خاطره ای از سه دوست
یکی از عکسها رو به خواهرش نشون دادم گفتم این تصویر شهید سید امین رو خیلی دوست دارم...اون حالت معنوی قبل از شهادت و لبخندش برام جذابه..
تو عکس؛ سید مصطفی موسوی هم بود...
پرسیدم : ایشون رو که میشناسید؟
"گفت :بله... از دوستان خوب سید امین هستند..
سید مصطفی و سید مجتبی
خیلی سید امین رو دوست داشتند..
امین هم اونا رو دوست داشت...
بعد از شهادت امین اومدن منزل ما عکسهاش رو نشون میدادند..
بعد از مجروحیت پسرم که برای دفاع از حرم سوریه رفته بود؛ به ما سرمیزدند و جویای احوالمون میشدن..
.. شهادت سید مجتبی و سید مصطفی داغ امین رو برام تازه کرد...رفتنشون برام سخت بود ..."
سید امین بخاطر اینکه مادرش سالها پیش فوت کرده بودند پیش خواهر بزرگترش زندگی میکرد...
خواهری که براش مادری کرد...
خواهرش رو بشدت دوست داشت و بهش خیلی احترام میزاشت..
خواهرش میگفت : مثل پسرم برام عزیز بود و همیشه نگرانش بودم.... چون تنها بود..
قبل از اینکه برای بار اخر اعزام بشه با خواهرش تماس گرفت و اجازه ی شهادت گرفت..
و خواهرش برای همیشه امین عزیز و برادر کوچکش را به خدا سپرد..
روحمان با یادشان شاد..
تصویر: شهیدان سید مجتبی حسینی و سید مصطفی موسوی؛ سر مزار شهید سید امین حسینی
سیدمجتبی
سیدامین
سیدمصطفی
- ۹۵/۰۵/۰۱