دلنوشته ای توسط یکی از اعضای کانال در سالروز شهادت شهید"مهدی صابری"
رسید... رسید وقت پس زدن پرده های غفلت... وقت لبیک گفتن ندای آسمانیان... وقت بال گشودن...
و اینگونه شد که مرگ در برابر این آزادگی،این شجاعت و این غیرت شرمسار شد... چرا که این تو بودی که پیشتاز شدی و سبقت گرفتی در برگزیدنش...
برادرم مهدی جان،گوارای وجودت باد شهد شیرین شهادت و میلاد ابدی و عبودیت...چه زیبا به عهد خود وفا نمودی و رفتی،که فرشتگان غبط خوردند به حالت...
و من... و عالمیان... از اینکه جا ماندند و ماندم در این کوره راه دنیوی... و تنها نصیبمان،تماشای عروج مردانی،چون تو بود و آه های خشک شده از حسرت در سینه هایمان...
هرچند گاهی نسیمی از خرسندی میگذرد از دلم از اینکه توفیق آشنایی با تورا پیدا کردم و شدی برادر آسمانی من...
نمی دانم حکمت این آشنایی و این حضور پیوسته ات در ذهنم چیست...
شاید همین طراوت روحانی باشد و شاید سعادتی بود که با خانواده نازنینت دیدار کنم و محبتی عجیب در دلم بیافتد...
از این بابت خدا را شاکرم...
میدانم که آگاه می شوی از کسانی که یادت از دریچه ذهنشان عبور می کند،چه گاه گاه و چه همیشه...
و از این سو،امیدی در دلم جوانه میزند...
امید این که برایمان دعاکنی،چرا که معامله ات با خدا آن چنان بزرگ بود و بلند بالا که بی قیمت شدی در نزدش و گران بها...
و چه مقامی به از این... به از این که آبرو داشته باشی در پیشگاهش... و این که خدا خریدارت باشد...
امیدوارم با دل آسمانی ات برای ما خاکی های این دیار دعا کنی...
کانال شهید"مهدی صابری"
@shahid_saberi
- ۹۴/۱۲/۱۱