مرتضای ما سقا بود
خاله ی مرتضی با فارسی شکسته با یه لهجه ی شیرین ؛ خیلی اروم و مودب میگه مرتضای ما "سقا" بود..
میگم: چرا معروف بود به سقا؟؟
میگه: مرتضا همه جا تو همه ی مراسمها و مهمونیها و هیات و...عشقِ این رو داشت که آب پخش کنه..
کافی بود بفهمه یکی تشنه شه سریع براش اب می اورد..
دوستاش میگفتن تو جنگ هم وقتی تشنگی فشار می اورد مرتضی زودتر از همه اب فراهم میکرد..
خلاصه به عشق اقا اباالفضل معروف شد به "سقا"
میگم: خوشبحالش پس حسابی الان در جوار عمو جانمان حضرت عباس داره عشق میکنه...
شاید هم تشنه شهید شد..
خاله ش؛ اروم و غمگین اشکهاش رو پاک میکنه و مادر شهید رو بهم معرفی میکنه و به زبان اردو به مادر شهید یه چیزی میگه...
مادر شهید کمی فارسی بلده و میگه مرتضی ایران بزرگ شده...عاشق اهل بیت بود...خیلی اهل کمک کردن به دیگران بود...
آه میکشه...
مرتضی حیدری شهیدی از دیار پاکستان..چند سالی مهمان ایرانی ها بود...
فرشته ای که طاقت دوری آسمان نداشت...
تیپ زینبیون
- ۹۵/۰۲/۱۳