مگر چند نفر بودی محمدم
تو که رفتی شهر خالی شد
مگر چند نفر بودی محمدم
تو از این شهررفتی و مرا تنها گذاشتی
تو رفتی و دل کندی از دنیا و تعلقاتش و من ماندم
و دنیایی بی تو ..
دنیایی که بوی فساد میدهد زنان بی حجاب هر روز
مادرمان حضرت زهرا را سیلی میزنند
و مردان بی غیرت اشک💦مولایمان را در می آورند ..
انگار تو هم از این همه گناه خسته شده بودی
و طاقت ماندن دیگر نداشتی
همیشه ورد زبانت این بود :
آقا چطور با این جامعه گناه آلوده ظهور کند ..
همین مردم به من طعنه و کنایه میزنند که
همسرت برای پول رفته ، چقدر کوتاه فکر هستند
که این گونه میگویند آنان اشک های تو را دیدند
که بعد از شهادت شهید محمدخانی
چقدر بی تاب بودی؟
آنان عاشقی تو را با من دیدند که با وجود
این همه عشق چگونه برای دفاع از حرم عمه ام
حضرت زینب رهسپار شدی؟
آنان چه چیز از تو را دیده اند که میگویند
برای پول رفته ای؟
مگر این پول ها ارزش دیگر ندیدنت را دارد؟
آه از مردمان کوفه که در هر زمان هستند
فقط رنگ عوض کرده اند ..
محمدم
خیلی دلم گرفته
به خدا عشق قیمت نداره
دلنوشته همسر شهید
محمد کامران
- ۹۵/۱۲/۱۰