خاطره از برادر شهید محمدحسین میردوستی
من طاقت ندارم برادرم را تنبیه کنند و تماشاچی باشم
در دوره آموزشی هم با محمد حسین یکجا بودیم. قشنگترین خاطرهای که از او دارم هم در این دوره اتفاق افتاد. مربی آموزش من را تنبیه کرد و یک مسافتی را تعیین کرد تا غلت بخورم. لحظاتی بعد دیدم یک پاسدار دیگر هم با من غلت میخورد. وقتی ایستادم متوجه شدم سید محمد حسین است، بلند شد پرسیدم: مگه تو را هم تنبیه کردند؟ گفت: «نه! من طاقت ندارم برادرم را تنبیه کنند و تماشاچی باشم».
ما از شهادت و کشته شدن در راه خدا هیچ باکی نداریم
وقتی برادر باشی گاهی ممکن است دعوا هم بکنی دیگر! ما هم گاهی دعوا می کردیم اما یک ساعت بعد آشتی بودیم. انگار نه انگار که همین چند لحظه پیش اوقات همدیگر را تلخ کردیم.
این را هم باید تاکید کنم که ما از شهادت و کشته شدن در راه خدا هیچ باکی نداریم و انشاءالله با قدرت این مسیر را ادامه میدهیم و ان شاءالله که در این مسیر ما هم به شهادت برسیم.
منبع:
@shahidmirdoosti
@Shohadaye_Modafe_Haram
- ۹۴/۱۱/۰۹