خاطره ای از زبان مادر شهید محمدهادی نژاد
يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۴۷ ب.ظ
چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه. باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم. شب که خوابیدم حضرت زینب و پسر مو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. وقتی خبر شهادتشو شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب محمد منو انتخاب کرده بود.
منبع:
@Shohadaye_Modafe_Haram
- ۹۴/۱۱/۱۸