خاطره مادر شهید مصطفی صدرزاده از او
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۳۵ ب.ظ
دوسال پیش مصطفی مرخصی اومده بود. داشتیم درمورد سوریه باهم حرف می زدیم من ازنگرانی ها و دلواپسی هام براش می گفتم. بعداز مکثی گفت مامان تا چیزی مقدر خدا نباشد اتفاق نمی افتد؛ این رو من اونجا با تمام وجودم حس کردم. مامان فقط یک خواهش دارم این که اول برای بچه های مردم دعا کن چون دست من امانت هستن.
منم دعایی که مادر بزرگش توصیه کرده بود بهش دادم گفتم این دعا رو از خودت دور نکنی، دعای حفظ امام جواد،
وقتی می خواست ازاین جا بره قبلش رفته بود از روی دعا کپی کرد برای تمام نیروهاش یک روز که باهاش تماس گرفتم احوالشو پرسیدم. گفت: به خواست خدا و دعای که شما دادی تمام نیروها به سلامت برگشتند...
- ۹۵/۰۶/۱۱