مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

شهیدی که اخلاق مدار بود (جاسم حمید)

چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۷:۲۱ ب.ظ

هیچ وقت خود را برتر نمی‌دانست

دوست حاج جاسم صحبت هایش را این گونه تکمیل می‌کند: «نیروهای سوری و ایرانی که او را می‌شناختند شیفته منش و اخلاق حاج جاسم بودند، هیچ کدام از نیروهای ایرانی به خود اجازه نمی‌دادند که بروند و در جمع نیروهای سوری بنشینند اما حاج جاسم این کار را می‌کرد. با حاج مصطفی دو نفری می‌رفتند و در جمع نیروهای سوری می‌نشستند، چای آنها را می‌خوردند و رفاقتی با آنها صحبت می‌کردند و گپ می‌زدند، تا جایی که حتی تیم حفاظت سوریه به حاج جاسم‌اشکال کردند که شما چرا در جمع نیروهای سوری رفت و آمد می‌کنی و برای مدتی پرونده حاج جاسم را بستند و اجازه نمی‌دادند وی به سوریه برود.حاج جاسم هیچ وقت خودش را برتر از بقیه نیروها یا کسی که نگهبانی می‌داد، نمی‌دید، هیچ وقت خود را فرمانده نیرو نمی‌دید بلکه خود را هم سطح و رفیق نیروها می‌دید.

بعد از شهادت شهید ابوحامد، حاج جاسم مسئول عملیاتی منطقه شیخ هلال شد، در حدود دو هفته‌ای که ما در منطقه عملیاتی بودیم حاج جاسم عقب نرفت. نیم ساعت راه تا مقر اصلی بود و ما به حاجی اصرار می‌کردیم که حداقل برای دوش گرفتن چند ساعتی به عقب برگردد. اما وی قبول نمی‌کرد، دائم در منطقه بود حتی برای خواب هم برنمی‌گشت، شب و روز بیدار بود، دائم در ارتفاعات تردد می‌کرد در پاتکهای دشمن به قدری خوب فرماندهی می‌کرد که دشمن جرات نداشت بیشتر از یکی دو کیلومتر جلو بیاید و حرکت دشمن را در نطفه خفه می‌کرد. حاج جاسم به نیروهایش انگیزه می‌داد، نیروهای حاج جاسم دوست داشتند در منطقه بمانند.»

خوابی که با شهادت تعبیر شد

همرزم شهید سردار حاج جاسم حمید نحوه شهادت وی را این گونه شرح می‌دهد: « نحوه دقیق شهادت را اطلاعی ندارم چون آن موقع ایران بودم، اما آنچه از دیگران شنیده ام را نقل می‌کنم.

حاج مصطفی رشیدپور که صمیمی‌ترین دوست جاسم بود گفت خواب حاج جاسم را دیدم که شهید می‌شود و وقتی بنده این خبر را به حاج جاسم گفتم گفت خیلی ممنونم ازتو که این خبر را به من دادی و امیدوارم ان‌شاءالله همینطور باشد و اگر شهید شدم شفاعتت می‌کنم.

حاج جاسم سال بعد از شهادت حاج مصطفی غصه می‌خورد که بسیار حیف شد که سال قبل شب ولادت حضرت زینب در سوریه بودیم اما اکنون مصطفی دیگر کنارم نیست... داستانی که برایتان گفتم را حتی در قالب یادداشت نوشته‌ام و حتی پخش شد و معروف به عیدی حضرت زینب(س) معروف شده است و اینکه خودم خواب دیدم حاج مصطفی و جاسم کنار هم می‌خندند و بسیار خوشحال هستند.حاج مصطفی در ایام مجروحیت در ایران در منزل خودشان بودند و در دوران جراحی از دنیا می‌رود.»

ماجرای شهادت حاج جاسم از زبان همسر

سهیلا شمونی، همسر سردار شهید حاج جاسم حمید درباره چگونگی اطلاع یافتن از نحوه شهادت همسرش برایمان این گونه گفت: «در روزی که این اتفاق جانسوز رخ داد به عیادت مادرم که در بیمارستان بودند رفته بودم.بعد از ساعتی دیدم همسایگان به بیمارستان آمدند و به جهت اطلاع یافتن از این ماجرا از من خواستند تا با آنها به خانه بروم به همین جهت دم در بیمارستان بود که آنها این ماجرا را به من اطلاع دادند.

قبل از شهادتش قریب به 9 بار به سوریه رفته بود. آخرین بار که رفت و مصادف با شهادتش شد نوه ما محمد آقا متولد شد. ساعت 12 شب سردار شهید شد و محمد ساعت 12 شب به دنیا آمد. این در حالی بود که با هماهنگی بیمارستان، دخترم را زودتر در بیمارستان بستری کردیم تا بلکه او به جهت اطلاع از حادثه شهادت پدرش اتفاقات ناگواری برایش به وجود نیاید. اما متوجه شدیم که همان شب که سردار شهید شد به خواب دخترم آمد و گفت که من به آرزویم رسیدم.»

