شهید کردانی نابغه ای که تاریخ شهادت خود را پیش بینی کرده بود ۴
نابغه نظامی اهواز
علی کردانی فرمانده حوزه 12 کوت عبدالله و پسر عموی شهید کردانی هم میگوید: عباسآقا صفات بخصوصی داشت که هر کسی این صفات را نداشت. صفاتی که ناشی از خودسازیهای ایشان بود، من هیچگاه ندیدم که ایشان عصبانی شود، حرف بدی بزند حتی حرفهای معمولی که گاهی بین مردم رواج دارد را هم نمیگفت. خیلی چشم و دلپاک بود، چیزی که عباس را به شهادت نزدیک کرد این بود که عباس به شهادت و شهدا عشق میورزید، دلبستگیهایش را از دنیا بریده بود و هیچ وابستگی به دنیا نداشت. با اینکه عباس مدتی کشاورز و مدتی هم استخدام رسمی سپاه بود اما هیچ وقت در جیبش پولی نبود هر وقت پولی به دستش میرسید به فقرا کمک میکرد. عباس با همه مدافعان حرم این منطقه دوست بود، شهید تقوی، شهید حسن حزباوی و شهدای دیگر دوست و رفیق عباس بود. یکی از همرزمان عباس برای من تعریف میکرد که عباس حتی تاریخ شهادت خود را هم برای ما گفته بود و میدانست در چه منطقهای به شهادت میرسد. ما به عباس خندیدیم و گفتیم تو از کجا میدانی، گفت وقتی شهید شدم متوجه میشوید.
وی میافزاید: عباس دوره مربیگری عمومی بسیج را گذراند، بعد از این دوره در سپاه اهواز که حالا به ناحیه امام حسین(ع) اهواز تغییر نام داده، مشغول به خدمت سربازی شد. بعد از سربازی در همان ناحیه امام حسین(ع) مشغول به کار شده و آموزشهای تخصصی از جمله دوره تاکتیک و تخریب را گذراند. عباس تقریبا از سال 80 به بعد در همه میدانهای تیر اهواز، افسر بود. در واقع، عباس مهندس ساخت بمب و موشکهای دستی و از نوابغ اهواز بود. یکی از دوستانش میگفت عباس میتوانست سی نوع تله انفجاری درست کند. حتی در همین مدتی که در سوریه بود هم با استفاده از وسایل پیش پا افتاده یک تله انفجاری درست میکند و چند نفر از داعشیها را با همین تله انفجاری ساده به هلاکت میرساند که این ماجرا به گوش سردار سلیمانی میرسد و سردار سلیمانی هم ابراز رضایت میکنند، ظاهرا عباس در سوریه با سردار سلیمانی هم دیداری داشتند.
وی در ادامه میگوید: عباس اولین بار که به سوریه رفت از لشکر عملیاتی اعزام شد. اما دفعه دوم درخواست اعزام خود را از سپاه قدس میگیرد، ظاهرا دستور اعزام او را سردار سلیمانی داده بودند. یکی از همرزمانش تعریف میکرد که یک روز صبح وقتی عباس را از خواب بیدار کردیم ناراحت شد که چرا مرا بیدار کردید خواب امام رضا را میدیدم که وقتی مشغول تعریف خوابش میشود دوستانش از عباس فیلم گرفتهاند، عباس آقا در فیلم میگوید که امام رضا(ع) در خواب ساعت، تاریخ و مکان شهادتش را گفته است.
یکی از دوستان شهید میگوید: عباس علاقه شدیدی به گلزار شهدا، خصوصا گلزار شهدای هویزه داشت. بارها من و او با هم به گلزار شهدای هویزه برای زیارت رفته بودیم. آنقدر به این مکان علاقهمند بود که حتی در برنامهریزیهای زیارتی که داشتیم، از بین چندین مکان مختلف، همیشه قرعه به نام گلزار شهدای هویزه میافتاد. عباس به خلوت و تنهایی بسیار علاقهمند بود و سعی میکرد زمان زیادی را در مکانهای زیارتی خلوت کند، علاوه بر فعالیتهای اجتماعی که بسیار در کنار هم بودیم، دوستانش اغلب نتوانسته بودند به خلوت شخصی او راه پیدا کنند.یکی دیگر از دوستان شهید هم میگوید: او در تمام رزمایشها مسئول آموزش و مسئول امور مربیان بود و غیر از آموزش به کار دیگری نمیپرداخت. در واقع تمام تمرکز خود را روی آموزش نیروها قرار داده بود. عباس عقیده داشت کسی که مسئولیت امر مهمی مثل آموزش را بر عهده میگیرد، صحیح نیست در قسمتهای دیگر هم فعالیت کند. زیرا این کار موجب میشود که تمرکز آن شخص بر امر آموزش کم شود و به پختگی لازم نرسد. یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی بسیار خوب عباس، عادت بر مطالعه و همچنین زیاد نوشتن بود. من اغلب او را در حال انجام این دو کار میدیدم. یکی از ویژگیهای شخصیتی عباس که در دورههای آموزشی بسیار ملموس بود و به چشم میآمد، محبوبالقلوب بودن او بود، به طوری که همه به حرف او گوش میکردند و بها میدادند. هرگز به یاد ندارم در دورههای آموزشی سر کسی فریاد زده باشد یا خودش از کسی ناراحت شده باشد. از این بابت ظرفیت بالایی داشت. به جرأت میتوانم بگویم عباس مشوّق بسیار خوبی برای نیروهای تحت آموزش بود. رفتارش با آنها بسیار صمیمانه و برادرانه بود.
- ۹۵/۰۷/۱۷