مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

زحمی فتنه 88 شهید مدافع حرم شد 1

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۶ ب.ظ

به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه جوان، تکه کلام آقا مرتضی کریمی «مشتی» بود. خودش هم از آن بچه‌های جنوب شهری مشتی و باحال بود که دینداری و ولایتمداری تنها لقلقه زبانش نبود و بارها و بارها اخلاصش را در میدان عمل به اثبات رسانده بود؛ چه در فتنه 88 که شب شام غریبان توسط فتنه‌گران به شدت مضروب شد و چه در موسوم دفاع از حرم که کیلومترها دورتر از خاک وطنش در غربت شام به شهادت رسید. برای گفت و گو با خانواده شهید مرتضی کریمی با محمد گزیان از بچه‌های عقیدتی و نظارت حوزه 215 ایثار و مهدی بهارلو از همکاران شهید هماهنگ کردیم و در یک بعد از ظهر گرم تیرماهی به اتفاق آن دو به شهرک شهید زنگ رودی در خیابان کاشان رفتیم. همصحبت ما فاطمه سادات موسوی همسر شهید بود که درکنارش گفت و گوی کوتاهی با حنانه کریمی دختر 10 ساله شهید انجام دادیم. در حالی که ملیکای شش ساله، دیگر دختر آقا مرتضی خجالتی بود و ترجیح داد تنها شنونده گفت‌و‌گویمان باشد.

خانه‌ای کوچک اما باصفا

خانه شهید کریمی آپارتمانی نقلی و بسیار کوچک در شهرک زنگ‌رودی است که سر و تهش را می‌شود با یک نگاه ورانداز کرد. اینجا خبری از پول‌های آنچنانی که برخی سعی دارند به مدافعان حرم بچسبانند نیست. در عوض لطف و صفایی در فضای خانه موج می‌زند که بیشترش به خاطر وجود حنانه و ملیکا دختران شهید کریمی است که با حیایی کودکانه کنار مادر نشسته‌اند و با دقت به حرف‌های ما گوش می‌دهند.

شهیدی از یک محله پر شهید

اولین سؤال ما از همسر شهید ماجرای آشنایی و ازدواجشان است. اینکه چه اتفاقی باعث شد زندگی او با یک شهید رقم بخورد و خانم موسوی می‌گوید: ما و آقا مرتضی همشهری بودیم. اصالتمان برمی‌گردد به روستاهای اطراف قزوین. البته مدتی می‌شد که خانواده همسرم به محله شهرک ولیعصر تهران نقل‌مکان کرده بودند. منتها همان آشنایی قبلی باعث ازدواجمان شد و من و آقا مرتضی سال 82 زیر یک سقف رفتیم. من آن زمان حدوداً 15 سال داشتم و آقا مرتضی هم که متولد 1360 است، دامادی 22 ساله بود.  زندگی این دو زوج جوان در یکی از محلات جنوب شهری تهران شروع می‌شود که طی جنگ تحمیلی 2800 شهید تقدیم کرده است. شهرک ولیعصر(عج) در کنار محله فلاح (منطقه 17 و 18) دو منطقه پر شهید تهران هستند که در جنگ تحمیلی رزمندگان بسیاری را روانه جبهه‌ها کردند و حالا هم از این دو منطقه مدافعان حرم بسیاری به سوریه و عراق اعزام می‌شوند.

همسر شهید در ادامه می‌گوید: پدر همسرم از رزمندگان دفاع مقدس هستند و خود آقا مرتضی هم از وقتی که من به یاد دارم در بسیج فعالیت می‌کرد. ایشان سنش به جنگ قد نمی‌داد، اما عاشق خدمت در بسیج بود. طوری که اغلب مواقع بعد از تعطیلی محل کارش، به پایگاه بسیج می‌رفت و کمتر در خانه بود. آقا مرتضی ابتدا در معاونت فرهنگی شهرداری تهران کار می‌کرد و بعد عضو سپاه شد.

تیپ حضرت زهرا(س) از سپاه محمدرسول الله(ص) تهران بزرگ، جایی بود که شهید کریمی در آن مشغول به کار می‌شود و تا زمان شهادت در آنجا خدمت می‌کند. مهدی بهارلو همکار شهید در میان همکلامی‌مان می‌گوید: آقا مرتضی تقریباً از سال 79 یا 80 وارد تیپ شد و از آن زمان به بعد همکار و دوست شدیم. تیپ ما چند گردان بسیجی دارد که آقا مرتضی در اواخر عمرش جانشین گردان حضرت زهرا(س) از تیپ حضرت زهرا(س) شده بود. خودش هم عاشق خانم زهرا (س) بود و عاقبت جانش را برای دفاع از حرم فرزندان بی‌بی دو عالم حضرت زهرای اطهر(س) تقدیم کرد.

تویی که نمی‌شناختمت

در میان همکلامی‌مان با همسر شهید کریمی نکته‌ای که بیشتر به چشم می‌خورد، تأکید این همسر شهید به عدم شناخت کافی‌اش‌ از شهید کریمی است.

خانم موسوی می‌گوید: من آقا مرتضی را بیشتر بعد از شهادتش شناختم. غیر از آنکه فعالیت در سپاه و بسیج باعث می‌شد کمتر در خانه باشد، ‌همسرم آدم توداری بود و خیلی از کارهای بیرون حرف نمی‌زد. بعد از شهادتش و لابه‌لای صحبت‌های دوستان و همکارانش بود که آقا مرتضی را بیشتر شناختم. در مراسم ختمش خیلی از مادرها می‌آمدند و می‌گفتند فرزند ما راه ناصوابی را طی می‌کرد اما شهید کریمی آنها را جذب بسیج کرد و به راه آورد. شنیدن این حرف‌ها برایم خیلی جالب و تا حدی عجیب بود. من 13 سال با آقا مرتضی زندگی کرده بودم و تا آن لحظه نمی‌دانستم او چه کارهای خیری انجام داده‌است. 

از همسر شهید در خصوص اخلاق و رفتار شهید کریمی می‌پرسیم و پاسخ می‌دهد: 

صبر آقا مرتضی و شوخ‌طبعی‌اش نکته‌ بارز خلقیاتش بود که باعث می‌شد حتی در بدترین شرایط از کسی نرنجد و قهر نکند. گاهی موقعیت‌هایی پیش می‌آمد که تعجب می‌کردم چطور عصبانی نمی‌شود و از کوره درنمی‌رود. آقا مرتضی خیلی از مسائل به ظاهر جدی برای دیگران را به شوخی می‌گرفت و با خنده از کنار‌شان عبور می‌کرد.


  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">