مختصرى از زندگى نامه شهید جواد محمدى
شهید مدافع حرم مهدی (جواد) محمدی منفرد از مشهد مقدس، سال گذشته در چنین روزى مقارن با ١٥ بهمن ماه ١٣٩٤ در منطقه خانطومان سوریه به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست.
در زیر مختصرى از زندگى نامه شهید جواد محمدى به روایت برادر شهید ارائه مى گردد.
برادرم در تمام هیئتها فعالی بود حتی بسیاری از جلسات مهدیه مشهد را نیز خود پایهگذاری کرده است. بعد از جنگهایی که در سوریه شکل گرفت و کشورهای بسیاری بر آن دامن زدند گفت من باید هر طور که امکانش باشد به سوریه بروم. گفتم شما دو فرزند کوچک داری اما نتوانستم مانع رفتنش شوم. معتقد بود هر جا اسلام و مسلمانان در خطر باشند باید رفت، اسلام مرز ندارد وقتی به شیعیان سوریه و حرم حضرت زینب [سلام الله علیها] جسارت کنند به حرم امام رضا [علیه السلام] و مردم ایران هم ممکن است جسارت کنند.
برادرم دو فرزند دارد که در زمان شهادت شهید، ابوالفضل سه ساله و علی اکبر چند روز داشت، مهدی میگفت: "اگر امروز به سوریه نروم چطور میتوانم انتظار داشته باشم فرزندانم در کشورشان امنیت داشته باشند". برادرم از طریق لشکر فاطمیون اقدام کرد و مدتی در تهران در یک دوره آموزشی داشت. فرزندش دو روزه بود که داوطلبانه راهی سوریه شد. بعد از ٣٨ روز در ١٥ بهمنماه سال گذشته در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل شد.
وقتى برای شناسایی پیکرش به تهران رفتیم، گلوله به صورت مهدی خورده بود و نیمی از صورتش از بین رفته بود. ١٠ روز مانده بود که به سوریه برود برای دوره فوق لیسانس ثبت نام کرده بود، شرایط تحصیلی، شغلی و مالی مهدی خیلی خوب بود بر خلاف عقیده برخی که معتقدند مدافعان حرم برای پول از جان خود میگذرند باید بگویم، مهدی کارمند حراست فرودگاه بود و هیچ نیاز مالی نداشت. تنها برای دلش و عشقی که به ائمه اطهار داشت رفت و در نهایت شهید شد.
@labbaykeyazeinab
- ۹۵/۱۱/۱۶