برای شهادتم دعا کن
شهید مهدی نوروزی در جمع دوستان همیشه با روحیه ای بشاش و شاداب و با لبخند حاضر می شد در عین خلق و خوی خوشی که داشت همیشه وظایف خودش را مدنظر داشت و کوتاهی در انجام وظیفه نمی کرد .
همواره در خدمت پدر مرحومش و مادر گرامیش بود و اوامر ایشان را بر کار های شخصی مقدم می داشت و به قدری هوای مادرش را داشت که پس از فوت پدرش خلا نبود ایشان با محبت های مهدی تا حد زیادی پر شده بود و هیچ کم و کاستی را حس نمی کردند .
هر چه بزرگتر میشد، فعالیتهایش بیشتر میشد.خیلی به حضرت آقا ارادت داشت و گاهی اوقات برای ایشان گریه میکرد و میگفت احساس می کنم اماممان تنهاست.
در فتنه 88 حقیقتا" جگر مهدی خون شد. من البته از وسعت خدماتش کمتر می دانستم اما بعدها که از مجاهدتهایش در دفع فتنه سال 88 شنیدم به خود بالیدم و به مهدی هم تبریک گفتم.
یادم هست روزی به او گفتم: «روله الهی خدا آنقدر بهت عمر بده که همواره به رهبر و نظامت خدمت کنی.» مهدی هم میگفت: «مادر جان ازت مخوام بری شهادتم دعا کنی و برای اینکه همیشه پشت سر امام خامنه ای و سرباز لایقی برایشان باشم و در خط انقلاب و اسلام حقیقی باشم دعا کن».
شهید مهدی نوروزی
شیر سامرا
@haram69
- ۹۵/۱۲/۱۲