مختــــــــار ... (شهیدی از فاطمیون)

شهید رضا میرزایی (مختار) یکی از بی نظیرترین رزمنده های فاطمیون بود.هیبت و صلابت و غرور و دلاوری هایش به گوش تکفیری ها رسیده بود و همه از او چشم می زدند.

یکبار در یک عملیات نزدیک به سی نفر از تکفیری ها را  اسیر گرفته بود، پشت بی سیم وقتی خبر دادند، مختار گفت من باید بروم با اینها یک کار خصوصی دارم. مختار با رضا اسماعیلی رفیق و همسنگر بودند و بعد شهادت رضا، مختار خیلی تحت تاثیر رفته بود، تیر خورده بود و برای مداوا برگشت اما خیلی زود با همان پای زخمی رفت تا انتقام رضا را بگیرد.

وقتی به محل نگهداری اسرای داعش رسیدند، از موتور پیاده شد، داخل سوله یک تعداد سرباز سوری بودند و نزدیک به سی نفر داعشی! داعشی ها خوش و خرم بودند و با هم حرف می زدند و سربازان سوری هم جرات نزدیک شدن نداشتند. مختار آمد، گوشی موبایلش را بیرون کشید و تصاویر مربوط به رضا اسماعیلی و قاتلینش را خوب نگاه کرد و بعد چشمانش را به سمت داعشی ها خیره کرد تا ببیند بین آنها کسی از قاتلین رضا هست یا نه

یکی از داعشی ها سرش پایین بود، رفت بالای سرش، سرش را بلند کرد، بعد مختار نگاهش کرد و گفت : نه تو فکر کنم نیستی داعشی خندید،مختار پای زخمیش را عقب برد و با همان پای زخمی لگد محکمی به دهان داعشی کوبید.

آنقدر محکم که تمام دندانهایش ریخت توی دهنش!همه شان کپ کردند، فکر نمی کردند اجلشان در هیبت یک سرباز افغانستانی فاطمیون ظهور کند.بعد همه شان یک گوشه سوله جمع شدند و از ترس مختار لام تا کام نمی توانستند حرف بزنند(بعضی هایشان خود را خیس کرده بودند)

مختار به دیوار تکیه داد و گفت : به ولله قسم، اگرمثل شما بی دین بودم روزگارتان را سیاه می کردم و سر تک تک تان را می بریدم  حیف که در مرام ما اسیرکشی و ضعیف کشی وجود ندارد.

بعد یکی از اسرایشان را آزاد کرد، فکر کنم همانی که کتک خورده بود، بهش گفته بود : برو به برادرهایت بگو، یک نفر اینجا هست به اسم مختار، که مادرش او را قاتل شما بارآورده است، مختار انتقام خون رضا اسماعیلی را از همه تان خواهد گرفت.

این بود که تکفیری ها هر جا می رسیدند دنبال مختار می گشتند و عاقبت در میدان جنگ تن به تن مختار را شهید کردند.

لبیڪ یـــــا زینبـــــ(س)

منبع:

کانال شهید مهدی صابری

https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVJlISmZRYZ3ZA