باید یک زمینِ فوتبالِ بزرگ، بسازیم ...
بسم رب الشهداء و الصدیقین
روایتى از شهید حسن شاطرى (حسام خوشنویس)؛
"ان شا الله خارى در چشمان دشمن صهیونیستى ..."
باید یک زمینِ فوتبالِ بزرگ، بسازیم ...
با بررسی گردشگران پارک مارون الرأس و اصراری که به برطرف کردن نیازهای آنان داشت، متوجه گروه عظیمی از آنان یعنی نوجوانان و جوانان شد.
به فکر فرو رفت که می تواند چه کاری برای آن ها انجام دهد؟
تا این که پس از مدتی پیش من آمد و گفت:
باید یک زمین فوتبال بزرگ بسازیم.
کار آسانی نبود؛ به خصوص که همه زمین های مناسب قبلاً مورد بهره برداری قرار گرفته بود.
ولی مهندس گشت و محلی را برای ساخت زمین فوتبال پیدا کرد.
زمین سخت و نامناسب بود، جایی ناهموار و پر از تخته سنگ. در آن جا ایستاد و گفت:
باید زمین فوتبال را اینجا بسازیم.
این زمین پر از تخته سنگ است.
اما مثل این که اعتراضم را نشنیده باشد، گفت:
این جا یک زمین فوتبال بزرگ میخواهم.
کار با سختی و تلاش زیاد به اتمام رسید.
مثل این که هیچ چیز، یارای مقاومت در برابر خواسته های این مرد را نداشت.
کافی بود نسبت به یک کار و امکان انجام آن متقاعد شود، آن وقت فوراً با وجود همه سختی ها دست به کار می شد.
با پافشاری و مقاومت می توانست، هر مشکلی را از میان بردارد.
کار تمام شد، زمین فوتبال بزرگی با مساحتی استاندارد، مسطح و منظم و در نهایت زیبایی درست در دل کوه ساخته شد؛ با چمنی سبز و وسیع.
اما به این اکتفا نکرد، بلکه برای بازیکنان آن تماشاچی هم می خواست.
می خواست یک ورزشگاه واقعی باشد، در آن مسابقات انجام شود و تماشاچیان حضور پیدا کنند.
بنابر این برای آن سکوهایی تعبیه کرد؛ سکوهایی که گنجایش حدود ۴ هزار نفر تماشاچی را داشت ...
راوی: مهندس اسماعیل زین
منبع: کتاب معمار محبت
@labbaykeyazeinab
- ۹۵/۱۱/۳۰