خیلی نورانیه

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۵۱ ب.ظ

‍ هم رزم شهید علی عابدینی:

شهید حاج محمد شالیکار 

(اولین شهید مدافع حرم فریدونکنار ) وقتی علی رو می دید همش یواشکی  به ما می گفت :

علی آقا خیلی نورانیه

این شهید میشه  یه روزی

چندین مرتبه این جمله رو از زبان حاج محمد شنیده بودم.

باورش سخت بود برام .

شهید شالیکار بعد از شهادتش تو وصیت نامه ش جمله عجیبی نوشته بود که با شهادت علی آقا نمود پیدا کرد 

اونم این جمله بود:

"من معبری سوی شهادت بازکردم."

مسیرشون رو انتخاب کرده بودند

هیچ وقت از این ارتباط شهدا با هم سر در نیاوردم

@jamondegan

عصای دست منی روی خاک افتادی

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۸ ب.ظ


عصای دست منی روی خاک افتادی

ز جای خیز که پیر از غم تو بابا شد

پدر شهید مدافع حرم شعبان نصیری بر بالای پیکر پسرش 

@jamondegan

خاطره ای از

شهید ابوالفضل راه چمنی 

یادم می آید روزی وارد اتاق شد درحالیکه تازه وضو گرفته بود حدود نیم ساعت مانده بود تا اذان ظهر

ابوالفضل همیشه آستین های لباس سربازی امام زمانش را وقتی وضو میگرفت بالا نگه میداشت تا دستهایش خشک شود

بعد کمی با هم حرف زدیم...

نیم ساعت گذشت بلند شد برای نماز حرکت کنیم ...

مهر و تسبیح و قرآنش را برداشت و با هم از اتاق خارج شدیم.

من وضو نداشتم ، با من سمت وضوخانه آمد...

و به من گفت : "چقدر زیباست زمانیکه وضو داری ، برای نماز وضو بگیری.

ارسالی از دوست و همرزم

شهید‌ابوالفضل‌راه‌چمنی 



🌴🌴🌴

@jamondegan

تشییع شهید مدافع حرم عباس سهیل علامة در لبنان

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۲ ب.ظ

روزه بودنمون فقط گشنگی و تشنگی نیست!

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۱ ب.ظ


هر روز ماه مبارک 

کنار نمازهای واجبمون

نماز قضا بخونیم

روزه بودنمون 

فقط گشنگی و تشنگی نیست!

فروبردن خشم!

کنترل چشم،گوش،زبان!

روزه‌ی واقعی رو به جا بیاریم ..

شهید حسن رجایی فر

@mostafa_sadrzad

اشک های حمید ار دلتنگی برادرش امیر

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۳۵ ب.ظ

مدافع حرم جاویدالاثر حمید محمدرضایی: 

گریه ام از این است که وظیفه من بود که بروم..

امیر یک پا بیشتر نداشت،ولی رفت...

من دو پا داشتم ولی ماندم...

@Agamahmoodreza

«ما درس آزادگی از کربلا آموختیم  بهترین زندگی، زندگی باعزت است و اگر عزت نباشد زندگی معنا ندارد

 و این یکی از بزرگترین درس‌های کربلاست.

تا حرم حضرت زینب (س) کاملا آزاد نشود از سوریه برنمی‌گردم.»

شهید سید علی شاه (زینبیون)

@Sardaranebimarz

چه نجوا میڪنید با فــرزند خــویش

يكشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۰۵ ب.ظ


چه نجوا میڪنید با فــرزند خــویش

عصاے پیرے تان را پیشڪش عمہ سادات ڪردید تا ثـابت ڪنید حرم تنها نمےمـاند ...

پدرومادر

شهید مدافع حرم 

شهید نوروز حیدری 

لشکر فـاطمــیون

 @molazemanharam69

خاطره ای از شهید رستم رضایی

يكشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۰۱ ب.ظ


شهید مدافع حرم 

رستم رضایی

فرزند: مظفر

ولادت:1363/3/10

شهادت:1395/3/13

محل شهادت : خانطومان

‍ 

شهید تو مورد اصابت ترکش به شکم قرار گرفت و شکم شهید باز شده بود کامل ایشان را انتقال میدن تهران بیمارستان .... و بعد از مدتی ایشان به درجه شهادت میرسه .

جالب اینجاست رفیقم رفته بود عیادت به شهید گفته بود درد نداره چون شکمت بازه شهید گفته بود ما تو راهی پا گذاشتیم که هرچه بیشتر درد بکشیم بیشتر پیش بی بی مون اجر داریم .

@Haram69

@sepahefatemiun


خاطره همسر شهید همدانی از او

يكشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۵۸ ب.ظ


زمان زیادی از آرام شدن اوضاع نگذشته بود که حسین سراسیمه و  نفس زنان رسید. بوی باروت می‌داد و سر و رویش غرق در خاک بود.با همه این اوصاف، از اینکه سالم و سرپا می‌دیدیمش، خوشحال شدیم. سلام که داد، دیدم خیلی خسته و پریشان است. هرچند خودم هم دست کمی از او نداشتم اما به رسم همسری و هم‌سفری همراه جواب سلامش به شوخی و با لبخندی شیطنت‌آمیز گفتم: "عجب جلسه خوب و پرباری داشتید! مث اینکه پذیرایی جلسه هم خیلی عالی بوده، فقط فکر کنم میوه‌هاشو نشسته بودن چون که بدجوری گرد و خاک روی سر و صورتت نشسته!".

زهرا و سارا ریز خندیدند. اما حسین انگار که اصلا لبخندم را ندیده و لحن شوخی‌ام را نشنیده باشد، خیلی جدی  پاسخ داد: "اصلا به جلسه نرسیدیم.

اوضاع خیلی بهم ریخته. از اون لحظه‌ای که پامون رو از رو این منطقه گذاشتیم بیرون، مسلحین ریختن اینض دور و بر. همه جا رو محاصره کردن....

گزیده‌ای از کتاب خداحافظ سالار

خاطرات سرکار خانم پروانه نوروزی

همسر شهید حاج حسین همدانی

سی روز سی شهید ۷ 

سردار شهید حسین همدانی مدافع حرم

دستخط شهید همدانی

يكشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۵۵ ب.ظ



شهادت سرداری دیگر (حاج شعبان نصیری)

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۷ ب.ظ

بسم رب شهداء والصدیقین

سردار حاج شعبان نصیری از  فرماندهان میدانی جبهه مقاومت و جانباز مدافع حرم، 

در راه دفاع ازحریم آل الله(ع) در عراق به قافله شهدا ملحق شد.

@Haram69

تولدتون مبارک

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۵ ب.ظ


 .

سالروز تولد دردونه های شهید حسین مشتاقی تولدتون مبارک 

ارسالی یکی از همسنگران

@molazemanharam69