خاطره ای از شهید مدافع حرم پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی و مسجدی کردن جوان
مغرب بود برای اقامه نماز به سمت مسجد راهی شدم ، تو مسیر سید میلاد رو دیدم که با یکی از جوانهای محل که خیلی اهل مسجد نبود صحبت می کرد سلام دادم گفتم سیدجان مگه صدای اذان رو نمی شنوی ؟؟؟!
مسجد نمیای؟؟؟!
گفت شما برو من میام الان کار دارم ، ذهن من خطا رفت گفتم سید رو ببین نماز اول وقت رو به تعریف و خوش و بش کردن با این جوان ترجیح داد!!!!!
وارد مسجد شدم و تو افکار غرق بودم بدون توجه تکبیره الاحرام نمازم رو گفتم ، نماز اول وقت که تموم شد سید رو دیدم که با عجله وارد مسجد شد اما نماز اول وقت تموم شده بود افسوس رو تو چشمهای سید که به نماز اول وقت نرسیده بود رو دیدم
اومد نشست کنارم ، گفت فلانی این همه مسجد و نماز میایم نباید کارمون خروجی داشته باشه ؟؟!
گفتم چرا؟!
گفت پس کو؟؟!
چرا دست جوانها رو نمی گیری بیاری مسجد، هر کدوممون دست یک نفر رو بگیریم اهل مسجدش کنیم برامون بسه😭
گفت فلانی اون جوانی که من باهاش صحبت می کردم سالهاست با شما همسایه است چرا تا حالا مسجدیش نکردی من از خجالت دیگه حرفی برای گفتن نداشتم
گذشت تا بعد از شهادت آقا سیدمیلاد مادر اون جوان اومد سراغ من و گفت سید میلاد با پسر من چیکار کرده من تا حالا گریه و توسل پسرم رو ندیده بودم اما الان پسرم اهل نماز و توسل و دعا شده و همه اینها از برکات دوستی با سید میلاد بوده.
راوی : دوست شهید( از خادمین شهدا)
نشر حداکثری خاطرات با ذکر صلوات
شما دعوتید به کانال شهید مدافع حرم پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی
@ShahidMiladMostafavi
https://telegram.me/joinchat/Bc1v3z-zHaCvt3Rg1RLwmQ
- ۹۵/۱۱/۱۳