روایتى از سردار شهید مدافع حرمین عسگرین سید حمید تقوى فر
سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۳۶ ب.ظ
تازه از نمازجمعه برگشته بودیم که با حاج حمید تماس گرفته شد و بهشون اطلاع داده شد که هیئتی به ایران آمده و در هتلی مستقر شدهاند و قرار شد که حاج حمید برای مذاکره با آن هیئت به هتل برود. هدی و مونا از حاج حمید خواستند که آن ها را همراه خود ببرد. حاج حمید هم قبول کرد و به بچهها گفت تا من ماشین رو روشن می کنم شما هم سریع بیاید. آنشب دیر وقت بود که حاج حمید به همراه بچهها به خانه برگشتند. حاج حمید از من پرسید چیزی برای خوردن داریم؟ حاج حمید خیلی اهل مراقبه بود. با وجود اینکه روزه بود ولی در هتل شام نخورده بود و گرسنه به خانه برگشته بود.
"نقل از صفحه همسر شهید"
- ۹۵/۰۴/۲۹