باخواندن کتاب " ابوذر غفاری" عصری بی خبری برایم به پایان رسید
گاهی پدرم درباره علایقش در جوانی, به خصوص کتاب خواندن و نوع کتابهایی که مطالعه می کردند, برای من حرف میزدند.
برای من خیلی جالب بود که ایشان بیشتر طرفدار داستان های پلیسی خارجی بودند.
آثار آگاتا کریستی و نوول های فردریک فورسایت را خوانده بودند, به خصوص کتاب روز شغال, نوشته ی فورسایت.
دراین داستان آدم کشی مرموز, با نام مستعار "شغال" اجیر می شود تا ژنرال شارل دوگل, رییس جمهو فرانسه, را ترور کند و پلیسی نخبه و زیرک برای شناسایی و دستگیری او مأمور میشود.
پدر با جدی شدن مسائل اجتماعی, به مطاله ی آثار ادبیات کلاسیک غرب رو می آورند .
ایشان سه رمان معروف نویسنده ی فرانسوی, ویکتورهوگو رابسیار پسندیده بودند, گوژپشت نوتردام مردی که میخندد, بینوایان.
میگفتند "اولین کتابی که خواندن آن مرابشدت متحول کرد ابوذر غفاری, به قلم نویسنده ی مصری, دکتر عبدالحمید جودت السحار. باترجمه ی شیوای مرحوم دکتر علی شریعتی بود.
تاثیر مطالعه ی این کتاب در من به حدی بالا بود که از همان زمان حاضر بودن اسلحه بدست بگیرم و بارژیم طاغوت مبارزه کنم.
جنگ حق و باطل. عدل وظلم. و مفاهیمی مثل موحد ومشرک و مستضعف و مستکبر در آن کتاب بسیار زیبا به تصویر کشیده شده بود.
باخواندن کتاب " ابوذر غفاری" عصری بی خبری برایم به پایان رسید.
و به قول مرحوم سهراب سپهری
" رفتم از شهر خیالات سبک بیرون."
راوی : سارا همدانی دختر شهید همدانی
- ۹۵/۰۹/۲۷