رفیق شهیدم دستم را بگیر
بسم رب شهدا والصدیقین
امروز شاهد شنیده هایی بودم از زبان شیخی از طبار فاطمیّون
آری از غلامان عباس میگفت
از کسانی که عزت غلامی خود را نزد اربابشان با خون خود امضا کردند
شیخ میگوید...
در پانزدهم خرداد ماه بود آری همین تاریخ بود که در
مایر(شهری اطراف حلب) ولوله ی عشاق به پا شد آری عروسی در پیش است غلامان عباس در پوست خود نمیگنجند
آه خدای من احمد و غلام عباس را چه صحنه ایی به راستی تا ابد در ذهنم ثبت شده است
آن روز دروازه ی قرآن بود و دروازه ی قرآن احمد و غلام عباس بودند و رزمندگان همه از زیر این دروازه ی بهشتی راهی عروسی شدند
فلش بکی میزنیم بر بهشتیان بصرالحریر چون این دروازه قرانی که عشاق تشکیل دادند من را یاد شهیدسیدمجتبی انداخت که در شب حنابندان اسپند را بر سر تمامی رزمندگان چرخاند و چه بگویم که اسپند بر روی سر خودش چرخانده نشد آری آن شب شهادتش امضا شده بود و در ظهر عملیات خود را در جمعیتی از شیاطین استشهادی کرد یازهرا......
و در پانزدهم خرداد ماه همه ی رزمندگان از زیر دروازی قرآن شهدایی رد شدند اما دیدم که از شورشوق عملیات نه احمد و نه غلام عباس از زیر قرآن عبور کنند نگاه های عمیق به همدیگر میکردند و لبخند از لبانشان جدا نمیشد یا اباعبدالله چشمان این دو عزیز چهپیمانی را باهمامضا کردند و چه زیبا بر پیمان خود استوار ماندند ودو روز بعد در روز هفدهم خرداد ماه عملیات شروع شد و
غلام عباس به خیل غلامان حضرت عباس پیوست احمد هم که آشفته شده بود از پر کشیدن غلام عباس نوکری خود را با خونش امضا کرد و شامل آیه ی شریفه عند ربهم یرزقون... شد
آری دو روز پیش دروازه ی قرآن رزمندگان شدند و امروز دروازه های جنت بر آنان گشوده شد
به راستی هنوز هم برای شهادت دیر نیست دلها را باید صاف کرد
و بر پیمان خود استوار ماند
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک
بیاد شهیدان ماه میهمانی خدا
شهید محمد اسدی
شهید احمد مکیان
رفیق شهیدم دستم را بگیر
- ۹۶/۰۲/۲۹