مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

مدافعان حرم (پروانه های شهر دمشق)

در این وبلاگ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) معرفی می شوند.

در این وبلاگ سعی می شود با معرفی شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س)، گوشه ای از رشادت های این غیور مردان به تصویر کشیده شود.

آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

شهید علی اکبر عربی

يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۵۱ ب.ظ

سلام

تو سوریه بچه ها یه هیت خصوصی داشتند که همین بچه های زوار الزهرا می چرخوندن .سعید مناجات می خوند. 

یه طلبه جوان(شیخ داود)صحبت میکرد وبچه ها خودشون مداحی می کردن جاتون خالی هیت خوبی بود. یه روز یه قسمت بچه ها به یه منطقه دیگه اعزام شدن و بیشتر بچه های هیت بخصوص شیخ داود که سخنران بود م رفت دیگه سخنران نداشتیم شب اول علی آقا به یکی از بچه ها گفت یه مطلب اخلاقی  آماده کن بیا تو هیت بگو زمان هیت که شد تقریبا سه نفر بودیم اون بنده خدا داشت مطلب  میگفت که حاج آقا قلی زاده که هرشب سرساعت می اومد وتو هیت می نشست اومد وهمین طور به مطلب دوستمون گوش داد آخر مجلس علی آقا بهش گفت حاج آقا ما چون کم بودیم به شما نگفتیم آقای قلی زاده با تمام تواضع گفت من اومدم استفاده کنم .

از فردا شبم  برای چهار پنج نفر مطلب آماده می کرد ومی آومد صحبت می کرد براش فرق نمی کرد برای دویست نفر صحبت کنه یا پنج نفر تا بچه ها از ماموریت برگشتن وهیئت همون حال اولش رو گرفت.

تو سوریه تو یه ساختمان دو طبقه مستقر بودیم بیشتر بچه ها تو طبقه بالا مستقر بودن و مراسمات و نماز جماعت هم اون بالا خونده میشد من محل استراحتم طبقه پایین بود روزهایی شهید عربی جاش جوری بود که تو صف اول نماز جماعت بود  بچه ها معمولا. قبل از اذان صف ها رو مرتب می کردن روزای اول که اونجا رسیدیم  من کمی دیر رسیدم صف های جلو پر شده بود من اومدم دیدم اگه شهید عربی کمی جمع تر بشینه شاید برا منم جا بشه بهش گفتم بزرکوار منم میتونم کنارتون بشینم با یه روی بازی گفت حاجی شما تا آخر ماموریت جات پیش ما محفوظه  هروقت میدید دارم میا م برام جا باز می کرد.

امروز صبح جاتون خالی حرم امام رضا یادش بودم، گفتم: علی آقا بازم کنارت برام جا باز کن... فردا شبش آمد همون چند نفر هم نبودن گفت هیئت نیست امشب گفتم حاجی بچه ها درگیر آماده شدن برای ماموریتن هنوز نیامدن.گفت میرم اتاقم اگر آمدند خبرم کنید بعد از نیم ساعت بچه ها آمدند احمد عاشورا را شروع کرد و حاج محمود رفت تا حاج آقا را صدا بزند حاج آقا مثل اینکه منتظر باشد سریع آمد پس از عاشورا محمدعلی روضه خواند احمد و محمود هم روضه خواندند و سپس حاج آقا سخنرانی کردند...

منبع:

کانال شهدای مدافع حرم قم

@sh_modafeaneqom


  • خادم اهل بیت (ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">