خاطره ای از شهید سعید سامانلو
به نام خدا باسلام..............
تو ماموریت سردشت سال 1390 افتخار داشتم و دوشیفت با برادر سامانلو در منطقه حضور داشتم...ایشون آچار فرانسه بود هیچ وقت بیکار نبود هرجوری بود خودشو سرگرم میکرد.این خاطره ای که میخام بگم برمیگرده به زمستان سال90 که از قول مردم بومی سرما و بارندگی اش کم سابقه بوده /پایگاه ما جوری بود که محل خواب واستراحت ما از سرویس بهداشتی ودیگر امکانات مثل انبارمواد غذایی فاصله داشت و با شروع بارش برف و جابجایی برف ها توسط باد راه های انبار ها و دستشویی بسته میشد هر روز باید میرفتیم و راه ها رو باز میکردیم و همچنین برای جلوگیری از یخ زدن تانکر آب دستشویی باید زیر تانکر آتش روشن میکردیم که اون خودش یه پروزه تخصصی وسخت بود. یه روز نشسته بودیم دورهم تو اتاق وصحبت میکردیم گرم صحبت بودیم ومتوجه نبودیم که سعید پیش ما نیست غروب شد ، شب شد خبری از سعید نشد نگران شدیم ، تا به خودمون اومدیم که بریم دنبال سعید بگردیم یه دفعه یه آدم سیاه از در وارد شد ، بله ماداشتیم خوش و بش میکردیم ولی آقاسعید ما مشغول درست کردن اون پروژه تخصصی که اشاره کردم بوده ، خیلی شرمنده شدم .
همون لحظه رو با دوربین ثبت کردم.
روحش شاد
ارسالی از طرف دوست شهید
کانال شهید مدافع حرم سعید سامانلو
@shahid_samanlo
- ۹۴/۱۲/۱۱
حاج آقا کی شهید شدند؟
لطفا مختصری توضیح زیر عکس بنویسید
یا علی