خاطرات شهید مصطفی صدرزاده
خاطرات شهید مصطفی صدرزاده
خاطرات دوستان شهید
(به نقل از جانباز مدافع حرم برادر امیرحسین حاجی نصیری)
یک کانتینری بود که مصطفی توش کار فرهنگی انجام می داد.
اون موقع کار فرهنگی فروختن نوار و پلاک و چفیه و سربند و... بود. توی کانتینر غرفه بندی کرده بود و این وسایل رو می فروخت.
یه شب با بچه ها تصمیم گرفتیم به کانتینر مصطفی دستبرد بزنیم.
قفل در رو شکستیم و رفتیم داخل و دخل رو باز کردیم همه ی پول هاش رو برداشتیم و رفتیم.
بعد هم رفتیم در خونه شون و بهش خبر دادیم که کانتینر رو دزد زده.
ساعت 3 نصفه شب بود.
مصطفی اومد پایین و ناراحت شد.
بهش گفتیم اشکال نداره بیا بریم بستنی بخوریم. و رفتیم و با پول خودش بستنی خریدیم و خوردیم.☺️
چند مدتی با هم از اون پول استفاده می کردیم.
بعد از یکی دو هفته خودمون برای حلالیت گرفتن بهش گفتیم.
ولی اصلا ناراحت نشد و انگار نه انگار.
خاطرات دوستان شهید
شهید مصطفی صدرزاده ( با نام جهادی سید ابراهیم)
- ۹۵/۱۲/۱۱