در و دیوار هیئت هم دلتنگ توست، من که جای خودم.
دلنوشته
از زبان خواهر بزرگوار شهید محمد اسدی (غلامعباس)
کجایی برادر!
در و دیوار هیئت هم دلتنگ توست، من که جای خودم.
امسال، فاطمیه نبودی برادر. کسی هم عباس گونه رجز نخواند که نخواند.
هی با خودم زمزمه کردم:
ای ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود
هی خواندم که شاید صدایت را در خواب بشنوم.
کجایی برادر، فاطمیه اول گذشت، بگو تا فاطمیه دوم می آیی؟
بیا که قصه های شب عاشورا تکرار شود. بیا من از صدیقه طاهره بگویم، تو دندان روی دندان فشار بدهی و هی بگویی کی شود انتقام فدک بگیرم.
مثل شب عاشورایی که زینب کبری گفت و عباسش دست به قبضهء شمشیرش فشرد...
راستی برادر هیچ نامی برایت قشنگ تر از غلامعباس نمیتوانست باشد.
همه اش چشم میبندم شبها و دعا میکنم به مهمانی پلکهایم بیایی، بعد من نام حضرت مادر را ببرم، تو به احترام، تمام قد بایستی، آن وقت محو تماشای هیبتی عباسی ات شوم
کجایی برادر! فاطمیه است...
کانال شهدای مدافع حرم
@mostafa_sadrzadeh
- ۹۵/۱۱/۳۰