همسر شهید از وصیت حاج جاسم می‌گوید:« سردار وصیت هایش بیشتر درباب ایمان و تلاش در مسیر ارتقاء تقوا خطاب به همسر و فرزندان بود و بسیار به مسئله اقامه نماز اول وقت توصیه می‌کرد و به قدری بر این امر واقف بود که فراموش نمی‌کنم در اولین مرتبه که با خانواده به مدت دو هفته ما را به سوریه برد در فرودگاه با اینکه زمان پرواز با اذان یکی شده بود وی نمازش را در حالی که عوامل پرواز از تاخیر ناراحت شده بودند اقامه کرد.

شهید جاسم در امر کمک به نیازمندان بسیار تلاش می‌کرد چراکه بعد از جریان شهادت همسرم متوجه دختر و پسر جوانی شدیم که با ناراحتی بسیار جویای احوال سردار شده بودند به جهت اینکه می‌گفتند شهید حاج جاسم بسیار کمک حال ما در طول زندگی بود و از هیچ کمکی درباره ما دریغ نمی‌کرد. درباره وضعیت حاج جاسم در سوریه آن طور که من با وی در سفر دوم به مدت یک ماه بودم فاصله استراحت گاه تا منطقه عملیاتی به اندازه سه کیلومتر بود. به گونه‌ای که صدای توپ و گلوله به وضوح شنیده می‌شد و من و دیگر خانم‌هایی که در استراحتگاه ساکن بودیم با بیان احادیث و دعا و قرآن خواندن برای موفقیت حاج جاسم و دیگر همرزمانش به درگاه خداوند استغاثه می‌کردیم و حاج جاسم از هشت صبح که از خانه بیرون می‌رفت تا 10 که به ما ملحق می‌شد در میدان جنگ حضور داشت. حتی شب که می‌آمد با او به تل زین‌العابدین واقع در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) می‌رفتیم و او از وضعیت حضور خود در منطقه و جایگاه تکفیری‌ها و اسم مناطق و دیگر اطلاعات با ما صحبت می‌کردند. »

لحظه خداحافظی همسر با پیکر حاج جاسم

همسر شهید جاسم حمید ادامه می‌دهد:«درباره لحظه ملاقات من با پیکر همسرم فراموش نمی‌کنم لحظاتی را که پیکر همسرم را وقتی از تهران به فرودگاه اهواز آوردند جهت استقبال و تشییع همسر شهیدم به ما گفتند به سوی پیکر بروید اما فرزندانم به مسئولین تشییع گفته بودند نگذارید مادر ما صورت پدر را ببیند ولی وقتی اصرار کردم لحظه‌ای این کار را کردند که دیدم تمام صورت همسرم از بین رفته بود. نحوه شهادت حاج جاسم به این شکل بود که نیروهای تکفیری بمب‌های تلویزیونی را تدارک دیده بودند و در مسیر کار می‌گذاشتند، البته این بمب‌ها به صورت حسی عمل می‌کرد به این معنا که وقتی بار سنگینی از آن رد می‌شد منفجر می‌شد با این وجود قبل از رفتن همسرم با ماشین همرزمانی با موتور رفته بودند ولی آسیبی بدانها نرسید تا اینکه همسرم با چند تن از همرزمانش این مسیر را طی کرد که منجر به شهادت او و زخمی شدن همراهانش شد.

سردار در سوریه در استان حمام سمت فرماندهی محور شیخ هلال را به عهده داشت که به طول 80 کیلومتر بود و البته دوستان همرزمش زندگی نامه او را در مواردی با فیلم از فعالیت هایش در سوریه در قالب سی دی‌هایی منتشر کرده‌اند ولی آنچه که حائز اهمیت است اینکه او در ایامی که به تهران می‌آمد به ما تنها از شرایط خوب موجود در سوریه می‌گفت تا ما نگرانی نداشته باشیم. دوستان شهید بعد از شهادت به او لقب «فاتح بوکمال» داده بودند به جهت اینکه این منطقه منطقه مرزی عراق و سوریه محسوب می‌شد و حتی نیروهای آمریکایی نیز از این مسیر رفت و آمد می‌کردند حال با جانفشانی نیروهای مقاومت آن منطقه حساس نجات پیدا کرد.»


سخن پایانی

همسر شهید تصریح می‌کند: « بنده به  عنوان نکته پایانی در جواب کسانی که مخالف حضور مدافعان حرم در سوریه بوده و هستند می‌گویم اگر امثال شهدای جوان مدافعین حرم و حاج جاسم در مناطق عملیاتی حضور پیدا نمی‌کردند آیا شرایط امن در ایران وجود داشت و آیا به نظر آنان کشور اسلامی ایران به سوریه تبدیل نمی‌شد؟ بنده حتی اکنون معتقدم اگر کسانی بتوانند در نبرد دشمن شرکت کنند و عده‌ای با آنها مخالفت کنند قطعا باید در مقابل خداوند جوابگو باشند.»

منبع: کیهان

  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">