تقدیم به خانواده معزز شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى)
دوشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۵۶ ب.ظ
آرامشِ این خانه بودى تو!
اى تکیه گاهِ خستگى هایم
با رفتنِ تو، رخت بست انگار
از خاطرم، وابستگى هایم
هِى چِلّه برمى داشتم تا تو
برگردى و تاجِ سَرم باشى
اصرار مى کردى "شهادت" را
تا خود، شفیعِ محشرم باشى
قربانِ اشکِ حسرت و آهت
آوینى خطِ مقدم ها!
با خاطرات و عکسِ یارانت
بر داغ هاى ماست مَرهَم ها
حالا سراغت را کبوترها
از "ضامنِ آهو" که مى گیرند
پر مى زنند آرام سوى تو
انگار از دنیا دگر سیرند!
تا نوبتِ "حنجر بُریدن" شد
امروز و فردا کرد اربابت
قول از شهیدان مى گرفتى ... تا
آخر، گِرِه وا کرد اربابت
ما را ببین چون کوه، پا برجا!
این صبر، ارثِ زینبِ کبرى ست
هر لحظه با مایید ... شکى نیست
در خانه، عطرِ حضرت زهراست
اى مرتضاى مهربان من
جانِ من و جانِ دو فرزندت!
اینجا نفیسه با على هستند
در انتظارِ خوابِ لبخندت
شعر از: ع. دهقانى
@labbaykeyazeinab
- ۹۵/۱۲/۰۲