شهید مدافع حرم احمد مکیان به روایت یکى از همرزمان
پادشاهی که به تاریکی شب
می برد شام یتیمان عرب
السلام علیکَ یا امیرامومنین یا علی ابن ابیطالب
سیره شهدا
ماه رمضان سال ۹۴ بود همچین شبی نیمه های شب گوشی تلفنم زنگ خورد
شهید احمد بود گفتش که پاشو زود بیا بیرون گفتم چی شده گفت بیا بهت میگم
رفتم دیدم احمد دوتا از داداشای احمد تو ماشین بودن گفتم چی شده
گفت بشین بریم حرم بی بی
رفتمی سمت حرم توی راه ازش پرسیدم چی شده گفت بریم متوجه میشی...
رسیدیم حرم عشق
خیلی شلوغ بود
بله مثل هر سال
طرح اکرام ایتام بود
دورادور داشتم شهید مکیان رو نگاه میکردم خوشحال بود که به مراسم رسیده بود رفت جلو و مبلغی رو برای ایتام کمک کردند
گفتم بریم داخل زیارت کنیم گفت وایسا فعلاً کمی کار دارم دیدم داره بین جمعیت دنبال چیزی میگرده
یه گوشه ی دیگه مردم جمع بودند به جلپی جمعیت رسیدیم دیدم که شناسنامه هایی برای ایتامی که تحت تکفل کمیته امداد بودند درست کرده بودند و کفالت ایتام رو تبرکی به مردم میدادند
احمد هم کفالت یکی از ایتام رو پذیرفت....
مطمئنم که تا زمان حیاتش به اون یتیم کمکمالی میکرد
ولی خدا خدا میکنم
خدا خدا میکنم که اون عزیز حالا که احمد شهید شده فکر نکنه که مکفلش ولش کرده
برادرم تو هم وسیله ای برای رسیدن به خدا بودی که احتمالاً یکی از راه هایی که احمد رو لایق شهادت کرد تو بودی
هنوزهم برای شهادت دیر نیست
شهیدزندگی کنیم تا شهیدشویم
احمدجان دست ماراهم بگیر
@labbaykeyazeinab
.
- ۹۶/۰۳/۲۷