خاطره ای درباره شهید شیخ رضایی
به نام خدا
دوست عزیز و بزرگوارم آقای حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای شیخ محمد رضایی فردی بودبسیار دلسوز و مهربان با روحیه ای بسیار حساس ولطیف اما همیشه شاد،زمانیکه آقای رضایی در جمعی حضور داشتند صدای خنده و شادی از سوی رزمنده ها به گوش میرسید، همیشه دوستان را تذکر میدادند که؛در هر حالتی که هستند و مشغول هر کاری که می باشند خدا را شاهد و گواه بر ناظر اعمال خود بدانند،
بسیار کوشا بود و شجاع وهمیشه در خط مقدم حضور داشتند، معتقد بودکه :هر کسی که مردم را موعظه و پند و اندرز میدهد خود باید قبل از همه آنرا انجام دهد همانند پیامبر گرامی اسلام و میگفت:چگونه میشود مردم را به کاری وا داری که خود بدان عمل نمیکنی!
همیشه به نیروها سرکشی میکرد،به اتاق بچها میرفت با آنها سخن میگفت،به درد ودل بچها گوش میداد! و به آنها راهکار نشان میداد!
در تمرینات آموزشی نظامی شرکت میکرد وخود جزو نیروهای فعال و برجسته نظامی فاطمیون به حساب می آمد،
من خود به چشم میدیدم که همیشه دلنگران بچها بود! و برای سلامتی و پیروزی رزمندگان اسلام بسیار دعا میکرد،
بسیار میهمان نواز بود وصبر و حوصله عجیبی برای شنیدن سخنان بچها داشت! ودر این مورد هیچگاه شکایتی از ایشان در مورد بچها که گاه و بیگاه سراغ آقای رضایی میرفتند نداشت و با خوش رویی ودلگرمی خاصی از بچها استقبال میکرد،
همیشه میگفت؛ قدر خود را بدانید! قدر این لطف الهی را که شامل حال شما شده است را بدانید! چون شما برگزیده اید تا از حریم اهل بیت علیهم السلام دفاع نمایید!
چون شما را بی بی دو عالم حضرت زینب کبری خود انتخاب نموده است،
روحش شاد